روایت آرزو 13 ساله از شکست دادن سرطان + فیلم و عکس
رکنا: وقتی دخترک به دنیا آمد خانه آنها رنگ شادی به خود گرفت اما وقتی سرطان از راه رسید خانه آنها را رنگ غم به خودگرفت. اما پایان داستان تلخ دخترک با ماجرایی عجیب و غریب گره خورد.
سرطان،واژه ای ترسناک برای خیلی از خانواده ها. سرطان همان واژه ای است که سالها پیش خنده را روی لبان خانواده آروزی 5 ساله خشکاند. سرطان آرزوی خردسال را تا لبه پرتگاه مرگ کشاند . سرطان آروز را فلج کرد اما او با سرطان جنگید و آن را شکست داد.
به گزارش رکنا: داستان زندگی آروز اسپرهم که این روزها 13 سالگی را پشت سرمی گذارند.او از 5 سالگی تا زمانی که سرطان دست از سراو برداشت زندگی پرفراز ونشیبی داشت. اما ابتدای داستان را باید از زبان مادر او شنید.
مادر آروز داستان پردرد آروز را اینطور بازگو می کند:
آروز 5 ساله بود که دردشکم به سراغش آمد.آرزو را نزد چند پزشک بردیم. کلی آزمایش گرفتند وپزشکان شرایط دخترمان را بررسی کردند. ابتدا فکر کردند آپاندیس او عود کرده اما وقتی برای عمل دست به کار شدند درنهایت ناباوری متوجه شدیم در شکم آروز یک غده وجود دارد.
سلام به سرطان
مادر آرزو درادامه گفت: بعد ازجریان عمل بود که شکم آروز آب آورد، ریه هایش آب آورد. ناگهان با دختری روبه رو شدیم که پر از شور و هیجان زندگی بود اما ناگهان همه چیز رنگ عوض کرد و او تبدیل به دختری شد که رنجور و مریض روی تخت بیمارستان افتاده بود.
آغاز شیمی درمانی
مادر آرزو می گوید: دخترم یک دوره درمان را پشت سرگذاشت اما فایده ای نداشت و پزشکان گفتند باید شیمی درمانی شود.
به این ترتیب بود که آرزو تحت شیمی درمانی قرار گرفت.شیمی درمانی همان و فلج شدن پاهای آروز همان. هرچند پس از گذشت چند روز دوباره آروز توانست کمی پاهایش را تکان بدهد. اما این پایان ماجرا نبود.
درگیری کلیه های آرزو
مرحله بعدی بیماری آروز به کلیه های او آسیب زد. تا جایی که پزشکان اعلام کردند کلیه های او درگیر شده است و باید دیالیز شود.
مادر آرزو می گوید: معجزه شد، پزشکانی که گفته بودند دخترم باید دیالز شود دو روز بعد اعلام کردند دیگر احتیاجی به دیالیز نیست و کلیه های به طرز معجزه آسایی بهبود پیدا کرده است.
وقتی آروز سرطان را شکست داد
اما آروز پس ازچندسال مبارزه با سرطان سلامتی اش را به دست آورد. حالا داستان زندگی آروز را اززبان او می شنویم.
او می گوید: معمولا افراد داخل شرایط سخت خودشون رو پیدا می کنند.من هم در همان سن وسال وقتی درجریان بیماری ام قرار گرفتم بعد از مدتی به این نتیجه رسیدم که خیلی سریع باید رد شویم.باید شاد باشیم.
وی ادامه داد: شروع کردم برای آرزوها و دلتنگی هایم نقاشی کشید. نقاشی حال مرا خوب می کرد.وایل برای خودم می کشیدم ، تلاش کردم ، اون نقاشی ها را برای هم اتاقی ها و پرستاران و پزشکان هم کشیدم.بعد به خاطر روحیه خوبی کا دارم با بچه های هم سن و سال خودم که دربیمارستان بودند صحبت می کردم و به آنها روحیه می دادم.خوب به خاطر دارم ستاره هایی را داشتم به آنها هدیه می دادم و می گفتند مطئن باشید که آروزهایتان برآورده می شود.
آرزو می گوید: همان روزها نقاشی هایم را به فروش گذاشتم و با پولی که به دست آوردم هزینه داروهای کودکان سرطانی را فراهم می کردیم.
حالا چند سالی است که آروز دوباره سلامتی اش را به دست آورده است.
ارسال نظر