به گزارش رکنا، این ها بخشی از اظهارات مرد 38 ساله ای است که بامداد دوازدهم اردیبهشت و در حالی که سوار بر موتورسیکلت سرقتی بود، توسط نیروهای گشت دستگیر شد.

او با اظهار این که کمبود محبت های خانوادگی مرا به سوی خلاف سوق داد، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری میرزاکوچک خان مشهد گفت: از روزی که به خاطر دارم، پدر و مادرم همواره با یکدیگر درگیری داشتند.

توهین، کتک کاری و مشاجره از مواردی بود که هر روز در خانواده هشت نفره ما رخ می داد و دیگر به موضوعی طبیعی تبدیل شده بود. پدرم به کشاورزی اشتغال داشت و به زحمت مخارج زندگی ما را تامین می کرد به همین دلیل هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند به تحصیلات عالیه برسند و من هم در کلاس دوم راهنمایی ترک تحصیل کردم تا وارد بازار کار شوم چرا که پدرم نمی توانست هزینه های تحصیل مرا بپردازد.

از همان دوران نوجوانی وارد حرفه کابینت سازی شدم و کارم را با پادویی و شاگردی آغاز کردم اما به دلیل این که هیچ گونه مهر و محبتی را در خانواده ام احساس نمی کردم، بیشتر اوقاتم را با دوستانم می گذراندم.

معاشرت با این افراد که هیچ تناسب سنی و اخلاقی با هم نداشتیم موجب شد به پیشنهاد آن ها مصرف تفریحی شیره و تریاک را شروع کنم. من خیلی زود در دام اعتیاد افتادم و آرام آرام فرصت های کار کردن را از دست دادم. با این حال به مدت چند روز اعتیادم را ترک کردم تا ازدواج کنم اما لحظه ای که نتیجه آزمایش اعتیاد را گرفتم بلافاصله سراغ دوستانم رفتم و دوباره پای بساط مواد مخدر نشستم.

با این که ازدواج کرده بودم و مسئولیت خانواده بر دوشم بود ولی به دلیل عوارض ناشی از خماری هیچ کاری نمی توانستم انجام بدهم و برای تامین مخارج اعتیادم دست به سرقت زدم. از آن روز به بعد هر چیزی را که ارزش مادی داشت ، می ربودم و به مالخران می فروختم.

خانواده ام از کارهای خلاف من اطلاعی نداشتند و من هم به همین ترتیب روزگار می گذراندم ولی از روزی که به مصرف مواد مخدر صنعتی روی آوردم اوضاع زندگی ام کاملا به هم ریخت. دیگر سرقت های خرد پاسخ گوی هزینه هایم نبود و من گاهی از پدر و مادرم نیز پول می گرفتم اما یک سال قبل ابتدا پدرم و بعد از چند ماه مادرم بر اثر ابتلا به بیماری کرونا از دنیا رفتند و من هم تعداد سرقت هایم را بیشتر کردم.

بالاخره وقتی برای خرید مواد مخدر صنعتی (شیشه) به منزل یک خرده فروش در منطقه خواجه ربیع رفته بودم، ناگهان چشمم به موتورسیکلتی افتاد که بدون قفل و زنجیر در حیاط منزل قرار داشت.

من هم که منتظر چنین فرصت هایی بودم پس از خرید مواد مخدر سوار موتورسیکلت شدم و آن را به سرقت بردم. حدود ساعت 5 صبح بود که ماموران گشت به من مشکوک شدند و دستور ایست دادند ولی من که سوار موتورسیکلت سرقتی بودم و مواد مخدر نیز به همراه داشتم، بدون توجه به فرمان پلیس از محل گریختم و برای آن که دستگیر نشوم همه تلاشم را به کار گرفتم ولی ماموران انتظامی به سوی من شلیک کردند که یکی از گلوله ها به لاستیک موتورسیکلت اصابت کرد و با واژگون شدن موتورسیکلت من هم دستگیر شدم اما ای کاش...

شایان ذکر است با صدور دستوری از سوی سرهنگ عبدی (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) تحقیقات پلیس درباره جرایم احتمالی دیگر وی ادامه یافت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

وبگردی