گفت‌وگویی صمیمانه با افسانه پاکرو بازیگر جوان سینما / عباس کیارستمی نگاهم به زندگی را تغییر داد

به گزارش گروه فرهنگی رکنا، افسانه پاکرو بازیگر جوان کشورمان با این‌که کاملا موقعیت سوپراستار شدن در سینمای ایران را دارد و به گفته خودش بسیاری از نقش‌های سینمایی به او پیشنهاد می‌شوند، علاقه‌ای به چنین شهرتی ندارد و ترجیح می‌دهد در کنار بازیگری با کارگردان‌های بزرگ همکاری کرده و در مسیر فیلم‌سازی پیش برود. پاکرو 3 سال با مرحوم عباس کیارستمی به‌ عنوان تدوین‌گر و بازیگر همکار بود و فوت این کارگردان بزرگ سینمای ایران تاثیری عمیق و ناراحت‌کننده روی او داشت. در ادامه، گفت‌وگوی ما با افسانه پاکرو بازیگر خلاق و گزیده‌کار سینمای ایران را می‌خوانید.

همکاری با عباس کیارستمی

در یک فستیوال با آقای کیارستمی آشنا شدم. ایشان وقتی متوجه شدند علاوه بر کارگردانی و بازیگری تمام کارهای فیلم‌هایم از جمله تدوین و صداگذاری را خودم انجام می‌دهم خیلی خوش‌شان آمد. چون سبک فیلم‌سازی ایشان کاملا مستقل بود. وقتی فیلم‌های کوتاهم را دیدند، پیشنهاد همکاری در فیلم‌های کوتاه‌شان را دادند. اولین فیلمی که به‌عنوان تدوینگر با ایشان همکاری کردم فیلم کوتاهی بود به نام قبلی «علی و کوچه» که به نام فعلی «مرا به خانه ببر TAKE ME HOME /» اولین بار در جشنواره ونیز اکران شد. این فیلم مبتنی بر تدوین بود و من همراه با آقای کیارستمی حدود هشت ماه برای کارهای تدوین نهایی آن؛ زمان صرف کردیم.

نقاشی و بازیگری

از کودکی به هنر علاقه داشتم و وقتی کمی بزرگ‌تر شدم جذب نقاشی شده و به همین دلیل به هنرستان رفتم و گرافیک خواندم و بعد در دانشگاه رشته نقاشی را ادامه دادم. در همان دوران به بازیگری علاقه‌مند شدم و تصمیم گرفتم هم‌زمان با تحصیل در رشته نقاشی به کلاس‌های بازیگری بروم، البته همان موقع هم چند پیشنهاد بازی داشتم، اما آن‌ها را قبول نکردم، چون دوست داشتم ابتدا دوره‌های آموزشی بازیگری را بگذرانم. بنابراین در کلاس‌های آقای حمید سمندریان ثبت‌نام کردم. خوش‌شانس هم بودم چون آن دوره‌ها از آخرین دوره‌های آموزشی بود که خودشان تدریس می‌کردند. ورود به کلاس‌های آقای سمندریان تست و آزمون داشت و از بین تعداد زیادی داوطلب، عده محدودی انتخاب می‌شدند.

از پزشکی انصراف دادم

زندگی‌ام غرق هنر بود (می‌خندد)، چون از همان کودکی نقاشی می‌کردم، در هنرستان و دانشگاه هنر خوانده بودم و حتی کلاس‌های متفرقه‌ای که می‌رفتم اکثرا هنری بودند. آن زمان معمولا خانواده‌ها خیلی اصرار داشتند فرزندشان رشته‌ای را انتخاب کند که درنهایت دکتر یا مهندس شود، اما پدر و مادر من در این زمینه هیچ سخت‌گیری نکردند و اجازه دادند طبق خواست و علاقه خودم رشته و کلاس‌های آموزشی‌ام را انتخاب کنم.

در دوره‌ای احساس کردم می‌توانستم هنر را در کنار تحصیلات دانشگاهی غیرهنری ادامه بدهم، چون رشته پزشکی را دوست داشتم و می‌توانستم در این رشته ادامه تحصیل بدهم، بنابراین تصمیم گرفتم در کنکور پزشکی شرکت کنم. برای این منظور پیش‌ دانشگاهی تجربی خواندم و همه دروس را با نمرات خیلی خوب پاس کردم فقط برای یکی دو درس مثل شیمی و ریاضی معلم خصوصی گرفتم و بعد در کنکور پزشکی شرکت کرده و در این رشته قبول شدم. یادم هست سر فیلم‌برداری فیلم محاکمه ایرج قادری بودم که جواب کنکور اعلام شد و خواهرم تلفنی به من خبر داد. هم خوشحال شدم و هم نه، چون به هر حال در آن زمان وارد کار بازیگری شده بودم و حالا باید بین تحصیل در رشته پزشکی و ماندن در دنیای سینما یکی را انتخاب می‌کردم و درنهایت دومی را انتخاب کردم.

نقطه عطف کاری من

با کارگردان‌های بسیار خوبی کار کرده‌ام و اتفاقات بی‌نظیری در زندگی‌ام افتاده است که آشنایی با آقای کیارستمی مهم‌ترین آن‌هاست. چه افتخاری بالاتر از این‌که با انسانی شریف و فهمیده و هنرمندی جهانی و متفاوت مثل ایشان همکاری داشته باشم.در چند سالی که با ایشان همکاری می‌کردم دیگر نتوانستم کار دیگری را قبول یا با هیچ شخص دیگری همکاری کنم . دراین مدت به اندازه هزاران سال تجربه کسب کردم و آموختم. شاید هر کس دیگری به جای من بود از لحظه لحظه این همکاری و بازی در فیلم ایشان اخبار و عکس منتشر کرده و مرتب مصاحبه می‌کرد، اما این چیزها در مقایسه با همکاری با هنرمندی بی‌نظیر مانند آقای کیارستمی کاملا بی‌ارزش بود. بدون تردید همکاری با آقای کیارستمی نقطه عطف کاری‌ام بود و خواهد ماند.

آخرین فیلم سینمایی عباس کیارستمی

آقای کیارستمی فیلمی در چین می‌ساختند و چند بار برای تحقیقات اولیه به این کشور سفر کرده بودند.

زمانی‌که ایشان من را به‌عنوان بازیگر اصلی فیلم‌شان انتخاب کردند، خودم از این انتخاب زیاد باخبر نبودم و بعدها آقای کیارستمی گفتند که از مدت‌ها قبل مرا مناسب ایفای آن نقش دیده بودند .کارهای آقای کیارستمی به این شکل بود که داستان را با بازیگر و کاراکتر جلو می‌بردند. مثلا دختر این فیلم در ابتدا نقاش نبود، اما نقش کمی تغییر کرد تا با شخصیت من هماهنگ باشد.

تردیدها

پنجاه درصد از دلیل گزیده‌کاری‌ام مربوط به خودم و سخت‌گیری‌هایی هست که در انتخاب نقش دارم و پنجاه درصد هم مربوط به شرایط سینما و تلویزیون است. ضمن این‌که در سال‌هایی که با آقای کیارستمی همکاری می‌کردم از سینمای ایران دور بودم و هیچ پیشنهادی را قبول نمی‌کردم . راستش وقتی با انسان کامل و هنرمندی مانند آقای کیارستمی کار کنید و با روش ایشان آشنا شوید دیگر انتخاب خیلی سخت‌تر از سابق می‌شود، چون در همه زمینه‌ها توقع‌تان به‌عنوان یک بازیگر بالا می‌رود. پس از رفتن ایشان هم به دلیل شرایط بد روحی نتوانستم به پیشنهادها فکر کنم. پیشنهادها زیاد بودند و می‌توانم بگویم پیشنهاد بازی در بیشتر فیلم‌هایی که تولید شدند را رد کردم. البته همیشه در قبول نقش وسواس خودم را داشتم. گاهی حتی وقتی کاری به من پیشنهاد می‌شود از استرس این‌که چه تصمیمی بگیرم شب‌ها کابوس می‌بینم.

نقاشی، عکاسی و شعر / نقاشی را یکی از کارهای اصلی‌ام

می‌دانم. چند سالی که با آقای کیارستمی همکاری کردم از من می‌خواستند به‌طور خیلی جدی پیگیر نقاشی باشم، ایشان کارهایم را دوست داشتند و مرا تشویق می‌کردند، در ضمن خودشان هم نقاش بودند و خیلی درک بالایی از این رشته داشتند.

البته به جز نقاشی در زمینه عکاسی و نجاری و همین‌طور شعر با ایشان همکاری کردم. آخرین کتاب شعرشان به نام «معشوق»تجربه ای فراموش‌نشدنی بود. «معشوق»، جمع‌آوری اشعاری از شاعران بزرگ بود که هر کدام بیت یا ابیاتی درباره معشوقداشتند. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی