شکارچی زنان چطور زنان را به دام می اندازند؟ / پرونده های مشابه که هشدار آمیز است! + جزییات

به گزارش رکنا، شکارچی زنان لقبی است که در اخبار حوادثی و قضایی به متهمانی داده می شود که با فریب دادن زنان از آنها اخاذی کرده و گاهی از آنها سرقت و کلاهبرداری می کنن.همچنین در مواردی دامس که شکارچی زنان پهن می کنند به منظور تجاوز به زنان است.حتی در برخی موارد شکارچی زنان بعد از به دام انداختن طعمه خود اقدام به قتل کرده است.

ک . الف شکارچی زنان و تجاوزهای سریالی

چندی قبل هشتکی در فضای مجازی به راه افتاد که در آن دختران و زنانی را که مورد تعرض و آزار جنسی قرار گرفته بودند تشویق کرد تا پرده از این ماجرا بردارند.به دنبال این هشتگ بود که سریال آزار و اذیت های مردی به نام « ک‌ الف» از سوی قربانیان یکی یکی برملا شد و هر دختر با انتشار ماجرایی راز آزارهای خود از سوی این جوان را فاش کرد. آنها مدعی شدند پس از آشنایی با این پسر و رفتن به خانه وی با خوردن مشروبات الکلی بیهوش شده و قربانی جنایت سیاه او شده‌اند.

بدین ترتیب پرونده‌ای در شعبه سوم دادسرای امنیت اخلاقی تشکیل شد و به دستور بازپرس روح الله رضاپور گتابی، متهم دستگیر شد.این متهم 33 ساله لیسانس باستان‌ شناسی دارد و در مغازه کتابفروشی دوستش مشغول به کار بود.

او همچنین علاوه بر باستان‌شناسی علاقه زیادی به بومگردی دارد و تورهای گردشگری نیز برگزار می‌کرد.متهم در بازجویی‌ها مدعی شده که با قربانیانش در فضای مجازی آشنا شده و آنها با پای خود به خانه‌اش آمده‌اند و فقط به خاطر هیجان این کارها را انجام داده است و هیچ تنفری از زنان نداشته است.

متهم گفت: در تمام موارد سعی داشته که به سوژه‌هایش علاقه‌مند نشود. او تنها دل به یک دختر بسته بود که با گذشت یک سال از رابطه‌شان به دلیل اختلافات معمولی این رابطه پایان یافته بود. بازپرس پرونده متهم را برای بررسی روانی به پزشکی قانونی معرفی کرده است و تحقیقات برای شناسایی سایر شاکی‌ها و اتهامات وی ادامه دارد.پلیس به شاکی‌ها این اطمینان را داده‌ که بدون ترس از اینکه به خاطر شرب خمر یا رابطه نامشروع مورد اتهام قرار بگیرند برای شکایت از این فرد به پلیس مراجعه کنند.

تجاوزهای سریالی پشت بوته های شمشاد توسط شکارچی زنان

شکارچی زنان و دختران تهرانی، جوانی بود که پشت شمشاد‌ها مخفی می‌شد و به محض شناسایی طعمه‌اش به بیرون می‌پرید تا نقشه شیطانی خود را اجرا کند.

نخستین طعمه این مرد اوایل تیرماه سال 98 به دام او افتاد. این زن که منشی شرکتی بود، روز حادثه سراسیمه و مضطرب نزد مأموران پلیس تهران رفت و گفت که در دام جوانی م تجاوز افتاده است. او در توضیح ماجرا گفت: من در شرکتی حوالی خیابان شیخ بهایی کار می‌کنم و حدود ساعت 8:30صبح در اتوبان کردستان از تاکسی پیاده شدم تا بقیه مسیر را با پای پیاده به محل کارم بروم. خیابان خلوت بود و مثل هر روز قدم‌زنان در حرکت بودم که ناگهان جوانی از پشت شمشادها بیرون پرید. خیلی ترسیدم اما آن جوان آدرسی از من پرسید. من بی‌خبر از همه جا شروع کردم به راهنمایی وی که در همین هنگام پسرجوان چاقویی زیر گلویم گذاشت و مرا به سمت شمشادها کشاند. پرت شدم روی زمین و از شدت ترس بیهوش شدم. دقایقی بعد وقتی چشمانم را باز کردم متوجه شدم که مرد شیطان‌صفت مرا مورد تجاوز قرار داده است. او تصور می‌کرد من همچنان بیهوشم به همین دلیل از فرصت استفاده کرده و زمانی که حواسش پرت بود فرار کردم.

شکایت‌های سریالی از شکارچی زنان

با ثبت این شکایت، پرونده‌ای در شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران تشکیل شد و قاضی احسان زمانی، دستور تحقیقات در این پرونده را صادر کرد. تیمی از مأموران اداره شانزدهم پلیس آگاهی تهران مأمور شدند تا ردی از متهم به‌دست آورند اما همچنان که بررسی‌ها ادامه داشت دومین شکایت پیش روی مأموران قرار گرفت. این بار دختری 16ساله به دام شکارچی چاقو به‌دست گرفتار شده بود.

شگرد متهم در دومین نقشه‌اش تفاوتی با اولی نداشت؛ آنطور که شاکی می‌گفت، او در حال رفتن به کلاس در اتوبان کردستان بود که ناگهان جوان متجاوز از پشت شمشادها بیرون پریده و از او آدرس پرسیده بود. پس از آن با تهدید چاقو او را به میان شمشادها کشانده و نقشه شیطانی‌اش را اجرا کرده بود.

نقشه ناکام شکارچی زنان

آخرین شکایت سوم شهریور‌ماه پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت. این‌بار هم منشی شرکتی در حوالی کردستان در حال رفتن به محل کارش بود که ناگهان متهم سر راهش سبز شده اما او با زیرکی موفق شده بود از دست وی فرار کند. این زن ماجرای فرارش را اینطور شرح داد: شرکتی که در آنجا کار می‌کنم، حوالی اتوبان کردستان است. روز حادثه در حال رفتن به محل کارم بودم که ناگهان جوانی از میان شمشادها بیرون آمد و از من آدرسی پرسید. او ناگهان با چاقو تهدیدم کرد و مرا به میان شمشادها برد. وی ادامه داد: مرا به روی زمین پرت کرد و من از ترس شروع کردم به فریاد زدن. او اما دستش را روی گلویم گذاشت و فشار می‌داد به حدی که نفسم بالا نمی‌آمد. با این حال قصد داشت مرا مورد آزار و اذیت قرار بدهد. سعی داشتم هرطور شده خودم را از دست او نجات بدهم به همین دلیل با دست روی زمین را می‌گشتم تا شاید سنگی پیدا کنم و به سرش بکوبم. ناگهان دستم خورد به چاقوی او ظاهرا هنگامی که مرا روی زمین پرتاب کرده و دستش را روی گلویم گذاشته بود چاقویش روی زمین افتاده بود. آن را برداشتم و ضربه‌ای به پهلویش زدم. ناگهان فریادش بلند شد و دستانش را از روی گلویم برداشت. من هم موفق شدم از دست او فرار کنم.

دستگیری شکارچی زنان

هر 3حادثه در اتوبان کردستان، حوالی خیابان شیخ بهایی رخ‌داده بود و در چنین شرایطی مأموران راهی محل شده و با پرس‌و‌جو و تحقیق پی بردند که در آن محدوده یک بازار میوه و تره‌بار است. کارآگاهان احتمال دادند که متهم کارگر آنجا باشد به همین دلیل با در دست داشتن تصویر چهره‌نگاری شده وی که از سوی 3شاکی ترسیم شده بود، ‌راهی بازار شدند. حدس کارآگاهان درست از آب درآمد و جوانی که حدود 3‌ماه قبل در بازار میوه و تره بار به‌عنوان کارگر مشغول به‌کار شده بود به‌عنوان متهم شناسایی شد. در این شرایط مأموران به همراه 3شاکی پرونده راهی بازار میوه و تره‌بار شدند و آنها از دور با دیدن جوان مظنون تأیید کردند که وی همان فرد متجاوز است. همین باعث شد تا متهم که کارگر بازار بود دستگیر شود. علاوه بر این روی پهلوی او آثار ضربه چاقو وجود داشت و پزشکی قانونی نیز این موضوع را تأیید کرد که این زخم ناشی از ضربه چاقو بوده است. با وجود این متهم دستگیر شده اصرار داشت که بیگناه است. او که 26ساله است و تا کلاس پنجم بیشتر درس نخوانده وقتی پیش روی قاضی احسان زمانی، بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران قرار گرفت چنین گفت: مادرم به بیماری سرطان مبتلا شده و من برای تامین مخارج درمان او ناچار شدم برای کار از شهرستان به تهران بیایم.حدود 3‌ماه پیش به پایتخت آمدم و در بازار میوه‌و‌تره‌بار به‌عنوان کارگر مشغول کار شدم. در این مدت با پسری که هم سن و سال خودم بود و او هم برای کار از شهرستان به تهران آمده بود آشنا شدم. او هم در بازار میوه و تره بار کارگری می‌کرد و همه می‌گفتند شباهت خیلی زیادی به یکدیگر داریم. همین شباهت‌مان باعث شده بود که با هم دوست شویم و او چند وقت قبل راز نقشه‌های شیطانی‌اش را برای من فاش کرد و گفت که با تهدید چاقو به زنان و دختران تجاوز می‌کند. چند روز بعد هم تسویه حساب کرد و رفت. من هم دیگر از او خبری نداشتم و حدس می‌زنم که به شهرستان رفته است.

ادعای متهم در حالی بیان می‌شود که احتمال می‌رود وی برای فرار از مجازات اقدام به داستان‌سرایی کرده است. به همین دلیل او با دستور قاضی جنایی بازداشت شده و تحقیقات برای کشف جرائم احتمالی دیگر از سوی او ادامه دارد.

کلاهبرداری های سریالی از زنان میانسال توسط شکارچی زنان

شکارچی زنان میانسال به اتهام قتل یکی از قربانیان خود به زودی پای میز محاکمه قرار می‌گیرد. مرد تبهکار با فریب زنان از آنها کلاهبرداری می‌کرد که در جریان آخرین نقشه خود مرتکب جنایت شد.دادیار اظهار نظر برای متهم به اتهام قتل کیفرخواست صادر کرده است.

« خسرو قصد کلاهبرداری از مادرم را داشت» این گفته‌های دختر جوان در مراحل تحقیقات باعث شد تا راز جنایت فاش شود و مرد جوانی که ادعا می‌کرد قربانی به خاطر ناراحتی تنفسی جان خود را از دست داده است، به جنایت زن میانسال اعتراف کند. اما این پایان ماجرا نبود، به دنبال اعتراف مرد جوان راز کلاهبرداری‌های او تحت عنوان مامور دستگا‌ه‌های دولتی برملا شد و بدین ترتیب کیفرخواست مرد جوان صادر شد.

اواخر سال 90 ماموران اورژانس تهران در جریان مشکل تنفسی زن میانسالی قرار گرفتند. با اعلام خبر امدادگران اورژانس راهی محل مورد نظر شدند، آنها در مقابل آدرس اعلامی‌با مرد جوانی رو به رو می‌شوند که تلاش می‌کرد تا زن بی هوشی را به خیابان برساند. امدادگران اورژانس به سراغ زن میانسال رفتند، اما او جان خود را از دست داده بود و عملیات احیا نیز برای نجات زن میانسال بی فایده بود.

مرگ مشکوک در توطئه شکارچی زنان

با مرگ مشکوک زن میانسال به نام بلقیس موضوع به بازپرس ویژه قتل پایتخت اعلام شد. رسیدگی به پرونده در دستور کار بازپرس جنایی قرار گرفت و از مرد جوان تحقیقات صورت گرفت. خسرو در رابطه با حادثه گفت:«بلقیس یکی از آشنایان‌مان است، روز حادثه به خانه او رفتم که ناگهان حالش بد شد. بلقیس تنگی نفس داشت و نمی‌توانست به خوبی تنفس کند، به همین دلیل سریع با اورژانس تماس گرفتم. از آنجایی که احتمال می‌دادم امدادگران اورژانس دیر برسند و از طرفی حال بلقیس وخیم بود، تصمیم گرفتم او را از خانه بیرون بیاورم تا هم هوای آزاد تنفس کند و هم اینکه با رساندن او به خیابان خودرویی گرفته و او را به بیمارستان ببرم. او را به سختی به داخل کوچه بردم که همزمان اورژانس در محل حاضر شد ولی متاسفانه بلقیس فوت کرده بود.»

تحقیقات در رابطه با گفته‌های خسرو ادامه داشت و در ادامه بازپرس جنایی به تحقیق از دختر قربانی پرداخت. اما دختر بلقیس حقایقی را برملا کرد که باعث شد احتمال ارتکاب جنایت از سوی مرد جوان تقویت یابد. او گفت:«خسرو مدتی قبل با مادرم آشنا شد و خودش را یک مقام مسئول در دستگاه دولتی معرفی کرد. او به مادرم پیشنهاد ازدواج داد و مادرم نیز به او اعتماد کرد. مادرم یک مشکل حقوقی داشت و خسرو بعد از جلب اعتماد مادرم به او گفت که اگر می‌خواهد مشکل حل شود دو دانگ خانه را به نام خسرو کند. او یک کلاهبردار است و مطمئن هستم در مرگ مادرم نقش دارد.»

اعتراف به قتل شکارچی زنان

از سویی بازپرس جنایی، دستور کالبدشکافی جسد زن میانسال و تعیین علت مرگ بلقیس را صادر کرد. در نظریه پزشکی قانونی اعلام شد که به سر زن میانسال ضربه ای وارد شده است. باتوجه به گفته‌های دختر جوان دستور بازداشت خسرو صادر شد، مرد جوان پس از دستگیری زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد لب به اعتراف گشود و به قتل بلقیس اعتراف کرد. او در رابطه با جنایتی که مرتکب شده بود گفت:" روز حادثه به دیدن بلقیس رفتم، باهم دعوایمان شد و من خواستم خانه را ترک کنم که بلقیس مانع شد و در این درگیری او تعادلش را از دست داد و با سر به دیوار خورد. در اثر این برخورد حالش بد شد و با اورژانس تماس گرفتم. اما هر لحظه حال او بدتر می‌شد به همین دلیل او را از خانه خارج کردم تا به بیمارستان ببرم که متوجه شدم بلقیس فوت کرده است. همان زمان اورژانس آمد و آنها نیز مرگ او را تایید کردند."

کلاهبرداری‌های سریالی شکارچی زنان

در ادامه تحقیقات کارآگاهان با شکایت‌های متعددی مواجه شدند، شکایت‌هایی که مالباختگان آنان زنان میانسالی بودند که در دام مرد جوانی گرفتار شده بودند. مرد جوانی که خود را یک مقام مسئول در دستگاه‌های دولتی معرفی کرده و با ایجاد رابطه و پیشنهاد ازدواج اسناد آنها را به نام خود زده است. از آنجایی که شیوه و شگرد کلاهبرداری خسرو مشابه با شیوه ای بود که زنان میانسال شکایت کرده بودند، خسرو با مالباختگان مواجه شد و از سوی آنان مورد شناسایی قرار گرفت.

مرد جوان که دست خود را رو شده می‌دید به سرقت‌های سریالی اش اعتراف کرد و گفت:" در مقابل دادسراها و کلانتری‌ها پرسه می‌زدم و با دیدن زنان میانسالی که برای حل مشکلاتشان به این مراکز آمده بودند به سراغ آنها می‌رفتم. در حقیقت آنها سوژه‌های من برای رسیدن پول بودند.

به این بهانه که من در دستگاههای دولتی دارای شغلی مناسب هستم و می‌توانم مشکلات آنها را حل کنم، اعتمادشان را جلب می‌کردم. پس از جلب اعتماد در مرحله بعدی به آنها پیشنهاد ازدواج می‌دادم. آنها که این پیشنهاد را از سوی من می‌دیدند موافقت‌شان را اعلام می‌کردند. حالا نوبت به اجرای آخرین مرحله نقشه ام بود، به آنها می‌گفتم برای حل مشکل باید قسمتی یا تمام زمین یا خانه ای که به نامتان است را به نام من کنید. آنها هم این کار را انجام می‌دادند و به محض به نام زدن اسناد، ناپدید می‌شدم."

10 قتل در بزرگراه کرج توسط شکارچی زنان کرجی

امید نام متهمی بود که زمستان سال 89 به اتهام قتل های سریالی به دار مجازات آویخته شد.او جنایت‎‌‎هایش را از سال85 آغاز کرد. یک سال پس از ازدواجش با ساحره که به‎‌‎گفته خودش همیشه عاشق او بود؛ «سال84 برای کار به یکی از شهرهای شمالی رفته بودم که با ساحره آشنا شدم. عاشقش شدم و با هم ازدواج کردیم. زندگی‎‌‎مان را در همان شهر شروع کردیم تا اینکه یک روز با زنی آشنا شدم که طلای زیادی داشت. او را به قتل رساندم و طلاهایش را دزدیدم تا خرج زندگی‎‌‎ام کنم».

امید زن دیگری را هم در آن شهر برای سرقت طلاهایش به قتل رساند تا اینکه سال86پیکانی خرید و دست همسرش را گرفت و برای زندگی تازه راهی کرج شد. آنها خانه‎‌‎ای در خرمدشت کرج اجاره کردند و امید با پیکانی که خریده بود مسافرکشی می‎‌‎کرد تا اینکه یک روز اتفاقی برایش رخ داد که زمینه‎‌‎ساز ادامه قتل‎‌‌‎های سریالی‎‌‎ شد؛«زنی به‎‌‎عنوان مسافر سوار ماشینم بود و چون خیابان شلوغ بود می‎‌‎خواستم میانبر بزنم که آن زن شروع کرد به سر و صدا کردن. بعد هم مرا متهم کرد که قصد داشته‎‌‎ام به او تجاوز کنم. او از من خواست 150هزار تومان بدهم که رضایت بدهد اما این پول را نداشتم و به زندان افتادم. وقتی آزاد شدم، تصمیم گرفتم از زنان انتقام بگیرم».

قاتل سریالی بزرگراه پس از آن به هر زنی که سوار ماشینش می‎‌‎شد پیشنهاد دوستی می‎‌‎داد و با فریب او را به خانه‎‌‎اش دعوت می‎‌‎کرد. اگر قربانی‎‌‎اش قبول می‎‌‎کرد، او را به داخل خانه می‎‌‎کشاند و خفه‎‌‎اش می‎‌‎کرد و طلاهایش را می‎‌‎دزدید. سپس تا تاریک شدن هوا صبر می‎‌‎کرد و بعد جسد را که به دور آن ملحفه‎‌‎ای پیچیده بود، از خانه بیرون برده و کنار بزرگراه‎‌‎های شلوغ رها می‎‌‎کرد.

او بعدها در گفت‎‌‎وگو با خبرنگاران چنین گفت: «از بین زنانی که به آنها پیشنهاد دوستی دادم، فقط 2نفر عصبانی و از ماشین پیاده شدند و بقیه به خانه‎‌‎ام آمدند و اگر دستگیر نمی‎‌‎شدم به قتل‎‌‎ها ادامه می‎‌‎دادم». او درباره نقش همسرش در این قتل‎‌‎ها هم گفت:«ساحره از قتل سوم به بعد در جریان قرار گرفت. وقتی دید نمی‎‌‎تواند مانعم شود، چیزی نگفت و بعد از هر قتلی که مرتکب می‎‌‎شدم، طلاهای مسروقه را به طلافروشی می‎‌‎برد و می‎‌‎فروخت».

امید برک ، علاوه بر 2قتلی که در شمال کشور مرتکب شده بود، 8زن را در کرج به قتل رساند تا اینکه پلیس توانست از روی تماسی که وی با آخرین قربانی‎‌‎اش گرفته بود، رد او را بزند.

او بعدها درباره نحوه ارتکاب قتل‎‌‌‎ها گفت:«5نفر از این زنان را در خانه‎‌‎ام در خرمدشت به قتل رساندم. 2نفر را بعد از اسباب‎‌‎کشی به خانه جدیدمان در کمالشهر و یک زن را هم در داخل ماشینم. من بعد از کشتن هر کدام از طعمه‎‌‎هایم به آرامش می‎‌‎رسیدم». ‎‌‎

امید، پس از آخرین جنایت وقتی فهمید که پلیس او را شناسایی کرده، همراه همسرش به یکی از شهرهای شمالی گریخت اما طولی نکشید که در آنجا دستگیر شد و بعد از اعتراف به قتل 8زن، به 10بار قصاص و یک‎‌‎بار اعدام محکوم شد. همسرش نیز به اتهام معاونت در قتل و فروش اموال مسروقه به 6سال حبس محکوم شد. امید در نهایت در سحرگاه چهارم بهمن 1389، در سن 24سالگی و در ملأعام به دار مجازات آویخته شد. او که در همه جلسات محاکمه‎‌‎اش و در گفت‎‌‎وگو با خبرنگاران مدعی بود همیشه عاشق همسرش بوده و هرگز به او خیانت نکرده، وقتی طناب دار را بر گردنش دید، فریاد زد که قتل‎‌‎ها کار او نبوده و همسرش قاتل اصلی است، اما این ادعای دروغین او هم نتوانست در واپسین لحظات، جانش را نجات دهد.

شکارچی زنان گیلان که بود؟

در پی اعترافات تکان‌دهنده جنایتکار سریالی گیلان که تاکنون به شکار و قتل هفت زن اعتراف کرده است، کارآگاهان پلیس، جسد یکی دیگر از زنان قربانی را در یکی از روستاهای شهرستان رشت پیدا کردند که در یک گور بتونی دفن شده بود.

کارآگاهان جنایی در یکی از روستاهای حاشیه زیباکنار، وارد خانه پدر شکارچی زنان شدند و پس از حفر کف انبار این خانه، جسد زنی را در یک گور پیدا کردند که میان لایه‌ای از بتون سیمانی دفن شده بود.به گفته یکی از شاهدان، این زن، کارمند یکی از سازمان‌های دولتی و اهل رشت بود که سال ۸۷ به‌طور اسرارآمیزی ناپدید شده بود. همزمان با ادامه بازجویی‌های فنی از قاتل سریالی زنان برای شنیدن اعتراف‌های تازه‌اش، کارآگاهان سرگرم تجسس در روستاهای گیلان و حتی استان‌های همجوار هستند تا با کشف اجساد مثله شده احتمالی دیگر زنان، همه ابعاد جنایات هولناک مرد جنایتکار را روشن کنند.قاتل ۴۰ ساله که ساکن شهر رشت بوده، سال‌ها با یک خودروی سواری در شهرها و روستاهای مختلف گیلان و مازندران به مسافرکشی پرداخته و به همین خاطر احتمال می‌رود بجز قتل هفت زنی که در بازجویی‌ها جزئیات شکار آنها را شرح داده، زنان دیگری را هم به قربانگاه کشانده باشد. قاتل سریالی زنان طی چند روز گذشته در حضور بازپرس ویژه قتل و مأموران آگاهی با خونسردی تمام، جزئیات شکار و قتل ۷ زن را شرح داده و تاکنون صحنه قتل چند قربانی را هم بازسازی کرده است.این جنایتکار گفته احتمال دستگیری‌اش را بسیار ضعیف می‌دانست به همین خاطر طی سال‌ها با آسودگی خیال به شکار زنان تنها پرداخته است.یکی از همسایگان این قاتل سریالی که ساکن روستایی در حاشیه زیباکنار است، گفته: این مرد یک بار از همسر اولش جدا شد و دوباره با زن دیگری ازدواج کرده و حالا هم یک فرزند چهار ساله دارد. هرچند این قاتل مرتکب قتل ۷ نفر شده، ولی خانواده بسیار آرام و بی‌آزاری در روستا دارد و هر چهار برادرش، انسان‌های شریفی هستند.

چگونه شکارچی زنان شدم

این مرد جنایت‌هایش را از ۳۱ سالگی و بعد از بازگشت به زادگاهش در گیلان شروع کرده بود. او طی ۹ سال، ۷ زن را به خلوتگاهش کشانده و بعد از سرقت جواهراتشان آنها را با ضربات کارد از پا درآورده و بیشتر قربانیانش را نیز مثله کرده است. ضمن اینکه در برخی از اقدامات هولناک‌اش زن صیغه‌ای‌اش را با خود همراه می‌کرد و پس از کشتن زنان، طلا و جواهرات‌شان را به او می‌داد تا بفروشد.

او که یک بار تجربه شکست در زندگی با همسر اولش را دارد، وقتی پس از فرارهای بی‌شمارش سرانجام در جریان عملیات مأموران به دام افتاد، چاره‌ای جز اعتراف ندید و از راز ناپدید شدن زن‌های بیوه و میانسال رشت و شهرها و روستاهای استان گیلان پرده برداشت.

تشریح نخستین جنایت شکارچی زنان

تاکنون به دنبال اعتراف‌های این مرد، بقایای جسد سه نفر از قربانیان‌اش شناسایی شده و تلاش برای به‌دست آوردن رد و آثاری از سایر زنان کشته شده ادامه دارد.

وی در جریان بازسازی صحنه نخستین جنایت خود که در سال ۸۷ مرتکب شده بود به مأموران گفت: مدتی بود که با تهیه پراید خاکستری رنگی در خیابان‌های اطراف شهر به مسافرکشی می‌پرداختم. یک روز هوا بارانی بود که در شهر «خمام» در کنار خیابان زن جوانی را سوار کردم. در بین راه سر حرف را باز کردم و او از مشکلات مالی خود گفت و من گفتم می‌توانم مشکلاتش را حل کنم، زن مسافر مقداری طلا و جواهر همراهش بود، او را به مکان خلوتی کشاندم و در یک غافلگیری با ضربات کارد او را به قتل رساندم. ابتدا ترسیده بودم و از ترس می‌لرزیدم ولی بعد از چند لحظه آرامش خود را به‌دست آوردم. جواهرات او را برداشتم و می‌خواستم آنجا را ترک کنم، از ترس اینکه مبادا کسی این زن را هنگام سوار کردن با من دیده باشد و رازم فاش شود جسدش را در صندلی عقب خودرو انداختم و به خانه پدری‌ام در روستای خشکه اسطلخ زیباکنار در حوالی رشت بردم.

در خانه کسی نبود. گودالی در انبار منزل کندم و جسد را میان سیمان دفن کردم.می‌دانستم اگر طلاها را خودم برای فروش ببرم حتماً به من ظنین خواهند شد بنابراین آنها را به زن صیغه‌ای‌ام دادم که برد و فروخت.وی در ادامه تشریح صحنه، مأموران را به محل دفن جسد زن برد و با دستور بازپرس پرونده نبش قبر انجام شد و بقایای جسد از زیر خاک بیرون آورده شد.

2 زن در دام شکارچی زنان

سپس این مرد جنایتکار جریان ربودن و قتل دو زن دیگر را هم برای مأموران تشریح کرد و گفت: بعد از قتل اولین زن تا مدت‌ها کابوس می‌دیدم. هرچند که قبلاً بازداشت شده و به زندان افتاده بودم اما قتل با سرقت فرق می‌کرد. تا چند ماه بعد از قتل آن زن حتی فکر ارتکاب به جنایت دیگر را هم نمی‌کردم تا اینکه تحت فشار مالی قرار گرفتم و وسوسه ارتکاب به جنایت به سرم زد. فروردین ۸۸ بود، آن روز به همراه زن صیغه‌ای‌ام در حال پرسه زدن بودیم که مسافر دوم را سوار کردیم. او را که به نظر زن ۵۰ ساله‌ای می‌آمد به مکان خلوتی بردم و کشتم. طلاها و جواهراتش را برداشتم و جسدش را مثله و دفن کردیم.به فاصله کوتاهی یعنی در خرداد همان سال قربانی سوم را نیز شکار کردم و به همان ترتیب او را کشتم و طلاهایش را از دست و گردنش باز کردم.با توجه به نشانی‌هایی که این مرد از محل دفن دو قربانی دیگر دراختیار مأموران قرار داده بود، اجساد آنها نیز از زیر خاک بیرون کشیده شد.

جنایتکار سریالی گیلان در ادامه اعترافات خود مدعی شد که از آن تاریخ تا سال ۹۵ هیچ جنایتی را مرتکب نشده است اما در این سال ۴ زن دیگر را به همان شیوه‌های قبلی سوار بر ارابه مرگ کرده و به‌خاطر سرقت طلاهایشان به قتل رسانده بود که براساس گزارش پلیس شهرستان رشت بقایایی از اجساد این قربانی‌ها نیز در جریان بررسی‌های پلیسی به‌دست آمده است.با توجه به اینکه احتمال داده می‌شود تعداد قربانیان این جانی سریالی بیش از ۷ قربانی باشد به دستور بازپرس پرونده، تحقیقات همراه با جست‌وجوها برای یافتن قربانیان احتمالی دیگر ادامه دارد.

زنان ناپدید شده مازندران و راز شکارچی زنان

به گفته کارآگاهان هرچند براساس اعترافات مرد جنایتکار تاکنون قتلی توسط او در محدوده استان مازندران گزارش نشده است اما پرونده زنان میانسال ناپدید شده طی چند سال اخیر در شهرهای غربی استان مازندران نیز تحت مطالعه پلیس آگاهی قرار گرفته تا روشن شود آیا قاتل در آن مناطق هم مرتکب قتل شده است یا خیر.به عنوان مثال یکی از زنان ناپدید شده مرضیه ۵۷ ساله نام داشت و ساکن شهرستان رامسر بود که سال ۹۴ درحالی که مقدار زیادی طلا و جواهرات به همراه داشت از خانه خارج شده و دیگر کسی خبری از او به‌دست نیاورده است.همچنین پرونده زنان میانسال ناپدید شده در استان‌های مجاور نیز قرار است به صورت جداگانه‌ای مورد بررسی و تحقیق کارآگاهان قرار گیرد تا شاید گره از معمای ناپدید شدن چند ساله آنان گشوده شود.

شکارچی زنان گیلان جنون ندارد

در پی دستگیری قاتل سریالی زنان گیلان، این مرد ۴۰ ساله به دستور بازپرس پرونده برای مشخص شدن سلامت روانی‌اش به پزشکی قانونی منتقل شد و پزشکان متخصص با انجام آزمایشاتی سلامت روانی این قاتل سریالی را تأیید کردند. این درحالی است که در جلسات تحقیق کارآگاهان جنایی استان گیلان از قاتل زنان چند روانشناس نیز حضور دارند تا بر این بازجویی‌ها نظارت کنند.یکی از مأموران پلیس می‌گوید: در ادامه تحقیقات مشخص شده که همسر قاتل سریالی، زمانی که دست به قتل زنی می‌زد این زن یک کیسه‌ نایلونی سیاه رنگی را فراهم می‌کرد و به همسرش می‌داد تا اعضای مثله شده بدن قربانی را داخل آن بریزد.قرار است قاتل سریالی زنان در گیلان طی چند روز آینده در مقابل دوربین‌های فیلمبرداری کارآگاهان بخش تشخیص هویت به بازسازی صحنه قتل دیگر زنان قربانی بپردازد.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.