نوحه های جانسوز مادر شهید 15 ساله مراسم تشییع سردار سلیمانی / آن روز چه شد؟! + فیلم اختصاصی
رکنا: مادر درکنار مزار پسرش شهیدش نشسته و با چشمانی پر از اشک این جمله را میخواند: تو به آروزت رسیدی........ پسر نوجوانش در مراسم تشییع حاج قاسم سیلمانی شهید شد تا به آروزیش که شهادت بود برسد.
به گزارش خبرنگار اعزامی رکنا به کرمان: چند روز مانده به سالروز شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی که راهی شهر کرمان میشویم. شهری که این روزها دوباره سیاه پوش شده و عزادار مردی از جنس مقاومت.
سال گذشته در همین روزها کرمان شاهد جمعیت زیادی از عاشقان سردار حاج قاسم سیلمانی بود. مردمی که خون گریه میکردند برای از دست دادن این مرد بزرگ. حالا درآستانه آن روزها به سراغ خانواده های شهدایی رفتیم که در مراسم حاج قاسم سلیمانی جانشان را از دست دادند .
یکی از این خانواده ،خانواده شهید پورمحمدعلی است. با این خانواده در بهشت زهرا(س) کرمان قرار گذاشتیم.زن و مرد جوان به همراه تنها پسر خانواده که برایشان باقی مانده است از راه میرسند. بعد از فاتحه خوانی بر مزار شهید ابوالفضل پورمحمدعلی نوجوان 15 ساله کرمانی که به آرزویش یعنی شهادت بود رسید گفت وگویمان را با پدر ومادرش آغاز میکنیم.
مادر شهید ،گفتنیهای زیادی دارد، اینطور حرف هایش را آغاز میکند: پسرم مداح بود،بسیجی بود. همیشه میگفت دوست دارم بزرگتر که شدم مدافع حرم شوم و خدا شهادت را نصیبم کند. ابوالفضل من ،خیلی دلش پاک بود.
وی ادامه میدهد: وقتی درجریان شهادت سردار قاسم سلیمانی قرار گرفتیم به پهنای صورت اشک میریخت. از همان روز اول لباس سیاه به تن کرد. کافی بود تا اسم سردار قاسم سلیمانی را بشنوم آن موقع بود که اشک از چشمانش سراریز میشد.
مادر شهید میگوید: وقتی باخبر شدیم که قرار است پیکر حاج قاسم سلیمانی را در بهشت زهرا(س) کرمان به خاک بسپارند و قرار است مراسم تشییع را هم در کرمان برگزار کنند دیگر دل توی دل پسرم نبود. یک چفیه داشت ،آن را برداشت و گفت من می خواهم این چفیه را تبرک کنم.
روز شهادت
به همراه پسرم به میدان آزادی رفتیم ، همان روزی که مراسم تشییع حاج قاسم سلیمانی بود. چفیه در دستان پسرم بود،می خواست آن را تبرک کند اما ناگهان موج جمعیت باعث شد از هم جدا شویم .
درجست و جوی ابوالفضل
مادر شهید میگوید: تا بعد از ظهر از ابوالفضل خبر نداشتیم .خیلی نگران بودیم ،خبر از جان باختن برخی از شرکت کنندگان در مراسم حاج قاسم سلیمانی هم باعث شده بود نگرانی امان بیشتر شود.دیگر خیلی دیر شده بود و ابولفضل به خانه نیامده بود. ابتدا به پزشکی قانونی مراجعه کردیم با خودمان گفتیم اگر آنجا نباشد حتما در بیمارستان باشد. اما متاسفانه به بیمارستان نرسیدیم و درهمان پزشکی قانونی با بدن بی جان ابوالفضل روبه رو شدیم.
خوشحالم که پسرم شهید شده است
حالا تقریبا یک سالی میشود که خانواده پورمحمدعلی پسرشان به شهادت رسیده است. مادر شهید میگوید: از اینکه مقام معظم رهبری اعلام کرد جان باختگان مراسم تشییع حاج قاسم سلیمانی شهید هستند خوشحال شدم .حالا به این ماجرا افتخار می کنم و از حاج قاسم می خواهم پسرم را در آن دنیا تنها نگذارد.آخرین قیمت های بازار ایران را اینجا کلیک کنید.
ارسال نظر