ناگفته ها از سقوط هواپیمای دادمان وزیر نیرو در ارتفاعات خرچنگ شمال / پس از 20 سال بازخوانی شد + عکس

به گزارش رکنا، پنجشنبه بیست‌وهفتم اردیبهشت سال ۸۰، فرودگاه بین‌المللی گرگان رنگ مراسم افتتاحیه را ندید. هنوز مراسم افتتاح شروع نشده بود که اختتام یافت. هواپیمای یاک ۴۰ پرواز را از مبدأ با مردان وظیفه‌ شناس آغاز کرد ولی هیچ گاه به مقصد نرسید، مقصد که راه خدمت این مردان بود، جان‌شان را ربود. جنگل‌های خرچنگ ساری همه آن مردان وظیفه‌شناس را اسیر و شهید کرد.

۲۵ نفر بودند، هر ٢٥ نفرشان کشته شدند. هشت نفر از نمایندگان فقید گلستان (مهندس هزارجریبی، اترک طیار، دکتر صادقی، مهندس کوهساری، مهندس حسینی، دکتر عظیم گل، معمی هلاکو، دکتر قندهاری) و دکتر رحمان دادمان وزیر راه‌وترابری در راه خدمت و وظیفه‌شناسی شهید شدند.

سحرگاه روز پنجشنبه، برای افتتاح فرودگاه گرگان و تعداد دیگری از پروژه‌های آن استان سفر کردند. ساعت از هفت، هشت، نه صبح گذشت. خبری نیامد. در پی بی‌خبری، خبرهای متفاوت زمزمه شد، تکذیب شد. تا اینکه فردای آن روز، در ساعت ۴ بعدازظهر بغض‌ها در گلو ترکید و گلستان خونین شد. هنوز با گذشت بیست سال از آن سانحه ، استان گلستان در بیست‌وهفتم اردیبهشت رخت عزا به تن می‌کند و هر سال مراسم بزرگداشت این شهیدان برپا می‌شود.

راضیم به مشیت الهی

Screenshot_2021-05-17 روزنامه شهروند شماره ۲۲۵۰ ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۷ اردیبهشت صفحه ۷(2)

سه فرزند یادگار قربانعلی قندهاری نماینده حوزه گرگان آق‌قلا هستند؛ دو پسر و یک دختر. پسر ارشدش سعید در آن سال تلخ ۲۱ سال داشت. جملات به سال ۸۰ گره می‌خورد. «تهران بودم. طبق گزارش هواپیمای کشوری این اتفاق ۷ و ۳۸ دقیقه صبح گزارش شده ولی ما تا ظهر هیچ اطلاعی نداشتیم. حدود ظهر با من تماس گرفتند و اطلاع دادند هواپیما وارد استان نشده است. همان جا نگران شدم. پرواز ۴۵ دقیقه بیشتر طول مدت نداشت. با نگرانی‌های ما، پیگیری‌ها شروع شد اما به جواب قطعی نرسیدیم. با هر خبر یا تکذیبی امیدوار یا ناامید می‌شدیم.

ساعت‌های بدی بود. یادم است؛ پنجشنبه شب، خبری که از صداوسیمای کشور پخش شد، شوک بدی به ما وارد کرد و سقوط هواپیما را در اطراف شهر دیگری اعلام کرد. این اخبار از ظهر پنجشنبه تا فردای آن روز مرتب تکرار و تکذیب می‌شد. من و خانواده به‌شدت مضطرب بودیم. مادرم چشم‌انتظار بود.

اما تا رسیدن خبر قطعی باز منتظر روزنه امیدی بودیم تا اینکه جمعه ساعت ۴ بعدازظهر به طور قطعی خبر سقوط هواپیما در اطراف ساری گزارش شد. مراسم تشییع هم در میدان حر روبه‌روی مجلس شورای اسلامی با حضور جمعیت انبوهی انجام شد.» «راضیم به مشیت الهی. تنها حرفی است که مادرم در این بیست سال پس از آن حادثه بر زبان می‌آورد.» با این دو کلمه آرامش خاصی می‌گیرد. مرور بیست سال قبل، با جمله سرشار از ایمان قلبی مادرش پایانی عرفانی می‌گیرد و به‌سرعت برق و باد واژه‌ها راهی زمان حال می‌شود. «دو پسر دارم؛ یکی نوزده ساله و دیگری ده ساله. در مقطع دکترای دانشگاه‌ تهران رشته روابط بین‌الملل مشغول به تحصیل هستم.»

اسم پدرم، شد اسم پسرم

Screenshot_2021-05-17 روزنامه شهروند شماره ۲۲۵۰ ۱۴۰۰ دوشنبه ۲۷ اردیبهشت صفحه ۷(1)

از شب قبل منتظر پدر بود. ۲۶ سال داشت و فرزند ارشد، در میان پنج فرزند، نبی بود که برای کارهای تأسیساتی گرگان مانده بود. پدرش غلامعلی هزارجریبی نماینده حوزه گرگان و آق‌قلا بود. «شب قبل پرواز پدرم با من تماس گرفت و گفت برای افتتاح فرودگاه گرگان به همراه وزیر راه و دیگر نمایندگان گرگان عازم هستیم. قرار شد فردا همدیگر را ببینیم. ظهر پنجشنبه وقتی کارم تمام شد به منزل رفتم. آن زمان من هنوز ازدواج نکرده بودم. ساعت دو بعدازظهر پنجشنبه خبر مفقودشدن هواپیما به گوشم رسید. نگران شدم. به خانواده اطلاع دادم و بعد آنها عازم گرگان شدند. خبرهای مختلفی از سراسر کشور منتشر شد. حتی شنیدیم هواپیما گروگان گرفته شده است.

ولی این اخبار تا روز جمعه همه تکذیب شدند. اجساد به گلستان و بعد برای مراسم تشییع به تهران فرستاده شدند. شرایط روحی همه خانواده‌های سرنشین هواپیما یکسان بود. جمعیتی حدود ۱۰۰ هزار نفر در استان گلستان برای مراسم خاکسپاری حضور داشتند. شرایط پیش‌آمده برای مادرم در آن زمان قابل توصیف نیست. شرایط خیلی بدی بود.» خاطره‌ای از مادر ذهنش را فرا گرفت. «مادرم همیشه می‌گوید؛ دو روز قبل از سفر پدرم افت فشار پیدا می‌کند. رنگش زرد و حالش بد می‌شود. به مادرم می‌گوید دوست ندارد در رختخواب بمیرد.» تلخی را به شیرینی و غم را به خوشحالی تبدیل می‌کند. «سه فرزند دارم؛ دو دختر و یک پسر. پسرم چهار سال دارد و اسم پدرم، شد اسم پسرم تا نام پدرم را به یادگار داشته باشیم.»

تازه از مکه آمده بودند

«یک ماه قبل از سفر پدرم به گرگان همراه با مادرم مکه بودند. حتی در حج به مادرم قول می‌دهد از حجم کاری‌اش کم کند تا بتواند برای خانواده بیشتر وقت صرف کند. مادرم تمام مدتی که از مکه برگشته بودند به امید قول پدرم منتظر زندگی جدیدی بود. ولی یک ماه بعد با حادثه سقوط هواپیما رویاهای مادر نیز از بین رفت.» وحید هلاکو سومین فرزند از پنج فرزند معمی هلاکو عضو هیأت مدیره شرکت بالاست راه‌آهن و نماینده سابق آزادشهر و گنبد کاووس است. شانزده ساله بود که پدرش را در سانحه سقوط هواپیما از دست داد. «تهران بودیم. در بی‌خبری متوجه شدیم خبرهای بدی پیچیده است؛ باز هم چشم‌انتظار و منتظر خبری امیدوارکننده بودیم. تا اینکه جمعه ظهر خبر قطعی به گوش‌مان رسید. حادثه دلخراشی بود. وضعیت خانواده بسیار پرتنش بود. بعد از مراسم تشییع، تصمیم بر این شد که ما از تهران به گنبد نقل مکان کنیم. در حال حاضر با همسر و فرزندانم در گنبد ساکن هستم. یکی از برادرانم مهندس نرم‌افزار است و در تهران در شرکت سخت‌افزار و نرم‌افزار مشغول به کار است.» سنگینی سال ۸۰ را با تمام سختی‌ها در گوشه‌ای از ذهنش جا می‌گذارد. «سال ۸۶ ازدواج کردم. دخترم ۸ سال و پسرم ۴ سال دارد. بنا بر رسم و رسومات اسم پدرم را برای پسرم انتخاب کردیم.»

در حین رانندگی خبر را از رادیو شنیدم، همانجا ترمز کردم

سیدعلی حسینی اولین فرزند از سه فرزند مهندس حاج سیدمنصور حسینی، نماینده حوزه مینودشت گالیکش و کلاله و مراوه تپه است. «۱۹ سالم بود که این فاجعه اتفاق افتاد. به همراه خانواده در تهران بودیم. پدر برای انجام مأموریت صبح پنجشنبه از تهران راهی گرگان شد. نزدیک ظهر همان روز، من به همراه خانواده برای انجام کاری از منزل خارج شدیم. در حین رانندگی خبر را از رادیو شنیدم و همان جا ترمز کردم. مادر، خواهر و برادرم همگی فقط چند لحظه سکوت کردیم. شوک ناگهانی به ما وارد شد. بعد از آن پیگیر شدیم. خبر دائم تغییر می‌کرد. سریع با خانواده به سمت گلستان رفتیم و خانه پدربزرگ جمع شدیم. مرتب پیگیر اخبار بودیم. لحظات متشنج و دلهره‌آوری بود. خبر سقوط هواپیما که گزارش شد تشنج بیشتر شد. روزهای سختی بود. پس از مراسم تشییع، پدر را در شهر مینودشت به خاک سپردیم.»

بیستمین نکوداشت نمایندگان شهید گلستان

امسال بیستمین نکوداشت این شهیدان در استان گلستان است. علی کلاتی مسئول برگزاری ستاد بزرگداشت این شهیدان با اندوه جملات را بیان می‌کند. «سال ۸۰ نگاه‌های چشم‌انتظار مردم همه رو به آسمان بود تا هواپیمای حامل دکتر رحمان دادمان وزیر راه و ترابری به همراه معاونان و هیأت همراه به خصوص نمایندگان استان گلستان در مجلس ششم به زمین بنشیند و افتتاح رسمی فرودگاه گرگان آغاز شود. وقتی از تأخیر قانونی هواپیما گذشت، دلهره‌ها بیشتر شد. شایعه‌های زیادی در راستای این پرواز پخش شد. سرانجام شایعه سقوط هواپیما به واقعیت تبدیل شد. پخش این خبر غوغایی در استان و شهر گرگان بر پا کرد. نیروها برای یافتن هواپیما جست‌وجو را آغاز کردند. دو روز پس از جست‌وجو خبر فاجعه سقوط هواپیما سراسر کشور را پر کرد.» با یاد نکوداشت این شهیدان واژه‌ها را با افتخار آذین کرد. «شورای مرکزی انجمن‌های اسلامی استان گلستان واجب دانسته جهت زنده نگه‌داشتن یاد و خاطره و حفظ ارزش‌های همه نمایندگان سفر کرده استان با کسب رهنمودهای پدرانه حضرت آیت‌الله سید کاظم نورمفیدی (مدظله العالی) و خانواده‌های محترم نمایندگان شهید با حمایت بعضی مسئولان امر (علی‌الخصوص مردم خوب و خیرین استان) هر ساله مراسمی را که در شأن این عزیزان سفرکرده در مصلای گرگان با حضور حضرت آیت‌الله نور مفیدی و اقشار مختلف جامعه اعم از روحانیون شیعه و سنی، ایثارگران و قومیت‌های مختلف با سخنرانی یکی از شخصیت‌های مملکتی همراه با کار فرهنگی و دادن طعام برگزار کنند. متأسفانه دو سال است که به علت رعایت دستورالعمل‌های ستاد مبارزه با کرونا این مراسم غیر حضوری و با توزیع بسته‌های معیشتی و دادن طعام به منازل اقشار آسیب‌پذیر تبلیغات در فضای مجازی انجام می‌شود.»آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.

مریم رضاخواه-بهاره شبانکارئیان