گفتگو با خواننده پیشکسوت موسیقی ایرانی و قطعه پر خاطره مرغ سحر
رکنا: حال خوشی ندارد، حنجره اش مشکل پیدا کرده و به سختی حرف می زند، گمان نمی کنم با این شرایط بخواهد صحبت کند، اما موضوع مصاحبه را که می شنود انگار نمی تواند نه بگوید. «مرغ سحر» گویی سالهاست توانسته آنقدر با همه ما همراه باشد که نتوانیم از این عبارت دو کلمه ای به سادگی بگذریم. ما که هیچ، نادر گلچین که دیگر جای خود را دارد. خواننده ای که هر چند سالهاست نمی خواند اما صدایش از روزگار فعالیتش به یادگار مانده و گواه آن است که یکی از خوانندگان برجسته موسیقی ایرانی است. او دومین خواننده ای است که قطعه «مرغ سحر» را اجرا کرده و بی شک خاطرات زیادی از آن دوران دارد. با او درباره این موضوع گفت و گویی انجام دادیم.
شما یکی از خوانندگانی هستید که تصنیف به یاد ماندنی «مرغ سحر» را اجرا کرده اید. از زمان اجرای تصنیف چه خاطراتی دارید؟
زمان زیادی گذشته است. فکر می کنم سال ۱۳۴۶ بود که این تصنیف را خواندم. این فرصت را داشتم که کار را با یک ارکستر بی نظیر و تکرار نشدنی به رهبری آقای فرامرز پایور اجرا کنم. وقتی من وارد وزارت فرهنگ و هنر Art شده و مشغول کار شدم، آقای پایور ایران نبودند. من با آقای حسین تهرانی همکاری داشتم و قطعاتی را اجرا می کردم تا اینکه آقای پایور به ایران آمدند و خواستند که من این قطعه را بخوانم. خیلی خوشحال شدم و تمام توانم را برای درست خواندن این قطعه به کار گرفتم و همیشه خوشحالم که آنطور که اهالی فن گفتند از پس خواندن این قطعه برآمدم. چون خواندن «مرغ سحر» لطایف و ظرایف خاصی را می طلبد و کار هر کسی نیست. فرامرز پایور هم با ذوق و سلیقه و سبک خاص خود به این قطعه پرداخت و نتیجه اش هم همین شد که مورد قبول واقع شد. البته بیش از هر چیز برای اینکه آقای حسن کسایی این قطعه را دوست داشتند لذتبخش بود.
شما دومین خواننده ای بودید که این این تصنیف را خواندید. درست است؟
بله. پیش از من خانم قمرالملوک وزیری این قطعه را خوانده بود و بعد هم من اجرایش کردم. بعد هم خانم هنگامه اخوان به همراه آقای لطفی و بعد از او آقای شجریان روی صحنه اجرا کردند و حالا هم خوانندگان جوان تر سراغش می روند.
چرا «مرغ سحر» هنوز هم مورد توجه است؟
متن یک اثر می تواند موجب ماندگاری اش شود. «مرغ سحر» درد هر زمانه ای است. این تصنیف همیشه درد هر زمانه و مردمی را در خودش دارد و نمی شود همراهش نشد. همیشه ظلم و ظالم و جور صیادی هست و غم انسان از این مسائل باقی. هر کسی وقتی می شنود: «مرغ سحر ناله سر کن/ داغ مرا تازه تر کن…» نمی تواند خودش را جای مرغ سحر نگذارد. انگار که هر یک از ما خودمان مرغ سحریم و اسیر. نمی شود ناله نکنیم… پس همیشه همراهش می شویم. در موسیقی کشور ما شعر موضوع بسیار مهمی است. زیباترین چهچهه ها و اجراهای تکنیکی این چنینی آنقدر برای مردم شیرین نیست که خواندن یک بیت شعر زیبا. حالا وقتی شعر حال و هوایی هم داشته باشد، که با دل انسان یکی باشد، ناخودآگاه زیر لب زمزمه می شود و در همه زمان ها خوانده می شود. این را هم بگویم که این تصنیف بسیار زیباست و با رعایت اصول علمی ساخته شده و هر شنوندهای که معرفت و شناخت نسبی بر موسیقی ایرانی داشته باشد جذب آن میشود چون مو به مو براساس ردیف موسیقی ایرانی ساخته شده است. با همه این دلایل در هر وقت و زمانی می تواند تا عمق دل شنونده نفوذ کند.
و البته فکر کنم قطعه دشواری هم هست.
دقیقا همینطور است. من در اجرای ظریف و هنرمندانه آقای پایور همه تلاشم را کردم که در ادای شعر، تحریرها، حالت ها و بیان کلمات دقیق باشم. در واقع تلفیق این شعر زیبا با موسیقی نیاز به تسلط زیادی دارد تا یک تلفیق خوب از کار دربیاید و همه چیز جفت و جور بوده و سر جای خودش قرار بگیرد.
شما اجرای کدام خواننده را بیشتر می پسندید؟
هر خواننده صاحب ذوقی ممکن است سراغ این تصنیف برود، تا به حال خیلی ها هم اجرایش کرده اند. همه عزیزان تمام توان خود را می گذارند تا با سبک و سیاق خودشان به بهترین شکل اجرایش کنند و همین اتفاق خیلی خوبی است. می توانم بگویم اینکه ما از یک تصنیف اجراهای مختلفی را در نسل های مختلف موسیقی مان داریم خیلی خوب است و «مرغ سحر» هم این ظرفیت را دارد که همه ما خواننده ها آن را برای نسل های مختلف بخوانیم. درباره اینکه چه اثری را بیشتر دوست داشته ام هم فکر می کنم باید چنین قضاوت Judgment هایی را به شنونده ها سپرد. ممکن است خیلی ها اجرای من را دوست نداشته باشند و برعکس. بهتر است آنها که می شنوند انتخاب کنند.
طی سال های گذشته سر موضوع بازخوانی آثار گذشتگان کم حرف و حدیث نبوده است. برخی معتقد بودند که خوانندگان امروزی آثاری را که قبلا با کیفیت بالایی اجرا شده می خوانند بی آنکه بتوانند اثر قوی تری ارائه کنند، این موضوع را نقطع ضعف بازخوانی ها می دانند و حتی درباره برخی قطعات می گویند اگر خوانده نمیشد بهتر بود. شما با این دیدگاه ها موافق نیستید؟
به هیچ وجه. من همیشه معتقد بوده ام خوب و بد را ذائقه مخاطب مشخص می کند. این شنونده موسیقی است که تصمیم می گیرد چه اثری را بشنود. حالا ما ده ها شورا داشته باشیم، با شعرها خیلی ذره بینی و تیزبینانه رفتار کنیم و همه تلاش را به کار بگیریم که کلمات را تغییر دهیم و شعری را بهتر کنیم، اما ذوق مردم کاری به این حرف ها ندارد. می شنود، قضاوت و بعد هم انتخاب می کند. این در حقیقت مردم هستند که می توانند بگویند از کاری لذت برده اند یا نه. ما نمی توانیم برای هم تصمیم بگیریم. نه برای همکارانمان و نه برای مردم. بر خلاف تصورمان بیشتر چیزها دست ما نیست.
شما اولویت پسند را با مردم می دانید؟
بله. این نه حرف و تجربه شخص من که تجربه بسیاری از همکارانم هم هست. وقتی مردم یک اثر را می شنوند و می پسندند ماندگارش می کنند. حالا گاهی یک اثر موسیقایی ماندگار می شود و گاهی هم یک تصنیف. «مرغ سحر» را هر کس بخواند دستکم یک بار همه ما حاضریم بشنویمش. در عرصه موسیقی هم با همین موضوع مواجه هستیم. مردم می شنوند، به خاطر می سپارند، به نسل های بعد می رسد و زنده می ماند.
پس شما با بازخوانی آثار موافقید و قضاوت در این باره را به مردم و زمان می سپارید؟
بله. من فکر می کنم این بازخوانی ها یک نوع تقلید خوب است برای شرایط موسیقی ما، موسیقی که مدام به سمت پاپ تر شدن پیش می رود و بخش ملی اش کمرنگ تر می شود. چه اشکالی دارد که جوان ترهای موسیقی با همین تقلیدها رابطه شان را با گذشته حفظ کنند و گره هایشان با موسیقی ملی به این شکل محکم و محکم تر شود. هر خواننده ای که می تواند «مرغ سحر» را خوب و ظریف بخواند، این کار را انجام بدهد. ما هم صدایشان را می شنویم و به نسل جوان امیدوارتر می شویم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر