بازداشت مرد اهل پرتغال در ایران با اتهامی زشت + گفتگو در زندان

سرقت ارز از اتباع خارجی، اتهام متهمی است که از چهار سال قبل در زندان است.او 15 سال قبل به اتهام سرقت ارز تحت تعقیب گرفت و این به دلیل شکایت چند توریست بود که ادعای سرقت ارز خود را کرده بودند.از همان موقع رسیدگی به پرونده سرقت ارز در دستور کار پلیس قرار گرفت و 15 سال بعد از ثبت شکایت ها زمانی که متهم فراری پایش را به کشور گذاشت به اتهام سرقت ارز شناسایی و بازداشت شد.

به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا، جایی در واحد اشتغال زندان تهران بزرگ،در میان همهمه مددجویانی که با اتهامات رنگارنگ خود کارشان به این نقطه از جهان کشیده شده است، مردی زندگی می کند که در کشور پرتغال زاده شده،داستان کودکی و نوجوانی اش مثل داستان دور دنیا در هشتاد روز است،بعد دوباره به اسپانیا سفر کرد و اما باز یاد وطن کرد.

او فکرش را هم نمی کرد که قبل از خروج از کشور راز سرقت هایش فاش شده و دستش رو شده باشد.و ارمغان وطن برای او بازتاب های اعمال مجرمانه اش بود : بازداشت و حبس!

بازداشت تبعه کشور پرتغال به اتهام سرقت ارز

چند سال داری؟

50 سال .

از خودت بگو.

من در کشور پرتغال به دنیا آمدم.به خاطر شغل پدرم،در کشورهای زیادی زندگی کردم و همین باعث شد که به چند زبان دنیا مسلط باشم.(یکدفعه شروع می کند به چینی صحبت کردن!)

ترجمه اینکه گفتی چیست؟

به چینی گفتم سلام صبحتون به خیر.امیدوارم روز خوبی داشته باشید!

تحصیلات هم داری؟

در حد دیپلم درس خواندم و بعد مشغول کار شدم.

چه شد که به ایران برگشتی و دست به کار خلاف زدی؟

نوجوان که بودم مدتی برای زندگی به ایران برگشتیم.مقداری سرمایه داشتم و مشغول کار ساخت و ساز شدم اما چون جوان و بی تجربه بودم،وسوسه شدم که از توریست های خارجی سرقت کنم.من زبان بلد بودم و می توانستم اعتماد آنها را جلب کنم.

شیوه سرقتت چه بود؟

به همراه یکی از دوستانم مقابل هتل های بزرگ تهران می رفتم.زمانی که توریست از هتل خارج می شدند،جلوی آنها می رفتم و می گفتم پلیس بین الملل هستم و باید مدارک شما را چک کنم.بعد از بازدید مدارک،می گفتم باید پول هایتان را هم چک کنم که پول تقلبی همراهتان نباشد.آنها هم پول را به من می دادند و من جلوی چشم خودشان پول ها را میشمردم و تحویلشان می دادم.اما در همان حین کف زنی می کردم و مقداری از پول هایشان را در جیب خودم می گذاشتم!

از او می خواهم شیوه سرقتش را عملی به ما نشان دهد!دسته ای کاغذ در ابعاد اسکناس بریده و دستش می دهیم.او کاغذها را میشمرد و به من برمی گرداند.می گوید می دانی چند تا بود؟ می گویم 10 تا بود.می گوید الان بشمار! می شمارم و می بینم 7 کاغذ به من برگردانده است!! سه کاغذ تا شده از جیبش بیرون می آورد.جلوی چشم خودم این ها را در جیبش گذاشته و متوجه نشده بودم.دوباره همان حرکات را با سرعت کمتر انجام می دهد.چشم بندی می کند انگار!

با این شیوه چقدر پول به جیب زدی؟

مقدارش زیاد نبود.فقط انگار یک طمعی به جانم افتاده بود و فکر می کردم کسی متوجه نمی شود.غافل از اینکه تعدادی از آنها از من شکایت کرده بودند.

چطور دستگیر شدی؟

مدتی در ایران بودم و بعد دوباره به اروپا رفتم و بعد از 15 سال وقتی دوباره به ایران آمدم بلافاصله در فرودگاه شناسایی و دستگیر شدم.در تمام این سال ها تحت تعقیب بودم.

روزهایت را در زندان چطور می گذرانی؟

در واحد اشتغال کار می کنم و کلاس قرآن می روم.اگر این ها نبود اینجا دوام نمی آوردم.من شش فرزند دارم که در کشورهای مختلف دنیا زندگی می کنند.همسرم در مهرشهر کرج خانه اجاره کرده و منتظر است از زندان آزاد شوم.آنها نگران من هستند.من دو سال است در زندانم و باید چهار سال دیگر در زندان بمانم.

وبگردی