زن مطلقه برای 2 مرد افغان چاقو کشید / گفتگو با سمیرا که اعتراف به قتل دارد! + عکس

به گزارش رکنا، ماجرا از این قرار بود که سه‌شنبه گذشته زنی جوان قدم در کلانتری مسعودیه گذاشت و وقتی چشمش به مأموران افتاد، گفت: «من 3سال قبل آدم کشته‌ام و حالا به کلانتری آمدم تا اعتراف کنم» وقتی زن جوان این جمله را گفت مأمور پلیس وی را به اتاق بازجویی منتقل کرد تا برای روشن شدن موضوع به تحقیق از او بپردازد.

اعترافات زن جوان به قتل مرد افغان / روز حادثه چه گذشت ؟

زن جوان به نام سمیرا وقتی در برابر افسر بازجو قرار گرفت چنین گفت:در این مدت به‌شدت عذاب وجدان داشتم و دیگر نتوانستم این وضعیت را تحمل کنم. وی درخصوص جزئیات حادثه گفت: 3سال قبل قصد داشتم به خانه پدر و مادرم در ورامین بروم.زمانی که به ورامین رسیدم ناگهان 2 مرد افغان، راهم را سد کردند. زورگیر بودند. می‌خواستند از من خفت‌گیری کنند و من هم با چاقویی که همراهم بود آنها را تهدید کردم. یکی از افغان‌ها با دیدن چاقو ترسید وفرار کرد اما نفر دوم با من درگیر شد. من هم با چاقو چند ضربه به او زدم. کسی آنجا نبود که ماجرا را ببیند و من که مانده بودم با جسد چه کنم، جنازه را به سختی روی زمین کشیدم و کمی آن طرف تر، داخل کانال آب انداختم.وی ادامه داد:در آن زمان به تازگی از همسرم طلاق گرفته بودم و حالم اصلا خوب نبود، از ترسم به کسی چیزی نگفتم اما در تمام این سال‌ها عذاب وجدان داشتم و در نهایت تصمیم گرفتم راز این جنایت را برملا کنم.

گفت‌وگو با زنی که به قتل اعتراف کرد اما حرفهایش را پس گرفت

من قاتل نیستم

با اعتراف این زن پرونده‌ای تشکیل شد و پیش روی بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت اما 24ساعت بعد زن جوان وقتی برای انجام تحقیق به دادسرا انتقال یافت مدعی شد که اعترافاتش حقیقت ندارد و دروغ گفته است.او ادعا کرد که برای فرار از زندگی با شوهر دوم چنین ادعایی مطرح کرده تا به زندان برود. با وجود این قاضی دستور تحقیق در این خصوص و اینکه آیا 3سال قبل قتلی در ورامین رخ داده و یا جسدی در کانال آب کشف شده را صادر کرده است. این در حالی است که زن جوان بازداشت شد اما پیش از انتقال به بازداشتگاه به گریه افتاد و می‌گفت با اعتراف دروغ خودش را به درون چاهی انداخته است.

چطور ممکن است کسی اینطور با جزئیات ماجرای قتلی را شرح بدهد و حالا بگوید دروغ است؟

باورکنید حقیقت ندارد. من از دست شوهرم خسته شده بودم و می‌خواستم به زندان بروم. اما یک شب که دربازداشتگاه خوابیدم وحشت کردم از طرف دیگر دلم برای کودک 13ماهه ام تنگ شده و می‌خواهم به خانه بروم. حماقت کردم، فکر می‌کردم زندان جای خوبی است و اگر مدتی از شوهرم دور باشم او بیشتر قدر مرا می‌داند اما اشتباه کردم.

با زندان رفتن می‌خواستی از شوهرت دور شوی و او را تنبیه کنی؟

من یک‌بار طلاق را تجربه کرده بودم. از شوهراولم 2 پسر دارم که 5سال قبل به‌دلیل اختلافاتی که با او داشتم جدا شدیم. 2سال قبل هم از طریق یکی از دوستان خانوادگی‌ام با شوهر دومم آشنا شده و ازدواج کردیم. یک پسر 13ماهه هم از شوهر دومم دارم. اما شوهرم مرد بداخلاقی بود و خیلی اذیتم می‌کرد. جرأت نمی‌کردم به کسی حرفی بزنم.حتی شبی که به کلانتری رفتم با شوهرم درگیر شده بودیم برای همین تصمیم گرفتم قید زندگی را بزنم و سناریوی قتل خیالی طراحی کنم. اما باور کنید من آدمکش نیستم. این نقشه عجیب و غریب را برای تنبیه شوهرم و فرار از زندگی با او کشیدم اما نمی‌دانستم گرفتار می‌شوم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.