ناگفته های مهدی هاشمی از سینما و دلیل انصراف از کاناپه

رکنا: بازی‌های مهدی‌هاشمی بخشی از خاطرات جمعی چند نسل است. آنهایی که با فیلم‌ها، نمایش‌ها و آثار تلویزیونی مهدی‌هاشمی زندگی کرده‌اند، خوب می‌دانند که هنرهای نمایشی و دیداری در ایران چقدر به هنر Art او مدیون است. بازیگری که نقش‌هایی که بر صحنه و پرده نقره‌ای آفریده زندگی او هستند. کسانی که با نقش‌آفرینی‌های ماندگار او در مرگ یزدگرد‌، روزگار قریب‌، هزاران چشم‌، ناصرالدین شاه آکتور سینما‌، قصه‌ها، خانه پدری، ضد گلوله، همسر، زرد قناری و هیچ ، آشنا هستند، نیک می‌دانند که او با بازی در هر اثری به شخصیت و کاراکتر اعتبار می‌بخشد‌. در گفت‌و گویی که از پی می‌آید با او از دوران تئاتر، خاطرات سینما Cinema و نقش آفرینی‌هایش گفتیم و شنیدیم‌. او با بیان‌اندیشه‌ها، خاطرات و دلمشغولی‌هایش تعریف و شناختی دیگر از هنرهای نمایشی به ما عرضه کرد. گفت گو با او را که به تازگی از مرز 70سالگی گذشته می‌خوانیم.

سال‌های سال بازیگر Actor توانمند تئاتر، سینما و تلویزیون ایران بوده‌اید. چقدر سینما برای‌تان جنبه کشف و شهود داشته‌است؟

این جنبه گاهی با کارگردانان بزرگ اتفاق افتاده است. هر کدام از آن بزرگان من را با جنبه‌های تازه‌ای از وجودم آشنا کرده‌اند که تا قبل از آن بی‌اطلاع بودم؛ بی‌اطلاعی یا کم‌اطلاعی از وجود و درون و گوهر وجود خود! کاری که معمولا ادبیات و شعر با ذهن انسان می‌کند. حافظ و مولانا شما را دگرگون می‌کنند. خیام به شما بدون هیچ مانع و مزاحمی وسعت دید می‌دهد که جهان را همان گونه که هست ببینید نه با چشم متوهم و پر از خرافه. بازیگری چون عینیت محض است. هر چیزی که به شفافیت تو کمک کند، کاری کارستان کرده است.

چه چیزی بازیگر را متوقف می‌کند؟

ستاره شدن و استاد شدن؛ یعنی این که فکر کنی سرت به سقف بازیگری خورده یا این که همه چیز را می‌دانی.

خیلی از بازی‌های شما باعث محبوبیت و شهرت شما شده‌اند و شما را بارها در نقطه اوج بازیگری دیده‌ایم. چه عواملی دست به دست هم داده تا این اتفاق بیفتد؟

بخش مهمی از این- به قول شما- موفقیت در سال‌های اخیر به همکاری من با آقای کیانوش عیاری برمی‌گردد؛ کارگردانی که کتاب‌ها می‌‌شود درباره‌اش نوشت تا معلوم شود جادوی واقع گرایی منحصر به فردش از کجاست؟ در هر حال، بازی در سریال روزگار قریب و هزاران چشم در تلویزیون و خانه پدری در سینما با کیانوش عیاری و قبل‌تراز آن؛ 10 سال کار مداوم تئاتر با دوستم داریوش فرهنگ که سریال سلطان و شبان حاصل آن همکاری‌ بود و همین طور دو تجربه شگفت‌آور با استاد بهرام بیضایی در تئاتر بنام مرگ یزدگرد و کارنامه بندار بیدخش -که از این میان، مرگ یزدگرد به عالی‌ترین زبان ممکن، سینمایی شد- در این موفقیت نقش داشتند.

چرا در فیلم کاناپه با آقای عیاری همکاری نکردید؟

همکاری با این کارگردان بزرگ همیشه خواست جدی من بوده‌است؛ چون هر بار اتفاق تازه‌ای در روند تکامل بازیگری‌ام افتاده. جدای از این‌ها شخصیت آقای عیاری چنان برایم جذاب است که سوای فیلم بازی کردن، بودن با ایشان همیشه برایم سرشار از نگاه زیبا به زندگی بوده است.

در شروع این فیلم احساس خستگی مفرطی در من ایجاد شد. خیال می‌کردم توان همگامی و همراهی صددرصدی با کارگردان محبوبم را در این فیلم خاص ندارم . می‌ترسیدم آن سابقه همکاری‌های درخشان خراب شود. با این که قرارداد بسته‌ بودم در حال بسیار بدی بدون توضیح عذر خواهی کردم . از این بابت تا همیشه از خودم ناراحتم مگر تا زمانی که آقای عیاری باز هم در آینده به من نقشی پیشنهاد کند و از این حال خارجم کند.

مهدی هاشمی

شما نقش‌آفرینی‌های زیادی داشته‌‌اید. نقش باید چه چیزهایی داشته باشد که مجذوب‌تان کند؟

قبل از هر چیز قصه خوب و شخصیت‌های ملموس . حرکت داستان به سمت هدف درست باشد. هر فیلمی مثل خود زندگی سفری است، اما موجز و کوتاه خب! این سفر ما را به کجا می‌برد، از چه مسیرهایی می‌گذرد، چقدر جذاب، تازه و درگیرکننده است پیام و نتیجه مهم نیست. خود سفر اگر تجربه‌ای تازه و نو در دیدگاه ما ایجاد کند کار اصلی انجام شده است.

بعضی فیلمنامه‌ها و نقش‌ها این گونه نیستند، اما با این حال، بازیگرها از جمله خود شما قبول می‌کنید بازی کنید. علت چیست؟

این نقش‌ها را می‌پذیرم که بگویم هستم و هم این که بازیگری یادم نرود. جدای از این‌ها مگر در سال چند فیلم خوب ساخته می‌شود که یکی دوتایش به من برسد؟ چه بسا همان فیلم عامه‌پسند باعث ادامه کار بازیگر شود. تایید مردم و مقبولیت عام در سطوح مختلف بازیگر را حفظ می‌کند.

بعضی از جذاب‌ترین فیلم‌های شما فیلم‌هایی بوده‌اند که مردم آنها را دوست دارند.

آن قدر که تایید مردم برای بازیگر حیاتی است، جشنواره‌ها نیستند. جشنواره‌ها بیشتر مال کارگردان‌هاست و تایید آنها نیز در سطح بالا افتخارآفرین است.

حتی در فیلم‌های به زعم خودتان ضعیف هم حضورتان گرم و گیراست.‌چطور به فیلمی اعتبار و ارزش می‌بخشید؟

(با خنده) شاید من کم فروشی نمی‌کنم. هر فیلمی برای من جدی است؛ یعنی از اول بدانم که فیلمی که در آن بازی می‌کنم فقط برای سرگرمی است، سعی می‌کنم در آن فیلم هم حضوری جدی داشته باشم .برخلاف بعضی‌ها که خیال می‌کنند فیلم کمدی شوخی است و با آن برخوردی سرسری دارند. در حالی که ساختن فیلم کمدی خوب بسیار سخت است و توان بیشتری می‌خواهد.

در این همه سال چقدر خوش شانس بوده‌اید؟

نسبت به آنچه می‌خواستم و به دست نیاوردم، شانس نداشته‌ام، اما اگر راضی به همین جایی که هستم، باشم باید گفت کمی شانس داشته‌ام. البته اسمش را شانس نمی‌گذارم؛ بلکه موقعیت‌هایی بوده که خودمان به وجود آورده‌ایم.بعد از انقلاب با دوستم داریوش فرهنگ نشستیم سلطان و شبان را نوشتیم و از نو خودمان را به تماشاگر گسترده تلویزیون شناساندیم. از آن به بعد موفقیت‌های کارگردانی برای داریوش فرهنگ و بازیگری برای من فراهم شد.

هر بازیگری با بازی‌اش در هر فیلمی در ضمن به کارگردان‌های دیگر نشان می‌دهد که چگونه بازیگری است و خود را در معرض دید آنها قرار می‌دهد؛ موقعیتی که دیگر اسمش شانس نیست. شانس برای کسی است که از میان چندصد نفر از روی ظاهر، چهره، تیپ و جذابیت‌های دیگر انتخاب شود.

شخصیت بازیگر چقدر در موفقیت‌های ادامه‌دارش تاثیرگذار است؟

بسیار تعیین‌کننده است. بازیگری به نظرم قبل از بازیگرشدن شروع می‌شود؛ این که چگونه زندگی کرده‌ایم، با مردم چگونه سلوک داشته‌ایم. چه اخلاقیاتی داشته‌ایم، چقدر تنگ‌نظر یا وسیع‌نظر بوده‌ایم، چه نگاهی به اجتماع و سیاست داشته‌ایم. خانواده‌، نوع‌تربیت و حساسیت نسبت به آدم‌های اطراف و زندگی آنها، همه و همه تعیین‌کننده شخصیت بازیگر قبل از شروع بازیگری اوست.این که از کجاها عبور کرده‌ای، آینده‌ات را رقم می‌زند و من نامش را شانس نمی‌گذارم.

شما جوایز زیادی در این سال‌ها گرفته‌اید جایزه چه تاثیری بر کار شما داشته؟

بهتر است همان اوایل کار، بازیگر جایزه‌هایی بگیرد و دیگر به آن فکر نکند.

بازیگر چطور می‌تواند خوب بودن نقش را قبل از بازی تشخیص دهد؟

کم و بیش می‌شود تشخیص داد. متن که خوانده می‌شود چیزهایی درباره شخصیت نقش در آن هست که تا حدودی راهنماست.

همیشه خودتان را در دوره‌های مختلف به عنوان بازیگر خوب تثبیت کرده‌اید. به نظر شما برای بازیگر کدام مسیر بیراهه است؟

در انتخاب نقش هیچ وقت نقش‌هایی خیلی دور از شخصیت خود انتخاب نکردم، اما اخیرا در فیلم سیانور نقش یک ساواکی را بازی کردم که بعضی از دوستان نزدیکم گفتند با این اخلاق آرام نباید چنین نقشی را قبول می‌کردی. گفتم من بازیگرم و در وجود من ده‌ها نقش دست نخورده و به‌کار گرفته نشده وجود دارد. در موقع انتخاب این نقش خودم را خیلی منزه و پاک ندیدم که بخواهم آن را بازی‌ نکنم.

بعضی‌ها خیال می‌کنند ساواکی‌ها کسان دیگری بودند. آنها هم انسان‌هایی مثل من بودند، اما در موقعیتی قرار گرفتند که می‌توانستند شکنجه کنند و بکشند. من در این نقش از آن بخش خشن و دست نخورده وجودم استفاده کردم که موقع جنگ‌ها‌، دعواها و کینه‌ورزی‌های قومی خود را نشان می‌دهد. خیلی از جنایتکارها خیلی دور از ما نیستند و ما به دروغ خود را دور از آنها می‌بینیم . در بازی کردن این نقش‌ها سعی می‌کنیم طوری بازی کنیم که بگوییم این من نیستم. من دارم نقش یک آدم بد را بازی می‌کنم.نه! در سیانور من از بخشی از بدی و تاریکی‌های وجودم استفاده کردم .در‌واقع؛ خود دیگرم بودم. با جسارت آن را بازی کردم. بعضی از دوستان هم می‌گفتند خودت را آلوده کارهای سیاسی نکن. گفتم داستان این فیلم در زمان خودش معنای دیگری داشت. ساواک بر علیه مبارزان سیاسی بود، اما در این دوران ماموران پلیس Police یا اطلاعات علیه ترور Assassination اقدام می‌کنند‌. ما در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که حتی به تن بچه‌های بی‌گناه جلیقه انفجاری می‌بندند و آنها را در میان جمعیت منفجر می‌کنند. بنابراین فیلم سیانور جدای از این که یک واقعه تاریخی است شبیه یک فیلم پلیسی هم هست. در این فیلم ماموریت پیدا می‌کنم تروریست‌ها را که امنیت کشور را به خطر‌انداخته‌اند، دستگیر کنم.

شما از با استعدادترین بازیگران کمدی کشور هستید. به نظر شما چرا سینمای کمدی و طنز مورد استقبال مردم قرار می‌گیرد؟

ما کشوری هستیم که در آن غم و‌اندوه زیاد است. کمدی واکنش انسان‌های طناز و باهوش و نه چندان سربه راه است به این زندگی، که بختک روی آن افتاده است. خنده طبیعی‌ترین پاسخ به عبوس بودن است.

در زندگی روزمره هم آدم طنزپرداز و اهل شوخی هستید؟

سعی می‌کنم خودم را در میزانسن بسیار جدی و خشک و رسمی قرار ندهم تا با دوستان نزدیک بتوانیم در دایره کوچک زندگی‌مان همه‌چیز را دست بیندازیم.

اصولا آدم شادی به نظر می‌رسید. ریشه این شادی در کجاست؟

در دورانی که کودکی آزاد و رها بودم در ساحل دریای چمخاله با روزی 5-4 ساعت شنا و همه گونه ورزش در نوجوانی و کوه‌پیمایی درلیلی کوه لنگرود و البته داشتن مادری خوب و همین طور تاثیر ژن. پدرم با داشتن 10 فرزند وقتی که ورشکست شده بود، با خود ورشکست‌شدن هم شوخی می‌کرد و در 95 سالگی جوانمرگ شد!

به نظر شما شوخی و طنز چه اهمیتی در زندگی ما آدم‌ها دارد؟

شوخی نگاهی انتقادی به همه چیز است ؛ این که دربست چیزی را نپذیریم. قبل از این که تحت تاثیر قدرت و ابهت چیزی قرار بگیریم، اگر اول درست و دقیق نگاهش کنیم، مطمئنا جای انتقاد و دست‌انداختن و خنده‌ پیدا می‌شود. چارلی‌چاپلین قبل از شروع جنگ جهانی دوم هیتلر را دست‌انداخته بود، در فیلم دیکتاتور بزرگ .

یکی از نقش‌های شگفت شما نقش آسیابان در مرگ یزدگرد است. به نظرتان این از خوش‌شانسی یزدگرد است یا از بدشانسی او که آسیابان به خانه‌اش فرود می‌آید؟

به‌نظرم بدشانسی هم شاه و هم آسیابان بود؛ چون هم شاه به قتل Murder می‌رسد هم آسیابان. به‌هرحال مستبدان و زورگوها چه‌به دام افراد خود بیفتند و چه گرفتار حمله دیگران بشوند، در ‌هرحال دنبال سوراخ موش می‌گردند. البته همه این‌ها در این نمایش هست.

در این نمایش آیا از همه وجوه و ابعاد بازیگری شما بهره گرفته‌شد؟

متن نمایش هم از نظر گفت‌وگو و هم از لحاظ درام در بالاترین سطح بود‌، به طوری که به‌عنوان بازیگر نمی‌توانستید در نمایش بدبازی کنید. در کلمات و جملات کارگردان این اثر جرقه‌ها و آتش‌هاست و شعله‌ها از هر سو زبانه می‌کشد.

شما بیش از چهار دوره در عرصه هنر نمایش و تصویر بازی کرده‌اید.امروزه فضای سرصحنه چه تفاوت‌هایی با گذشته کرده است؟

آن‌موقع همه چیز آهسته‌تر بود و آن آهستگی چه‌بسا باعث به وجود آمدن شاهکارهایی می‌شد. الان همه‌چیز می‌خواهد با سرعت اتفاق بیفتد. از طرفی الان باید به دنبال قصه‌های خوبی بود. تکنولوژی به این مساله کمک می‌کند و می‌شود از آن بهترین بهره‌برداری را کرد.

نقش مقابل برای‌تان مهم است؟

خیلی. تا ندانم نقش مقابلم کیست، قرارداد را امضا نمی‌کنم. تازگی‌ها سریالی را با آقای سعید سلطانی قرارداد بستم. سریال ماجرای دو دوست قدیمی است. آن قدر افراد مختلف را زیرورو کردیم که بالاخره نقش مقابلم به دوست قدیمی‌ام داریوش فرهنگ رسید.بازیگر مقابل شما خیلی مهم است،یک‌طرف بالا یا پایین باشد طرف دیگر بالا و پایین می‌شود.

الان به نسبت قبل در انتخاب نقش سخت‌گیرتر شده‌اید؟

سعی کرده‌ام همیشه در فیلم‌هایم قابل قبول و باور پذیر باشم.

چه کرده‌اید که هیچ‌وقت تکرار نشدید و خواستنی بودید؟

این که لطف و تعارف شماست. اگر کارگردان روی متن کار کند و انتخاب ما هم درست باشد اتفاقات خوبی می‌افتد. در کشور آمریکا که کشور بازیگران است، همه رنگ بازیگر دارند اما اینجا ما محدود هستیم. خود من یک متر و شصت قد دارم و باید متناسب با آن انتخاب کنم که چه نقشی مقابلم باشد.اینجاست که به یکباره می‌بینید برای یک نقش تنها چهار، پنج نفر محدود وجود دارند و بنابراین کارگردان و بازیگر به محدودیت می‌خورند.

چرا هنرمند کم حاشیه‌ای هستید؟

به شوخی به دوستانم می‌گویم که اکثر ما بی‌آبرو می‌میریم؛ یعنی آن قدر عمر می‌کنیم تا یک‌جا گندمان در بیاید(خنده) اما این حرفه و شغل آن‌اندازه برای من مهم است که وقت حاشیه ندارم و گرنه این حاشیه‌ها خیلی دلپذیر ند. حاشیه‌ها را نباید دست کم گرفت.خیلی از لذت‌ها در همان حاشیه است. به حاشیه‌سازها خیلی علاقه‌مندم. می‌گویم چقدر خوب! کاری را که من نمی‌توانم انجام بدهم آنها انجام داده‌اند. اگر بخواهم جدی صحبت بکنم، باید بگویم که بازیگری و کار در سینما آن‌قدر مهم است که حد ندارد. من بازیگر، بازی می‌کنم و هزاران نفر بازی من را می‌بینند. اگر کار خوب باشد نسل‌های بعد هم خواهند دید.بنابراین وقت برای بازیگر خیلی با ارزش است؛ چون احساس می‌کند دارد کار مهمی انجام می‌دهد. به همین دلیل، شخصا وقتی برای حاشیه‌ها ندارم و گرنه حاشیه‌ساز قدری می‌شدم(خنده).

چقدر دیگران اعم از هنرمندان دیگر، تهیه‌کننده‌ها، مردم، همبازی‌ها، منتقدان و... برای‌تان تعیین‌کننده هستند؟

هر هنرمندی نگاه، شخصیت، جوهر، سلیقه، جدیتی و... دارد. دیگران می‌توانند کمک کنند که او کارش را درست انجام بدهد .همین‌طور آدم‌هایی که شعور کمی دارند می‌توانند هنرمند را به ابتذال بکشند. بستگی دارد به این که هنرمند چقدر محکم است و همنشینان او با ارزش‌اند یا نه.

بازیگری چقدر به شما اجازه می‌دهد که به سایردلمشغولی‌های تان برسید؟

بازیگری برای من زندگی کاملی است. وقتی به جمع 40 یا 50 نفری وارد می‌شوم، در امنیت کامل کارهای ناامن می‌کنم.(بازیگری) زندگی بازسازی شده‌ای است که اگر قدرش را بدانیم جذاب است. شغل ما طوری است که به واسطه آن به جاهایی می‌رویم که اگر این شغل را نداشتیم شاید هیچ‌وقت به آنجاها سرنمی‌زدیم. در فیلم ناصرالدین شاه آکتور سینما در سالنی با هم کشمکش داشتیم که در آن اشیایی که هدیه پادشاهان اروپا به پادشاهان قاجار بود، قرار داشت . این برای ما جذابیت زیادی داشت.

زندگی فردی بازیگر چه تاثیری روی نقش‌هایی که بازی می‌کند دارد؟

بازیگر به‌تدریج بی‌خانمان می‌شود، چند شخصیتی می‌شود؛ چون مورد توجه مردم است. هیچ‌وقت نمی‌تواند چهره واقعی مردم را ببیند. مهم‌تر از همه این که همه جا هست و هیچ جا نیست.

پس این چه لذتی دارد. چرا همه دوست دارند بازیگر شوند و چرا خود شما هنوز دارید ادامه می‌دهید؟

سی‌وپنج سال به اضافه 10 سال کار تئاتر‌، 45 سال است که در این گرداب، هی فروتر می‌روم. راه برگشتی نیست. شغل ما خیال‌سازی و کابوس پروری است. اما لذتش در این است که هرلحظه جایی و هر آن‌، کس دیگری هستی. آن هم تحت حمایت تولید و تدارکات که مواظب تو هستند تا کارهای سخت را در امنیت کامل انجام بدهی و دست آخر پولی هم به شما می‌دهند (خنده). البته سیاستمداران هم کم و بیش همین موقعیت‌ها را دارند و وجه مشترک قطعی ما این است که هر دو با مهارت دروغ می‌گوییم، طوری که لو نرویم و باورمان کنند!

شرایط چقدر در رشد و دیده شدن بازیگر تعیین‌کننده است؟

در کشوری که رعایت اخلاقیات مهم است بازیگر باید مواظب باشد خطا نکند.

شما در سریال روز گار قریب خیلی‌ها را با بازی خود حیرت زده کردید. این سریال چه داشت که همه را مجذوب خود می‌کرد؟

یک قهرمان بزرگ داشت. کارگردان این پزشک انسان دوست را از واقعیت فراتر برده بود. هر بیمار و دردمندی در هرجا که بود، او به کمکش می‌شتافت. وقتی خودش بیمار شد و سرطان گرفت، در همان بیمارستانی خوابید که برای کودکان ساخته بود. او در عین حالی که خودش درد می‌کشید مراقب آنها هم بود.در این سریال دروغ و تقلب Cheat رسوا بود. پاکیزگی روحی دکتر قریب با پاکیزگی فطرت تماشاگر در هم تنیده می‌شد. همه اینها از شخصیت پاکیزه کارگردان بیرون می‌آمد.

سال‌هاست که با یکی ازبهترین هنرپیشه‌های زن کشورمان زندگی می‌کنید. در کنار یک هنرمند کامل زندگی کردن چه نوع تجربه‌ای است؟

دو نفر که با هم زندگی می‌کنند اگر موقعیت یکدیگر را درک نکنند، اوضاع خوبی نخواهند داشت.

کدام کار ایشان را دوست داشته‌اید؟

سلطان و شبان‌، مهمان مامان، کارهایی که با خانم بنی‌اعتماد داشتند و همین‌طور چند کار دیگر از ایشان.در تئاتر هم کارهای موفق و درخشانی داشته‌اند.

ایشان کدام کار شما را دوست دارند؟

فکر می‌کنم اکثر کارهای مرا دوست دارند.

تجربه‌های مشترک هم داشته‌اید. تجربه مشترک چه حسی دارد؟

ما با دوستان مشترکی کار کردیم، مثلا در سلطان و شبان که با آقای فرهنگ کار کردیم. خب! گروهی بودیم که از قبل با هم هماهنگ و همدل شده بودیم.

طولان ی شدن یک زندگی هنری مرهون چه ویژگی‌هایی است؟

درک متقابل.

برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.