2 خواهر را عقد موقت کردیم و با یک ایدزی همخانه شدیم ! + ناگفته های تبهکار مشهدی
به گزارش رکنا، این‌ها بخشی از اظهارات سارق 40 ساله‌ای است که در عملیات ضربتی کارآگاهان ورزیده اداره عملیات ویژه پلیس آگاهی خراسان رضوی به همراه اعضای دیگر باند سرقت و کلاهبرداری دستگیر شد.
این سارق سابقه دار و حرفه‌ای که به صدها فقره سرقت از منازل با همدستی دیگر دوستانش اعتراف کرده است، پس از آن که به سوالات تخصصی سرگرد همتی (افسر پرونده) درباره چگونگی دستبرد به منازل مردم پاسخ داد، به تشریح قصه زندگی اش پرداخت و گفت: پدرم در یک مرکز روان درمانی کار می‌کرد اما اکنون خودش به دلیل ابتلا به بیماری‌های روانی بستری شده است و من از چند سال قبل با مادرم زندگی می‌کنم.
با وجود این همواره از این که نمی‌توانستم پول کافی برای هزینه‌های زندگی‌ام تامین کنم زجر می‌کشیدم اما به خاطر غروری که داشتم با خلافکاران دم‌ خور بودم تا این که در کنار آن‌ها معتاد شدم.
آن زمان پسرخاله‌ام یک دستگاه پراید داشت و ادعا می‌کرد با شاه کلیدی که دارد می‌تواند درِ هر نوع خودروی پرایدی را باز کند.
با این بهانه چگونگی باز کردن درِ خودروها را از او آموختم و به سرقت خودرو روی آوردم. از آن روز به بعد خودروهای پراید را می‌ربودم و با دستبرد به اموال قابل فروش مانند باند و ضبط و باتری و زاپاس، خودروها را در خیابان‌های خلوت رها می‌کردم ولی طولی نکشید که دستبندهای پلیس بر دستانم گره خورد و راهی زندان شدم.
آن جا بود که با «مهیار» آشنا شدم. البته مهیار نام مستعار او بود که به جرم سرقت از منازل در زندان به سر می‌برد. او چنان از پول‌های باد آورده در سرقت از منازل سخن می‌گفت که شیفته گفت‌وگو و معاشرت با مهیار شدم.
او که با هیجان و شور خاصی از ماجرای سرقت هایش تعریف می‌کرد، افکار مرا نیز به سوی دستبرد به منازل سوق داد. این در حالی بود که من هیچ گاه از او نپرسیدم با این همه سرقت چرا حتی یک پراید مدل پایین هم نداری و در خانه اجاره‌ای زندگی می‌کنی؟!
خلاصه با این تفکر که راه پول در آوردن فقط سرقت از منازل است، هر دو نفر از زندان آزاد شدیم و تصمیم به سرقت گرفتیم. ابتدا با اجاره یک منزل در منطقه خواجه ربیع مشهد، دو خواهر مطلقه را نیز به عقد موقت خودمان در آوردیم و برای آن که دیگران به منزلمان رفت و آمد نکنند، با یک جوان مبتلا به ایدز همخانه شدیم و در حالی مخارج او را نیز می‌پرداختیم که فقط روزی 300هزار تومان هروئین می‌کشیدیم. 
خلاصه سرقت منازل را از سال 1397 و از منطقه قاسم آباد شروع کردیم و تا منطقه الهیه، هدایت و بولوار پیروزی ادامه دادیم. با شاه کلید درِ منازل ویلایی یا آپارتمانی را در حالی می‌گشودیم که یک نفر از اعضای باند نگهبانی می‌داد و به محض این که صاحبخانه به همراه خانواده اش منزل را ترک می‌کرد، ما وارد عمل می‌شدیم.
برای آن که مورد توجه پلیس یا شهروندان قرار نگیریم، من شلوار پلنگی می‌پوشیدم و محاسنم را طوری آرایش می‌کردم که جوانی موجه به نظر برسم، سپس سوار بر موتورسیکلت بدون کلاچ به محل شناسایی شده می‌رفتیم و لوازم با ارزش و قابل حمل را می‌ربودیم.
حداقل هر یک روز در میان خانه‌ای را سرقت می‌کردیم تا این که اوایل اردیبهشت ماموران گشت کلانتری به ما مشکوک شدند. من هم به دروغ گفتم که ساکن همین محله هستم اما زمانی که مامور گشت همراهم آمد تا محل سکونتم را به او نشان بدهم، در یک فرصت مناسب از چنگ او گریختم اما آن مامور ورزیده زمانی مرا دستگیر کرد که دیگر پاهایم توان حرکت نداشت و نفسم بند آمده بود.
آن‌ها وقتی متوجه شدند که موتورسیکلت من نیز سرقتی است، مرا تحویل پلیس آگاهی دادند اما ناگهان یکی از بستگانم را در بازداشتگاه پلیس عملیات ویژه دیدم که با من در سرقت‌ها همکاری می‌کرد. آن جا بود که فهمیدم باید به همه سرقت هایم اعتراف کنم و. ..
شایان ذکر است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ جواد شفیع زاده (رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی) تحقیقات از اعضای این باند حرفه‌ای همچنان ادامه دارد.
ماجرای  واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی