محمد زریندست تا آخرین لحظه سینما را دوست داشت
رکنا: محمدعلی سجادی گفت: زندهیاد محمد زریندست تا آخرین لحظه سینما را دوست میداشت و فکر میکنم جوانهایی که میخواهند در سینما به صورت مستمر باقی بمانند، مرحوم زریندست الگویی مناسب برای آنها خواهد بود.
مراسم تشییع پیکر زندهیاد محمد زریندست تهیهکننده و کارگردان پیشکسوت سینمای ایران صبح امروز در خانه شماره 2 سینما Cinema با حضور اصحاب رسانه و سینماگران برگزار شد.
در این مراسم که اجرای آن بر عهده کامران ملکی بود، محمدعلی سجادی کارگردان سینما و همچنین نایب رئیس کانون کارگردانان طی سخنانی گفت: ابتدا به خانواده مرحوم زریندست تسلیت میگویم، اما نکتهای که برای من از جانب زندهیاد زریندست وجود داشت، این بود که همیشه در همه جا حضور مؤثر داشت، وی جزو کارگردانان خوب سینمای ما بود. آخرین بار هم او را در مراسم مرحوم عباس کیارستمی دیدم که در مصاحبت با وی متوجه شدم او تا آخرین لحظهها هم سینما را دوست میداشتند، فکر میکنم جوانان میتوانند از او بیاموزند که چگونه مستمر باقی بمانند. مرحوم زریندست میتواند الگوی مناسبی برای جوانها باشد. او به عنوان کسی بود که نفسش همیشه به سینما بود.
در ادامه مراسم، مرتضی شایسته تهیهکننده سینما نیز حضور پیدا کرده بود، که گفت: زندهیاد محمد زریندست به سینمای آمریکا، فرانسه و سینمای جهان آگاهی داشت ، او همواره رویهای سازنده در سینما داشت و اصلاً اهل مباحث حاشیهای همچون تهمت و افترا نبود. سینمای ایران در سه هفته گذشته آن را از دست داد.
همچنین سید ضیاءالدین دری کارگردان سینما عنوان کرد: متأسفم که جمعیتی که لازم است را در اینجا نمیبینیم، خاطرم است 10 سالم بود که فیلمهای مرحوم محمد زریندست که در آمریکا ساخته بود را دیدم و بعد از انقلاب با خودش دوست شدم و از او واقعاً بدی در ذهن ندارم، او یک فرد باسواد بود. که سینمای ایران قدر آن را ندانست. چرا که او در ژانری کار میکرد که باید به او توجه میشد. یادم میآید آخرین باری که دیدمش در همین خانه سینما بود که به من گفت شورای نظارت و ارزشیابی سینما نمی گذاردند فیلمم را بسازم.
وی در ادامه افزود: لازم میدانم میگویم من تنها مشوق خودم را از دست دادم او جزو استعدادهای سینما بود و من به احترام وی کلاه از سر برمیدارم و به جامعه سینمای ایران تسلیت میگویم.
علیرضا شجاعنوری دیگر سینماگری بود که در این میان سخنانی را ایراد کرد و گفت: زندهیاد زریندست جزو افرادی بود که تنها از وی خوبی دیدیم یکبار ندیدم که گله کند و بدی کسی را بگوید، در سال 1365 برای اولین بار وی را در یک جشنواره ایتالیایی دیدم که متوجه شدم به شدت پیگیر سینمای ایران است و میخواست فیلمهایش را نیز بفروشد.
یونس صباحی تهیهکننده قدیمی سینما و از دوستان دیرین مرحوم محمد زریندست بود که در این مراسم گفت: محمد زریندست شخصیت پرشوری داشت و جز این در او چیزی ندیده بودم و نمیتوانم در این فرصت و به صحبتی مختصر درباره وی اکتفا کنم چرا که دوستی من و آشناییام با وی نزدیک به 5 دهه است. او از کودکی علاقه زیادی به بازیگری داشت، یکی از ویژگیهایش این بود که هیچ وقت لبخند از صورتش نمیرفت.
جهانگیر الماسی دیگر هنرمند شناخته شده سینما بود که ضمن عرض تسلیت به جامعه هنری و خانواده زندهیاد محمد زریندست، گفت: این مفهوم زندگی است یکبار علیرضا زریندست را دیدم و گفتم از بچگی با فیلمهای محمد زریندست برادرت زندگی کردم و فرصت زندگی کردن را نیز درک کردم ما باید از خودمان بپرسیم با زندگی و مرگ چه تأثیری در زندگی دیگران خواهیم داشت، سینمای ایران باید به خود ببالد که چنین فردی را در میان خود داشت. زریندست با مرگ و زندگی خودش تصویر درستی از چگونه کار کردن و زندگی کردن را به من آموخته است.
در ادامه مراسم نوبت به مدیرعامل خانه سینما، منوچهر شاهسواری رسید که گفت: یکی از نکاتی که در این هفته بر ما گذشت، یک قصه پر غصه بود که به دلیل حرمت به خانواده زریندست از گفتن آن پرهیز میکنم. در بین سینماگران ایرانی گروهی بودند و هستند که برای اعتلای سینمای ما تلاش میکنند چه کسی گفته که اگر یک نفر صاحب صلاحیت باشد و به جای دیگر برود و دوباره به کشور خودش بازگردد و کار کند باید مورد خطا و عتاب قرار بگیرد در طول تاریخ این رفت و آمدها بوده است.
وی افزود: امیدوارم صحنه فعالیت فرهنگی به خصوص در حوزه سینما به عنوان یک زبان جهانی از نگاه تنگنظرانه دور شود و بدرخشد. مرحوم محمد زریندست جزو افرادی بود که عاشقانه سینما را دوست داشت و امکان نداشت مراسمی باشد و او حضور پیدا نکند مگر با لباسی پاکیزه و تمیز، آدابی که شاید ما فراموش کردهایم.
در پایان این مراسم، علیرضا زریندست گفت: برادر بلند شو. همیشه در فیلمهایی که کار کرد رو به من میکرد و میگفت «علی خوب بود»، این علی خوب بود، معناهای دیگری هم داشت و خارج از دستور زبان کارگردان بود؛ او به من میگفت علی مراقب من باش، زندگی برادر من خاص و عجیب بود، او وقتی به آمریکا رفت، پدرم فکر میکرد او در حال خواندن درس پزشکی است. اواخر عمرش بود که متوجه شد برادرم پزشکی نخوانده است و وقتی به ایران آمد، پدرم دیگر در قید حیات نبود، تقریباً وقتی شروع به فیلم ساختن کرد اولین فیلمهای جدی سینما را ساخت.
وی در ادامه افزود: در فیلمی که او میساخت من نقش خنثی را ایفا میکردم که آن هم سفارش شده از سمت برادرم بود، او مرا حمایت کرد و اگر حمایت او نبود من امروز در این جایگاه نبودم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر