قتل رقیب عشقی در خیابان سبلان ! / گفتگو با زن خائن مقتول + عکس

به گزارش رکنا، مهر ماه سال 99 رسیدگی به پرونده قتل جوان 32 ساله ای در خانه اش واقع در خیابان سبلان ، در دستور کار شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت.

بررسی های اولیه حکایت از ضد و نقیض گویی های همسر مقتول داشت و همین کافی بود تا ماموران به او مظنون شوند.در نهایت این زن پرده از راز جنایت هولناکی برداشت و به همدستی با مرد مورد علاقه خود در قتل شوهرش اعتراف کرد.

به این ترتیب مرد مورد علاقه این زن به نام مهرداد شناسایی و دستگیر شد و با اقاریر صریح متهمان پرونده در جریان رسیدگی قرار گرفت.

صبح امروز مواجهه حضوری هر دو متهم در شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران انجام شد و بازپرس محمدامین تقویان مجددا هر دو متهم را تحت بازجویی قرار داد.

زن جوان به نام سمیه که در حال حاضر 29 سال دارد در این جلسه در توضیحات خود گفت:«من قصد کشتن شوهرم را نداشتم.چند بار مهرداد به من پیشنهاد داد که شوهرم را بکشیم ام من می گفتم صبر کن تا بتوانم از همسرم طلاق بگیرم.یک بار مهرداد غذای نذری با یک نوشابه اورد که در آن قرص برنج ریخته بود و به من گفت آن را به شوهرم دهم.اما من نوشابه را در سینک ریختم.بار دوم هم قرص خواب خرید و من باز هم قرص را به شوهرم ندادم.در نهایت تصمیم گرفت او را با ضربه های چاقو به قتل برساند برای همین در پارکینگ خانه ما کمین کرد.اما شوهرم که از در بیرون رفت،مهرداد بالا آمد و گفت نتوانستم به او ضربه بزنم.»

این زن در ادامه گفت:«مهرداد می خواست هر طور شده شوهرم را از سر راهش بردارد.برای اینکه او را رقیب عشقی خود می دانست.برای همین شب حادثه در راه پله های خانه ما کمین کرد و تا صبح همان جا خوابید.صبح به من گفت در را باز کن و من دیدم سراغ شوهرم که در خواب بود رفت.من ترسیده بودم و به اتاق خواب رفتم که یکدفعه صدای ناله شوهرم را شنیدم و متوجه شدم مهرداد با چاقو به گردنش ضربه زده است.»

در ادامه این گزارش، ماجرای این پرونده را در گفتگو با متهم بخوانید.

قتل رقیب عشقی در خیابان سبلان

چطور با سمیه آشنا شدی؟

حدود شش سال قبل بود که در سبزوار او را دیدم.من بچه مشهد بودم و برای آموزش تعمیرات نرم افزار موبایل به سبزوار رفته بودم.خانه پدری سمیه هم در سبزوار بود.آن روز سمیه با یک دختر جوان در خیابان بود که بعدا فهمیدم آن دختر، خواهر شوهر سمیه بوده.به او شماره دادم و او همان شب به من پیام داد.متوجه شدم ساکن تهران است.

به تو نگفت شوهر دارد؟

نه اصلا! یک سال و نیم با او در شبکه های مجازی در ارتباط بودم.یک روز به من گفت خانواده اش قصد دارند او را به پسردایی اش که در روستا زندگی می کند شوهر دهند.به خاطر همین با او بحثم شد و ارتباطمان قطع شد.حدود یک و نیم سال از او بی خبر بودم.تا اینکه یک روز دوباره به من پیام داد.گفت با پسردایی ام نامزد کردم اما چون تو را دوست دارم نامزدی ام را بر هم زدم.

تو هم به او علاقه پیدا کرده بودی؟

بله و قصد ازدواج با او را داشتم.مادرم مخالف بود و من با اصرار او را راضی کردم که با مادر سمیه صحبت کند.سمیه یکی از دوستانشان را به عنوان مادرش به مادرم معرفی کرد و مادر من 9 ماه با آن خانم به عنوان مادر سمیه صحبت می کرد.

بالاخره چطور متوجه شدی که او شوهر دارد؟

چند ماه قبل از این حادثه به من گفت که شوهر دارد و به تازگی صاحب فرزند شده است.ارتباط من با سمیه بیشتر در فضای مجازی بود چون فاصله و دوری مانع می شد که بتوانم او را ببینم.در این سالها شاید دو بار او را دیده بودم.برای همین متوجه نشدم.

بعد که متوجه شدی تو به او پیشنهاد دادی که شوهرش را بکشی؟

پیشنهاد قتل را خودش داد.می گفت شوهرم صاحب خانه و ماشین است و دلیلی برای طلاق گرفتن از او ندارم.

از روز حادثه بگو.

قبل از آن روز دو بار دیگر سمیه از من خواسته بود قرص تهیه کنم تا به شوهرش بخوراند.من هم قرص سرماخوردگی خریدم و نقشه قتل عملی نشد.هر بار با هواپیما به تهران آمدم و دوباره برگشتم.تا اینکه آخرین بار قرار شد در پارکینگ خانه شان به شوهرش با چاقو حمله کنم.صبح روز قبل از حادثه شوهرش داشت برای خرید شیرخشک فرزندش از خانه بیرون می رفت و قرار بود در پارکینگ خانه به او ضربه بزنم.اما نتوانستم و به سمیه گفتم که نمی توانم این کار را کنم.در راه ترمینال بودم که به شهر خودم برگردم که سمیه باز هم با من تماس گرفت.نمی دانم چه شد که باز به خانه اش برگشتم و شب را در راه پله های پشت بام خوابیدم.فردای آن روز سمیه در خانه اش را باز گذاشت و من بالای سر شوهرش رفتم و در خواب به او یک ضربه زدم.

با تکمیل تحقیقات در مرحله دادسرا، به زودی با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی راهی دادگاه کیفری یک استان تهران خواهد شد.