برای زنده ماندن این پلیس فداکار تهرانی دعا کنید / او به آتش زد تا مردی را نجات دهد + عکس

به گزارش رکنا، ظهر روز شنبه اول شهریور‌ماه مأموران پلیس تهران از حادثه آتش‌سوزی آپارتمان مسکونی حوالی قلهک با خبر شده و در محل حاضر شدند. بررسی‌ها نشان داد دو نفر در جریان حادثه به شدت دچار سوختگی و راهی بیمارستان شده‌اند. بررسی‌ها نشان داد ساعتی قبل زن میانسالی در حالی که حکم خلع ید آپارتمانی در دست داشته است به کلانتری قلهک مراجعه می‌کند و همراه ستوان دوم پرویز کرم‌پور، مأمور کلانتری و دادورز و نماینده دادستان راهی آپارتمانش می‌شود که شوهر قبلی‌اش همراه پسرش آنجا زندگی می‌کردند.
ماجرا از این قرار بود که این زن پس از جدا شدن از شوهرش حکم تخلیه گرفته بود، اما شوهر قبلی‌اش خانه را تحویل نمی‌داد تا اینکه لحظاتی قبل ستوان دوم پرویز کرم‌پور و تیم همراه با حکم قانون برای تخلیه خانه وارد عمل می‌شوند. شوهر قبلی شاکی وقتی با این صحنه روبه‌رو می‌شود، ناگهان ظرف بنزینی را روی لباس‌هایش می‌ریزد و تهدید به آتش‌سوزی می‌کند که مأمور پلیس او را بغل گرفته و کبریت را از او می‌گیرد، اما این پایان ماجرا نبود که مرد میانسال ناگهان بدون اینکه مأمور پلیس متوجه شود فندکی از جیبش بیرون می‌آورد و روشن می‌کند. آتش سر و پای مرد را فرا می‌گیرد که ستوان دوم پرویز کرم‌پور دل به آتش می‌زند و به کمک مرد شعله ور می‌شتابد، اما خودش گرفتار شعله‌های آتش می‌شود.
در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت، ساعت‌۱۱ صبح روز یک‌شنبه دوم شهریور به قاضی مصطفی واحدی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران خبر رسید مرد ۵۱‌ساله بر اثر شدت سوختگی در بیمارستان فوت کرده و مأمور فداکار که برای نجات او دل به آتش زده‌بود با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند و در بخش مراقبت‌های ویژه تحت درمان است.
برای شوهرم دعا کنید
ستوان دوم پرویز کرم پور متولد سال‌۶۴ است که از سال‌۸۳ لباس خدمت پلیس به تن کرده است. او در حال حاضر یک پسر ۱۰‌ساله و یک دختر چهارساله دارد که در خانه چشم انتظار او هستند تا دوباره در آغوش پدرشان آرام بگیرند. همسرش می‌گوید: از مردم می‌خواهم برای سلامتی شوهرم دعا کنند. زن جوان که نگرانی در چهره‌اش موج می‌زند، گفت: من و پرویز اهل یک محله بودیم. او مرد محجوب و با حجب حیایی است و به یاد دارم که مرا در راه رفتن به مسجد دیده‌بود که همراه خانواده‌اش به خواستگاری‌ام آمد و سال‌۸۵ با هم ازدواج کردیم. وقتی با او ازدواج کردم تازه فهمیدم که او چقدر عاشق کارش است و به گفته خودش از دوران کودکی دوست داشت که پلیس شود و در نهایت هم در سال‌۸۳ از طریق آزمون برای خدمت در شغل مقدس پلیسی پذیرفته شد. چند روز قبل یکی از بستگانم فوت کرد و پرویز مرخصی گرفت تا با هم به شهرستان برویم و در مراسم عزاداری شرکت کنیم، اما به خاطر بیماری کرونا بستگانمان مراسمی برگزار نکردند و ما هم به مسافرت نرفتیم. خوشحال بودم از اینکه چند روزی همسرم در خانه در کنار من است، اما او عاشق کارش بود و وقتی متوجه می‌شد همکارانش به او نیاز دارند ترجیح می‌داد به محل کارش برود. آن روز او مرخصی داشت که فهمید نیرو کم دارند و راهی محل کارش شد. دل شوره داشتم و انگار به من الهام شده بود که باید پرویز نرود، اما نمی‌توانستم مانع کارش شوم و او راهی محل کارش شد. خانه ما در پردیس است که ساعت‌۱۱ او از خانه بیرون رفت. ساعتی بعد نگرانش شدم و با او تماس گرفتم، اما جواب نداد و من خبر نداشتم که چه اتفاقی برای او رخ داده است.
وی ادامه داد: به گفته شاهدان آن روز مردمیانسال وقتی می‌بیند همسر قبلی‌اش با حکم تخلیه آمده‌است، مقابل واحد کنار آسانسور روی خودش بنزین می‌ریزد و بعد کبریت را نشان همه می‌دهد و تهدید به آتش‌سوزی می‌کند که شوهرم او را بغل می‌گیرد به طوریکه لباس‌های خودش هم آغشته به بنزین می‌شود. شوهرم او را آرام می‌کند و در نهایت کبریت را از دست مرد میانسال می‌گیرد و خیالش راحت می‌شود. در این لحظه مرد میانسال درخواست آب می‌کند که شوهرم از داخل آشپزخانه برای او آب می‌آورد، اما مرد میانسال ناگهان فندکی از جیبش بیرون می‌آورد و خودش را آتش می‌زند و به داخل آپارتمان می‌رود. وی در حالی که گریه امانش نمی‌دهد، ادامه داد: شوهرم مرد دل رحمی بود و همیشه به دیگران کمک می‌کرد و به همین خاطر وقتی دیده‌بود، مرد میانسال آتش گرفته است به کمک او می‌رود و خودش هم گرفتار آتش می‌شود.
به گفته پزشکان، شوهرم در این حادثه دچار ۶۰‌درصد سوختگی از ناحیه دست، صورت، شکم شده و، چون درد زیادی داشته بی‌هوشش کرده‌اند تا داخل ریه‌اش لوله‌گذاری کنند. پزشکان می‌گویند اگر ریتم ضربان قلب او نرمال شود آخر هفته عمل جراحی می‌شود. شوهرم قبل از بی‌هوشی از من خواست مواظب فرزندانش باشم و من هم الان از مردم می‌خواهم برای سلامتی شوهرم در این شب‌ها دعا کنند. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
غلامرضا مسکنی