جزییات سرقت مسلحانه طلافروشی غرب تهران / دستگیری سارقان مسلح قبل از سرقت در قم + فیلم
حوادث رکنا: رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ از دستگیری عاملان سرقت مسلحانه در غرب تهران خبر داد و گفت: متهمان قصد داشتند برای دومین بار اقدام به سرقت کنند که ناکام ماندند.
به گزارش رکنا، سرهنگ کارآگاه " علی ولیپور گودرزی " اظهار کرد: با وقوع یک فقره سرقت مسلحانه نافرجام از طلافروشی در غرب تهران موضوع رسیدگی به پرونده در دستور کار تیمی زبده از کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی قرار گرفت.
وی با بیان اینکه کارآگاهان دقایقی پس از سرقت نافرجام در طلافروشی برای تحقیقات حاضر شدند افزود: متهمان با سلاح گرم اقدام به سرقت از طلافروشی کردند و پس از اینکه موفق نشدند با خودرو سمند از محل گریختند.
رئیس پلیس آگاهی تهران عنوان کرد: از سوی دیگر بررسی کارآگاهان نشان داد، متهمان پس از سرقت نافرجام طلافروشی، راهی استان قم شده و چند روزی را در آنجا برای سرقت مسلحانه دیگر ساکن شده اند.
شناسایی مخفیگاه متهم با رصدهای اطلاعاتی
سرهنگ کارآگاه ولیپور گودرزی با بیان اینکه با رصدهای اطلاعاتی مخفیگاه متهمان شناسایی شد، ادامه داد: بنابرحساسیت موضوع و برای جلوگیری از سرقت دیگر ، کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی راهی استان قم شدند و در یک عملیات غافلگیرانه اعضای این باند 4 نفره را دستگیر کردند.
این مقام انتظامی در ادامه گفت: متهمان پس از انتقال به اداره یکم پلیس آگاهی در تحقیقات ابتدایی به جرم خود اعتراف کردند و از مخفیگاه آنها یک کلت کمری و ادوات سرقت کشف شد.
سرهنگ گودرزی در پایان خاطر نشان کرد: متهمان جهت کشف جرایم احتمالی در اختیار کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی قرار دارند و تحقیقات تکمیلی آغاز شدهاست.
گفت و گو با سارقان طلافروشی
نقشهات برای سرقت چه بود؟
من نقشهای داشتم که تا بهحال هیچ سارق طلافروشی آن را اجرا نکرده بود. شگردی خاص و منحصربهفرد بود.
این شگرد چه بود؟
قبل از سرقت، تجهیزات پلیسی از اسلحه گرفته تا دستبند تهیه کردم. بعد هم برگهای جعل کردم که نشان میداد حکم قضایی است و من بهعنوان مامور میتوانم او را بازداشت کنم. برگه را که نشان مرد طلافروش دادم، باور کرد. حتی به دستهایش دستبند زدم و با این ترفند که گزارش طلای تقلبی به ما داده شده است، از او خواستم دو کیلو طلا هم برای ارزیابی با خودش بیاورد. همه کارها خوب داشت پیش میرفت اما یکهو همه چیز تغییر کرد.
چه اتفاقی افتاد؟
برادر مرد طلافروش که او هم در همان طلافروشی کار میکرد، آمد. همان حرفها را به او زدم اما او مرا شناخت و شروع به داد و فریاد کرد و از مردم کمک خواست.
مرد طلافروش چطور تو را شناخت؟
مدتی قبل با او طرح دوستی ریختم و معاملهای هم انجام دادم. در این معامله بود که متوجه شدم دو برادر وضع مالی خوبی دارند و میتوان از آنها پول خوبی بهدست آورد. همین مسأله باعث شد تا نقشه سرقت به ذهنم خطور کند. اگر شگردم میگرفت، میتوانستم دو کیلو طلا سرقت کنم و باقیاش را خودتان بهتر میدانید.
شما سوار بر خودروی پژو پرشیا با سه مرد دیگر بودید؟ با همدستانتان چطور آشنا شدید؟
برای سرقت با شگرد مامور نیاز به نیرو داشتم. هیچ ماموری تنها نمیرود متهم بگیرد که من دومیاش باشم اما همدستانم از ماجرای سرقت طلا بیخبر بودند.
پس به آنها چه گفتی که با تو همراه شدند؟
گفتم از یک نفر پول طلب دارم اما پولم را نمیدهد. بهعنوان شرخر آنها را استخدام کردم و قرار هم بر این شد که اگر من بتوانم پولم را از بدهکار بگیرم، مبلغی را به آنها بدهم.
همدستانت چه شدند؟
ما سوار بر خودروی پژو در کمین مرد طلافروش بودیم. زمانی که محل طلافروشی خلوت شد وقت برای اجرای نقشه سرقت را مناسب دیدم. من از خودرو پیاده شدم و به سمت مرد طلافروش رفتم که مقابل مغازهاش ایستاده بود. خودم را مامور معرفی کردم و برگهای را که حکم قضایی بود و مرد طلافروش از جعلی بودن آن روحش هم خبردار نبود، نشانش دادم. او با دیدن برگه و اسلحه و دستبندی که همراه داشتم باور کرد که من مامور هستم و در حال رسیدگی به پروندهای هستم اما برایتان گفتم، یکدفعه نمیدانم چه شد که برادرش آمد و همهچیز لو رفت. همدستانم که مرا در محاصره مردم دیدند و با فریادهای مرد طلافروش برای کمکخواهی و دستگیریام مواجه شدند، ترسیدند و فرار را بر قرار ترجیح دادند. الان هم نمیدانم کجا هستند و چکار میکنند. راستش را بخواهید نام و نشان دقیق هم از آنها ندارم.
در بررسیهای صورت گرفته، مشخص شد که تحت تعقیب پلیس یکی از شهرستانهای جنوب کشور هستی؟
بله، بهدلیل درگیری، اسمم در لیست پلیس آن شهرستان قرار گرفت. وقتی دیدم پلیس دنبالم است، با خودم گفتم ماندن در اینجا فایدهای ندارد. هرجا میرفتم از سایه خودم هم میترسیدم، چون دیر یا زود توسط پلیس شناسایی و دستگیر میشدم. به همین دلیل راهی تهران شدم، هم شهر بزرگتر است و هم اینکه مردم همدیگر را نمیشناسند. از کنارشان هم رد شوی آنقدر در دغدغهها و روزمرگیهایشان گم هستند که تو را نمیشناسند. از طرفی میتوانستم در تهران دست به جرم دیگری بزنم.
سابقه داری؟
تاکنون هفده بار بازداشت شدهام اما جرایمم بیشتر یا به خاطر مواد بوده یا درگیری. من جرم دیگری انجام نمیدهم. این بار هم اشتباه کردم.
اما در استعلام سوابقت سرقت مسلحانه هم در پرونده داشتی؟
متهم جوان سکوت میکند.
17 بار زندان؟ برای کسی که سن و سالی ندارد، زیاد نیست؟
و باز هم متهم جوان سکوت میکند.
الان آزاد شوی دوباره سراغ شگرد و جرم جدیدی میروی؟
باید دید شرایط چطور پیش میرود. تو وقتی یکبار دستگیر شوی، مهر سابقهدار بودن روی پیشانیات حک میشود و کسی به تو کار نمیدهد. از طرفی مزه پول مفت زیر زبانت مزه میدهد. شما خودتان را جای من بگذارید، کسی با شرایط من برای کار سراغتان بیاید، به او کار میدهید؟ من هم آزاد شوم باید یک جوری شکمم را سیر کنم و وقتی کاری نباشد مجبورم سمت خلاف بروم.
ارسال نظر