دستان شفابخش طبیبان «قلعه» گلشهر

به گزارش رکنا، خانه را مطب کرده‌اند؛ مطبِ سه پزشک Doctor عفونی، عمومی و متخصص اطفال. صندلی‌ها، همان مبل‌های زهوار دررفته قدیمی است که یک زمانی رنگ و رویی داشتند و حالا شاه‌نشین خانه «نعمت الله» شده‌اند. خانه قدیمی نیست، قدمت دارد، ٣٠٠سال و حتی بیشتر. قلعه گلشهر را همه به قلعه عبدل‌آباد می‌شناسند اما ستون‌هایش در چهاردانگه گلشهر کوبیده شده و آدم را یاد قلعه‌های تاریخی می‌اندازد، با همان بام‌هایی که روزگاری کنگره‌هایی سوارش بوده و حالا تلی از خاک است با اتاق‌‎هایی بدقواره.

ساعت ٩ صبح جمعه، بیدار باش قلعه است، قلعه میهمان دارد. اهالی صف کشیده روی صندلی‌های کهنه‌ای که دست به هر جایش بزنی، تکه‌ای پارچه و اسفنج بیرون می‌زند. آنها در انتظارند. پزشکان در همان اتاق خانه نعمت الله نشسته‌اند و مراجعه‌کننده‌ها که اهالی قلعه و اطرافش هستند را ویزیت می‌کنند. زهرا پورنصیر، صفورا شاهپورزاده و مریم زادسر پزشکان داوطلبی هستند که جمعه هر هفته، به سراغ اهالی منطقه‌های حاشیه‌ای می‌روند و آسیب‌دیده‌هایی که قبلا از سوی تیم کوچه گردان عاشق جمعیت دانشجویی امام علی (ع) شناسایی شده‌اند را معاینه می‌کنند، برایشان نسخه می‌نویسند و اگر لازم بود آنها را به مراکز درمانی ارجاع می‌دهند. مراکز درمانی، از قبل هماهنگ شده هستند تا پولی از مراجعه‌کننده نگیرند، خیّران با آنها حساب می‌کنند. سایه‌بان چوبی حیاط پاچلاقی است، همه را جا نداده، گروهی روی زیلوی آلبالویی که کنار خانه کبوتران و مرغ و خروس‌ها و جوجه‌هایشان پهن شده، یله داده‌اند. بچه‌ها کتاب‌هایشان را روی زمین رها کرده‌اند و با خیّرانی که از شهر آمده‌اند، بازی می‌کنند و کتاب می‌خوانند. «قبلا اینجا قلعه بود، آدم‌های زیادی هم در آن زندگی می‌کردند، گلشهری‌ها قبلا اینجا زندگی می‌کردند و بعد رفتند. حالا بیشتر ساکنان قلعه، مهاجران افغان هستند.» علی رجبعلی پنجشنبه شب به اهالی خبر داده فردا (جمعه) چند پزشک به محله می‌آیند و اهالی فردایش به صف ایستادند. زنان با کودکان. کودکان از سر و کول خانه بالا می‌روند، قد و نیم قدند. مادران در رقابت فرزند‌آوری، بچه‌هایشان را به صف کشیده‌اند، یکی ٦ فرزند دارد، با ٢٨ سال سن، آن یکی ٤ بچه دارد و خودش به زحمت ٢٥ساله است، یکی دیگر هم ٤٠ سال را تازه رد کرده و شماره آخرین فرزندش، ١٠ است. اتاق با هزار وسیله‌ای که به زحمت در آن جا شده، شلوغ است و آن روز شلوغ‌تر شده. پزشکان در فضایی کوچک، کودکان را روی مبل‌ها می‌نشانند، بلوزشان را بالا می‌زنند، گوشی معاینه را روی قلبشان می‌فشارند، کمرشان را وارسی می‌کنند، چشم‌هایشان را به دل دو انگشت باز می‌کنند، سفیدی را چک می‌کنند، واکسن‌زدنشان را جویا می‌شوند و ...کار ادامه دارد. بیرون از اتاق، پشت راهروی تاریک، صف انتظار طولانی‌تر می‌شود، هر کس دردی دارد. «عفت» زن ٦١ ساله‌ای است. می‌گوید دیابت Diabetes دارد، ایرانی است اما بیمه ندارد و انسولینش را همه جا نمی‌تواند پیدا کند. خادم مسجد است و با همسر بیمارش در همان مسجد زندگی می‌کند. حالا آمده تا نسخه جدید بگیرد. «سحر»ِ چشم عسلی، با مادرش آمده، دختری قشنگ‌تر از آفتاب که گونه‌هایش سرخ است و موهای طلایی‌اش با نسیمی که می‌آید، تکان می‌خورد. برادرش مسعود هم، دست به دست می‌شود میان جمعیت. مادر، خسته است، تمام قد، سیاهپوش، کنار دیوار ایستاده، به تازگی فرزند هفتمش را سقط کرده تا شمار فرزندانش از ٦بیشتر نشود: «خونریزی دارم، قطع نمی‌شود.» پول ندارند بیمارستان بروند.»

صاحبخانه، زن «نعمت الله» است، همان زن ٤٠ساله با ١٠فرزند. صبح جمعه که خانه‌اش را مطب کرده‌اند، بچه‌هایش را ردیف کرده تا معاینه شوند. هر کدام هم دردی دارند. دست مریم دخترش، موقع بازی در رفته و حالا ورم کرده است، بیضه پسر ١٠ ساله‌اش، مشکل دارد باید اورژانسی درمان شود، آن یکی دخترش، مشکل زنان دارد و خودش هم هزار و یک درد. آنها سال‌ها مهاجر پاکستان بودند و حالا ٨سالی می‌شود در این قلعه زندگی می‌کنند. «طیبه»، زن بچه‌بغل، برای پزشک عمومی حرف می‌زند:« خواب زیاد دارم، سرگیجه دارم، آمپول زدم حامله نشوم، حالا خونریزی دارم.» آنها نزدیک به ٢٤سال است در قلعه زندگی می‌کنند:«خانه‌ها شکسته بود، خودمان درستش کردیم.» سال‌ها کشاورزی کرده و الان «طیبه» خانه‌نشین است. هم خودش هم بچه‌هایش بیمارند. همه‌شان از گرانی گلایه دارند، از پول ویزیت پزشکان و تعرفه بیمارستان‌ها که با آنها دولا پهنا حساب می‌شود و آنها حتی پول خرید دارویش را ندارند.

دردهای مشابه کمر روز شکسته اما از تعداد مراجعه‌کننده‌ها کم نمی‌شود. هر کس که می‌رود آن یکی را خبر می‌کند. اتاق شلوغ است، صدای جیغ‌های پیاپی نوزادان می‌آید، بچه‌ها از گوشی‌های معاینه پزشکان ترسیده‌اند، برخی کنجکاوند، فقط زل زده‌اند به دم و دستگاه پزشک، به چوب معاینه و گوشی معاینه و دستکش‌ها و دستگاه فشار خون و ... سه پزشک به فاصله یک صندلی، نشسته‌اند، بیمار یا جلویشان زانو می‌زند یا روی مبل بغلی می‌نشیند تا معاینه شود. دفتر نسخه‌ها به نصف رسیده. تعداد فرم‌های پر شده، بیشتر شده. دستگاه فشار خون دست خانم شرافتی، مسئول درمان این گروه است که یکی یکی آمار بیماران را می‌دهد:« ١٤ روی ٩.»

دختری جوان آن طرف‌تر، اطلاعات را ثبت می‌کند. صفورا شاهپورزاده که پزشک عمومی است، سخت مشغول پرکردن نسخه‌هاست: «ما لیستی از داروها را به جمعیت امام علی داده بودیم تا تهیه کنند، اما بعد دیدیم بهتر است اول نسخه بنویسیم بعد دارو تهیه کنیم.» برای دکتر شاهپورزاده که از سال٨٧ داوطلبانه با این گروه همکاری می‌کند، مشکلات اهالی قلعه‌گلشهر شبیه بقیه مناطق کم‌برخوردار است: «بیشتر بچه‌ها مشکلات پوستی دارند، مادرانشان هم مشکلات زنان. فشارخون هم بینشان بالاست، احتمالا به خاطر نوع تغذیه و استرسی است که دارند. عفونت زنان هم خیلی بالاست، انگل میان کودکان شایع است، احتمالا به خاطر آب آلوده و ارتباط با حیوانات ولگرد است.» شاهپورزاده، پیش از این به مناطقی رفته که مردم حتی آب برای خوردن نداشته‌اند، اهالی قلعه در مقایسه با آنها وضع بهتری دارند: «ما هر جایی رفتیم اغلب با زنان صحبت کردیم، البته این سیاست جمعیت است، اما مشکل اصلی که با آن مواجه هستیم، سن پایین ازدواج، بارداری‌های متعدد و مشکل پیشگیری از بارداری است. خیلی از آنها چون مهاجر غیرقانونی هستند، از مراجعه به مراکز درمانی می‌ترسند.»

داروهای عفونی، مترونیدازول، قرص‌های زینک و منیزیم، خمیردندان، دستمال مرطوب و ... در کیسه‌های بزرگ پلاستیکی جا داده شده و گوشه اتاق، کنار تل رخت‌ها، چیده شده‌اند: «ما نمی‌توانیم تمام افرادی که مراجعه می‌کنند را به مراکز درمانی ارجاع دهیم، موارد حاد ارجاع داده می‌شوند. هزینه‌ها را خود جمعیت امام علی با خیّرانی که با آنها در ارتباط است، تهیه می‌کنند.» مراجعه‌کننده بعدی می‌آید.

«عبدالرحمان» با چشم‌های ترسیده، مقابل زهرا پورنصیر قرار می‌گیرد؛ متخصص اطفال. چشم‌های عبدالرحمان میشی است و یکی از اعضای خانواده ١٢ نفره‌اش است. خانم شرافتی، نوار دستگاه فشارخون را دور دست عبدالرحمان که رحمانی صدایش می‌کنند، می‌پیچد و می‌فرستدش بیرون. آن‌جا روی ستون چوبی، نوار متر چسبانده‌اند تا بچه‌ها یکی‌یکی کنارش بایستند، قدشان را بگیرند و بعد بروند روی ترازو: «١٠٣ کیلو.» رحمانی وزنش را داد می‌زند و همه را به خنده می‌اندازد. اشتباه خوانده. همه بچه‌ها در نوبت غربالگریند: «بیشتر بچه‌ها اختلال وزنی و رشد دارند.» این نخستین باری است که زهرا پورنصیر به مناطق محروم برای معاینه می‌آید: «عمده‌ترین مشکل اهالی، فرهنگی است، زنان بچه‌های زیادی دارند و بهداشت را رعایت نمی‌کنند.» با این حال می‌گوید که اهالی مشکل حادی نداشتند، چند نفری هستند که باید به مراکز درمانی ارجاع داده شوند. «ریحانه» در نوبت متخصص اطفال است، ٤ بچه داشته و خودش مشکل معده دارد، دخترش دچار سینوزیت است و دو پسرش تشنجی هستند: «ما کابل زندگی می‌کردیم، الان چند سالی است که آمده‌ایم قلعه. دو پسرم مریض هستند، پول نداریم برایشان دارو بخریم، از وقتی داروهایشان قطع شده، تشنج‌شان هم بیشتر شده. خودم به درک، بچه‌هایم‌خوب شوند.» «سمیرا» هم در انتظار است، چند روزی است خونریزی دارد و هنوز نتوانسته پولی برای رفتن به دکتر جور کند: «دو تا از بچه‌هایم را از نداری در خانه به دنیا آوردم. خیلی سخت بود، چاره‌ای نداشتم، پول نداشتیم. برای زایمان‌های بعدی، چند خیر به ما پول دادند و به بیمارستان رفتم.» شش فرزند دارد. «عمو معاینه شدی؟ بیا بیرون.» صدای علی رجبعلی می‌آید. در تلاش است تا خانه را خلوت کند: «ما محوریت کار در این منطقه را روی کودکان گذاشته‌ایم، تعدادی از آنها مدرسه می‌روند، مدرسه‌شان قاسم‌آباد است که نزدیک به ١٨کیلومتر با این‌جا فاصله دارد.» رجبعلی می‌گوید که مشکلات محله زیاد است، حمام ندارند، آبشان بهداشتی نیست، اهالی کلیه‌درد دارند و خیلی‌هایشان بازمانده ازتحصیل هستند. قلعه شلوغ نیست، خانه‌ها شلوغند، اهالی می‌گویند بیشتر ساکنان قلعه مهاجران افغانند که پاسپورت و اقامت زندگی در ایران را ندارند، آنهایی که دستشان به دهانشان رسید، از قلعه رفتند، بقیه که مانده‌اند، همین پول رهن ٤، ٣ میلیون تومانی را دارند: «در کل قلعه نزدیک به ١٠ خانواده زندگی می‌کنند.» علی رجبعلی با اهالی آشناست، همیشه دست پر به آنها سر زده و خودش بوده که خبر آمدن پزشکان را به آنها داده. او یکی از اعضای جمعیت امام علی است. مریم زادسر هم متخصص عفونی است و از وضع اهالی می‌گوید: «چند نفری آبله‌مرغان داشتند، زنان مشکلات عفونت داشتند، مواردی از بیماری تیرویید، دیسک کمر، فشارخون و دیابت هم میانشان دیده می‌شود، اما در کل مشکل حادی بینشان نبود.»

معاینه‌ها تا عصر ادامه دارد. تیم درمان بساطش را جمع می‌کند و به سمت پاسگاه نعمت‌آباد می‌رود، آن‌جا اهالی منتظرشان هستند.

٢٠ پزشک، داوطلب درمان کودکان آسیب‌دیده حوری شرافتی، یکی از کارشناسان درمان جمعیت امام علی (ع) است که هر بار با تیم پزشکان به سمت یکی از محله‌های حاشیه‌ای می‌رود تا پزشکان، اهالی را معاینه و درمان کنند و اگر لازم بود آنها را برای پیگیری درمان به بیمارستان و آزمایشگاه ارجاع دهند. شرافتی سال‌هاست که در این زمینه فعالیت می‌کند و درد مردم را می‌داند: «همان روزی که سه پزشک را به قلعه گلشهر بردیم، نزدیک به ٦٠ نفر ویزیت شدند که بیشترشان هم کودکان و زنان بودند. از میان آنها ٦ مورد، درمانی حاد داشتند که برای پیگیری درمان، آنها را به مراکز درمانی ارجاع دادیم. دو نفر از این ٦ نفر، مشکل حاد شکم داشتند و تعدادی از دختران دچار خونریزی شدید بودند و پسر خردسالی هم مشکل بالا بودن بیضه‌ها را داشت که مسأله حادی است و می‌تواند منجر به سرطان شود. در این میان، نزدیک به ٢٥ نفر هم برای انجام آزمایش و گرفتن سونوگرافی و تست قلب Heart و ... به آزمایشگاه‌ها و مراکز رادیولوژی ارجاع داده شدند.» به گفته او، ٤٥ نفر از ٦٠ نفری که ویزیت شدند نیاز به پیگیری جدی درمان داشتند. مسیر بعدی آنها پس از قلعه گلشهر، پاسگاه نعمت‌آباد بود. پاسگاه نزدیک به ١٠ دقیقه با قلعه فاصله دارد. حال مردم آنجا با ساکنان قلعه تفاوتی ندارد: «ما این مناطق را در طرح‌های کوچه‌گردان عاشق شناسایی کرده‌ایم. خیلی از اهالی این محله‌ها، افغانستانی هستند که حمایتی از آنها نمی‌شود.» شرافتی می‌گوید نخستین‌بار بود که برای این منطقه پزشک آورده می‌شد، اما پیش از این مشکلات بهداشتی و سلامتی Health آنها از سوی اعضای جمعیت پیگیری می‌شد. پزشکان یا خودشان به سراغ جمعیت می‌روند تا داوطلبانه به مناطق محروم بروند یا اعضای جمعیت با حضور در کنگره‌ها و همایش‌های پزشکی از آنها دعوت می‌کنند و تعدادی از پزشکان هم این دعوت را پاسخ می‌دهند: «نزدیک به ٢٠ پزشک داوطلب با جمعیت همکاری می‌کنند. در هر کدام از این طرح‌ها هم دو تا سه پزشک ما را همراهی می‌کنند تا کودکان غربالگری شوند. به هر حال، خیلی از اهالی توانایی پیگیری درمانشان را ندارند و پزشکان ما معاینه‌شان می‌کنند، برایشان نسخه می‌نویسند و دارو و روند درمانی را برایشان تامین می‌کنند. اگر هم نیاز به ارجاع داشته باشند به مراکز خاصی که از قبل هماهنگ شده، ارجاع داده می‌شوند.» هر چند به گفته این عضو جمعیت امام علی(ع)، مراکز زیادی نیست که بخواهد به‌صورت داوطلبانه و بدون گرفتن پول، این مراجعه‌کننده‌ها را حمایت کند. شایع‌ترین مشکل اهالی قلعه، درست مانند خیلی از مناطق مشابه، بیماری‌های پوستی است. بیشتر افراد مبتلا به اگزما و ناراحتی‌های پوستی هستند که به آنها رسیدگی نمی‌شود و در بزرگسالی تبدیل به معضل بزرگتری می‌شود.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

متلک پر معنای "مسعود شجاعی" به آقای رئیس جمهور+ تصویر

اولین عکس ها از قبر وحید مرادی / اشتباه بزرگ وحید در زمان قتل چه بود؟ + تصاویر

وحشت در آسمان رشت /لحظه از کار افتادن موتور هواپیمای رشت – تهران + تصویر

اولین واکنش وکیل عامل قتل وحید مرادی در زندان

اعدام برای ناپدری بی حیا بخاطر آزار کیمیا 7 ساله در کرج! + عکس

فغانی به چه کسی بوسه فرستاد؟ + عکس شکار لحظه ها

فرشید جسد دوست قدیمی اش را 4 روز در خانه اش پنهان کرد+عکس

عامل قتل عام 38 پلیس ایرانی چطور دستگیر شد؟ / آنها 9 مامور مجروح را تیر خلاص زدند

اتفاق وحشتناک در تهران / پدری در جنت آباد به دختر 15 ساله اش تجاوز کرد

دستگیری ۱۳ دختر و پسر مست در پارتی شبانه ویلای فریدون‌کنار

شهاب به من و دختر مورد علاقه اش شک داشت / آن شب اصرار داشت که او را در خانه من است! + عکس

شب در شرکتم خوابیده بودم که المیرا یکی از کارمندان زن وارد اتاق شد!

دستورات تازه در پرونده قتل وحید مرادی / هنوز قاتل مشخص نیست! + عکس

وقتی عکس های ناجور زن زیبایم را در گروه پسران پشمالو دیدم، خشکم زد! +عکس

وبگردی