قتل پسر در سکوت خانه / اعدامم کنید

فرزندکشی در تهران رخ داد. در این فرزندکشی پسرجوان قربانی شد . عامل فرزندکشی پس از جنایت دستگیر شد و عامل فرزندکشی اعتراف کرد. رسیدگی به پرونده فرزندکشی در دادگاه آغاز شد.

به گزارش رکنا، رسیدگی به این پرونده از 24 بهمن ماه سال ۹۸ آغاز شد .مرد 50 ساله ای به نام بهروز با کلانتری ۱۳۸ فرجام تماس گرفت و از قتل پسر معتادش به نام مانی خبر داد.

 با این تماس ماموران کلانتری به خانه این مرد یافتند و با جسد پسرش روبه‌رو شدند .جسد مانی که شواهد نشان می‌داد خفه شده است با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و بهروز تحت بازجویی قرار گرفته و به قتل پسرش اعتراف کرد.

 وی در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد .

 این درحالی بود که همسرش اعلام گذشت کرده بود.

فرزندکشی بخاطر اعتیاد

بهروز وقتی روبه روی قضات ایستاد به تشریح جزئیات زندگی‌اش پرداخت و گفت:من کارگر بودم و 3 فرزند داشتم. اما مانی که پسر بزرگم بود از ۱۶ ساله قبل یعنی وقتی که فقط ۱۶ سال داشت به دام اعتیاد افتاد .او با رفتارهایش آبرویمان را برده بود و کارهای خلاف شرع و اخلاق انجام می داد .او با من، مادر و خواهر و برادر دیگرش رفتار خوبی نداشت .ما بارها او را به  کمپ ترک اعتیاد برده بودیم اما بی فایده بود. او هر روز از ما پول می‌گرفت و خرج مواد مخدر می کرد .

وی ادامه داد :سه روز قبل از این ماجرا همسرم به همراه دختر و پسرم که از رفتارهای مانی خسته شده بودند خانه مان را ترک کردند .اما من نمی توانستم خانه را ترک کنم چون مانی در غیاب من همه وسایل خانه را می فروخت و خرج مواد مخدر می‌کرد .حتی همسرم پیشنهاد داده بود خانه را بفروشیم و به محله دیگری برویم تا مانی ما را پیدا نکند.اما من قبول نکردم.

آخرین بار من و  مانی در خانه تنها بودیم. حتی همسرم با چند نفر از بستگان تماس گرفته و از آنها کمک خواسته  و گفته بود ممکن است من و مانی بلایی سر یکدیگر بیاوریم. اما هیچ کسی به این ماجرا توجه نکرد. آن روز مانی سراغم آمد تا مثل همیشه از من پول بگیرد که با هم درگیر شدیم. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم در یک لحظه دستانم را دور گردنش پیچیدم و او را خفه کردم .وقتی مانی جان سپرد نیم ساعتی را کنار جسد او نشستم. سپس با همسرم تماس گرفتم و ماجرا را به او گفتم. من خودم با پلیس تماس گرفتم و همان شب دستگیر شدم .

راضی به قتل فرزندم نبودم

وی  در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: من در زندان رجایی شهر با پدران زیادی روبه رو شدم که فرزندان شان را کشته بودند .آنها هم مانند من به جایی رسیدند که تصمیم به چنین اقدامی گرفتند. چون هیچ کسی راضی به مرگ فرزندش نیست .من در زندان روزی ۶ مرتبه میمیرم و دوباره زنده می شوم .

قاضی گفت: در این سالها  اقدامی برای ترک پسرت انجام ندادی؟

  متهم پاسخ داد: حدود ۵۰ بار او را به کمپ ترک اعتیاد بردیم اما او دست بردار نبود و هر بار که باز می گشت دوباره سمت مواد میرفت.

 قاضی گفت :با مرگ پسرت مشکلات زندگی ات حل شد؟ که متهم در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت :نه اوضاع زندگی ام بدتر شده است. زندگی ام در آستانه فروپاشی است و همسرم مرا قاتل صدا میزند .او خانه را ترک کرده و می‌گوید در خانه‌ای که پسرمان کشته‌شده حاضر نیست لحظه‌ای بماند. پسر کوچکم شاغل است و دخترم دانشجوی رشته پزشکی است اما آنها هم تحت تاثیر این ماجرا قرار گرفته اند. باور کنید من هرگز راضی به مرگ پسرم نبودم. اما او با رفتارهایش باعث شده دست به چنین کاری بزنم .

این متهم به عنوان آخرین دفاع گفت: من به مرگم راضی هستم و اگر اعدام شوم راحت ترم .من در شرف بازنشستگی هستم  اما زندگی ام از هم پاشیده شده است. من چند سال قبل به مانی پول دادم و به او گفتم تا برای خودش و من قرص برنج تهیه کند. تا هر دو خودمان را بکشیم و از این زندگی خلاص شویم. اما مانی پول را خرج مواد مخدر کرد. من از قتل او پشیمان هستم  و طلب بخشش دارم.او همیشه در دعوا هایش به پدر و مادرم که فوت شده بودن فحش میداد و همین رفتار هایش باعث شد آخرین بار از کوره در بروم .

سپس وکیل وی دفاع پرداخت و گفت :موکلم از قتل فرزندش پشیمان است و به همین خاطر درخواست دارم  در مجازاتش تخفیف قائل شوید.

 در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.