اعتراف تلخ معلم بازنشسته / قتل در جاده کرج + عکس

به گزارش گروه حوادث رکنا، نیمه شب نوزدهم بهمن ماه سال 98 پسر جوانی با کلانتری 160 خزانه تماس گرفت از کشته شدن برادر 40 ساله اش به نام آریا خبر داد.

این پسر گفت : پدرم ،برادرم را کشته است . مأموران پلیس بلافاصله به آدرسی که پسر جوان ارائه داده بود رفتند و با جسد آریا در ماشین پدرش رو به رو شدند . پدر 65 ساله که معلم بازنشسته بود به قتل پسرش اعتراف کرد .

وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت : من معلم بازنشسته هستم و زندگی آبرومندانه ای دارم. اما از بیست سال قبل که پسرم به دام اعتیاد افتاد روزگارم سیاه شد. آریا معتاد بود و پول مواد مخدر را از من می گرفت . روزی چهار مرتبه هروئین مصرف می‌کرد و من ناچار بودم پول مواد را بدهم. او با من و همسرم بد رفتار بود و بارها ما را کتک زده و تهدید به مرگ کرده بود .

وی ادامه داد :چند بار پسرم را به کمپ ترک اعتیاد بردم تا مواد را ترک کند اما هر بار که باز می‌گشت بار دیگر سراغ مواد مخدر می رفت.

قتل پسر معتاد تهرانی توسط پدر سالخورده در ماشین

مرد سالخورده گفت : آخرین بار پسر کوچکم با من تماس گرفت و گفت آریا به خانه آمده و با او درگیر شده است . من بلافاصله به خانه رفتم تا آریا را آرام کنم. او برای مواد مخدر پول می‌خواست. به او پول دادم اما می گفت باید به چالوس برود . من به او گفتم بهتر است تا صبح صبر کند. اما گوشش بدهکار نبود. به همین خاطر من به همراه آریا و پسر کوچکم به سمت کرج حرکت کردیم. در بین راه آریا مدام فحاشی می کرد و با لگد به شیشه می کوبید. حتی به روی برادرش چاقو کشید و او را تهدید به مرگ کرد .در میان راه پسرم یکباره در را باز کرد و از ماشین بیرون پرید.

مرد سالخورده ادامه داد: من که وحشت زده شده بودم از ماشین بیرون رفتم متوجه شدم آریا سالم است .او بار دیگر سوار ماشین شد و روی صندلی شاگرد نشست. اما این بار طنابی را که در جیبش داشت بیرون آورد و به دور گردن برادرش انداخت. او می‌خواست پسر کوچکم را خفه کند . در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم و طناب را دور گردنش پیچیدم. وقتی به خودم آمدم که پسرم دیگر نفس نمی کشید. من همان موقع از پسر کوچکم خواستم تا با کلانتری تماس بگیرد .

این متهم در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت : باور کنید من قصد کشتن پسرم را نداشتم و مرگ او اتفاقی رخ داد. من می توانستم شبانه جسد را در بیابان های حاشیه تهران دفن کنم تا راز قتل برملا نشود. اما از پسرم خواستم تا پلیس را در جریان قرار دهد. من سال ها زحمت کشیدم و به بچه‌ها دست دادم اما نمی‌دانم چرا پسرم به چنین سرنوشتی دچار شد .

در حالی که برای معلم سالخورده کیفرخواست صادر شده بود همسرش که تنها ولی دم بود اعلام گذشت . به این ترتیب پرونده برای رسیدگی از جنبه عمومی جرم به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا وی از خود دفاع کند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی