مرگ مغزی فاطمه 26 ساله کرجی از او یک فرشته ساخت + عکس

به گزارش رکنا، آخرین روز از اردیبهشت ماه امسال بود که دختر 26 ساله خانواده حسنی حالش بد شد و مادرش او را به بیمارستان رساند. همه چیز حاکی از یک بیماری خیلی ساده بود اما همین بیماری به ظاهر ساده قرار بود به قیمت جان فاطمه تمام شود و خانواده اش اهدای عضو کنند.

اهدای عضو

ماجرا چه بود؟

الهام خواهر بزرگتر فاطمه است، او که این روزها در غم از دست دادن خواهرش رخت سیاه عزا را به تن کرده است درباره ماجرای که باعث شد خواهرش دچار مرگ مغزی شود اینطور گفت:

ظهر روز جمعه 31 اردیبهشت ماه بود که فاطمه به مادرم می گوید دل دارد و حالش اصلا خوب نیست. حالش آنقدر بد می شود که مجبور می شوند به درمانگاه محله مراجعه کنند. پزشکان برای خواهرم سرم و آمپول تجویز می کنند و بعد همه خانه برمی گردند.

الهام ادامه می دهد: تا فردا حال خواهرم بهتر نشد که هیچ بلکه بدتر هم شد. به همین خاطر این بار مادرم را به یک کلینیک ومطب خصوصی برد. آنجا هم برای خواهرم آمپول و سرم تزریق کردند. اما این تجویزها هم راه به جایی نبرد و دوباره به خانه برگشتند.

یک اتفاق بد

ظهر بود که آن اتفاق افتاد، زمانی که مادرم درحال نماز خواندن بود فاطمه دچار تشنج  کرد.مادرم وقتی فاطمه را در آن حالت دید بلافاصله با اورژانس تماس گرفت و درخواست کمک کرد.

با حضور تکنسین های اورژانس و با توجه به وضعیت وخیمی که فاطمه دچار شده بود بلافاصله او را به بیمارستان کوثر کرج منتقل کردند. بلافاصله پزشکان فاطمه جوان را تحت نظر قرار دادند تا بهبودی اش را به دست آورد اما هیچ کس فکرش را هم نمی کرد سرانجام دیگری در انتظار دختر جوان بود.

الهام می گوید:چشم انتظار بودیم تا فاطمه دوباره سلامتی اش را به دست آورد.اما وقتی پزشکان گفتند همان تشنج اولیه باعث شده آسیب زیادی به مغز فاطمه وارد شود امیدمان را از دست دادیم. با این حال منتظر یک معجزه بودیم اما هیچ وقت این معجزه رخ نداد.

او درادامه می گوید: درحالی که چشم انتظار یک معجزه بودیم پس از چند روز پزشکان اعلام کردند فاطمه دچار مرگ مغزی شده و دیگر هیچ امیدی به بازگشتش به زندگی وجود ندارد.با شنیدن این حرف از پزشکان همه دنیا روی سرمان خبر شد. همان موقع بود که پشنهاد دادند اعضای بدن فاطمه را به بیماران نیازمند اهدا کنیم.

اهدای عضو آروزی فاطمه بود

الهام می گوید: سالها قبل پدرمان را به دلیل حمله قلبی از دست دادیم. به همین خاطر باید مادرم رضایت تا اهدای عضو انجام شود. می داد. را برای اهدای عضو می داشتند. ابتدا قبول این ماجرا برای مادرم ساده نبود اما بعد ازمدت کوتاهی مادرم قبول کرد .همان موقع بود که مادرم ماجرایی که ماه رمضان 4 سال پیش برای فاطمه رخ داده بود را برایم تعریف کرد. او گفت : ماه رمضان بود ، یک روز فاطمه که اتفاقا روزه هم بود به خانه آمد و گفت مادرم من امروز یک کاری کردم. وقتی ماجرا را از او پرسیدم گفت اعضای بدنم را اهدا کردم و کارت اهدای عضو گرفتم.

وقتی مادرم خاطره آن روز را بازگو می کرد اشک می ریخت و می گفت الان اگر رضایت ندهم تا اعضای بدن فاطمه اهدا نشود روح دخترم آرام نمی گیرد.

خداحافظی با فاطمه

سرانجام با رضایت اولیای دم فاطمه از بیمارستان کوثر به بیمارستان سینای تهران منتقل شد.

دکتر ساناز دهقانی رئیس واحد فراهم آوری اعضای پیوندی بیمارستان سینا در این باره گفت: با رضایت اولیای دم و تلاش کادر پزشکی کلیه ها و کبد بیمار به بیماران نیازمند اهدا شد.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

 

وبگردی