به گزارش رکنا، ساعت 11:30 شامگاه چهارشنبه 3 شهریور امسال به‌دنبال مرگ مرد جوانی در نزدیکی پل جوادیه تحقیقات از سوی بازپرس ساسان غلامی و تیم بررسی صحنه جرم آغاز شد.

پسر جوانی به نام کوروش که موضوع را به پلیس و اورژانس خبر داده بود در تحقیقات به پلیس گفت: من بلاگر هستم و از شهرستان برای ملاقات با دختر مورد علاقه‌ام به تهران آمده‌ام.

ساعت حدود 10 شب در خیابان قدم می‌زدم که یک موتورسوار دو ترک به من نزدیک شد. موتورسواران مرا به گوشه‌ای خلوت کشانده و با تهدید گوشی تلفن همراهم را که 35 میلیون تومان قیمتش بود سرقت کردند.

وقتی سوار موتور شدند تا فرار کنند، من از پشت ترک نشین موتورسیکلت را کشیدم و او تعادلش را از دست داد و روی زمین افتاد. همدستش هم فرار کرد. سارق که روی زمین افتاد از مردم کمک خواستم و با اورژانس تماس گرفتم اما زمانی که امدادگران رسیدند گفتند که او فوت کرده است.

اما پس از بازداشت پسر جوان مأموران متوجه شدند وی مدتی به اتهام مظنون در قتل پدر خوانده‌اش بازداشت بوده است که وی در توضیح این ماجرا گفت: من کودک سرراهی بودم 7 سالم که بود خانواده‌ای مرا به فرزندخواندگی گرفتند.

مادرخوانده‌ام از روز اول با من سازگار نبود و مدام مرا اذیت می‌کرد. تا اینکه 4 ماه قبل از آمدن به تهران مادرخوانده‌ام قهر کرد و من هم یک روز که از محل کارم به خانه برگشتم تا ناهار بخورم متوجه شدم پدر خوانده‌ام فوت کرده است. وقتی اورژانس و پلیس آمد مرا به اتهام مظنون در قتل بازداشت کردند؛ اما بعد از چند روز پزشکی قانونی علت مرگ او را سکـته اعلام کرد و بی‌گناهی من ثابت شد و آزاد شدم.

در حالی که تحقیقات به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران در پرونده مرگ مرد موتورسوار ادامه داشت، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل حادثه دریافتند اظهارات پسر جوان در مورد سرقت تلفن همراهش دروغ بوده است بنابراین بازجویی‌ها از وی ادامه پیدا کرد تا اینکه بعد از 108 روز متهم واقعیت را برملا کرد و مدعی شد که ناخواسته دست به قتل زده است.

وی در توضیح این حادثه گفت: یکی از دوستانم حدود 4 میلیون تومان به من بدهکار بود من هم به جای پولم گوشی تلفن همراهش را گرفتم و به تهران آمدم اما در اطراف ترمینال جنوب مأموران پلیس پسر جوانی را بازداشت کرده بودند که مظنون به سرقت بود.

همان‌طور که متهم را سوار بر خودروشان می‌کردند، به من هم مشکوک شده و مورد بازرسی بدنی قرار دادند که با پیدا کردن دو گوشی تلفن همراه داخل جیبم شک آنها بیشتر شد. برای مأموران توضیح دادم که گوشی متعلق به دوستم است و به جای طلب 4 و نیم میلیونی‌ام گرفته‌ام.

مأموران با یاشار تماس گرفتند و او به تهران آمد و حقیقت را گفت و من آزاد شدم. همزمان با من پسر جوانی که او هم در ترمینال بازداشت شده بود آزاد شد و با هم دوست شدیم.

روز حادثه او به بهانه اینکه در یک منطقه بیابانی در جنوب تهران 15 میلیون تومان پول زیر خاک جاساز کرده است از من خواست با او به آنجا بروم اما وقتی رسیدیم او با تهدید چاقو مرا مورد آزار و اذیت قرار داد من هم برای دفاع از خودم و تلافی اقدام شیطانی او دستم را دور گردنش انداختم و فشار دادم که متوجه شدم حالش بد شده و نیمه هوش روی زمین افتاد.

ترسیدم و شروع به داد و فریاد کردم و از مردم کمک خواستم وقتی پلیس آمد به ناچار سناریوی سرقت گوشی را مطرح کردم.

وی درباره اینکه چرا بعد از این همه مدت تصمیم به افشای راز این قتل گرفته است، گفت: عذاب وجدان داشتم و شب‌ها خوابم نمی‌برد. البته در این مدت هم تیم جنایی و بازپرس پرونده مطمئن بودند که ماجرای سرقت گوشی، سناریوی ساختگی است و من هم دیگر واقعیت را گفتم.

وبگردی