ترس از کرونا دختر  تهرانی را به وسوسه انداخت / مهوش باور نمی کرد!

به‌گزارش رکنا،  اواخر اسفند سال گذشته زن جوانی از سرقت طلاهایش خبر داد و گفت: 500 میلیون تومان طلا و جواهراتم به سرقت رفته است. امشب تصمیم گرفتم بعد از یک قرنطینه طولانی به میهمانی بروم اما وقتی برگشتم متوجه شدم طلا و جواهراتم به سرقت رفته است.

سرنخی از متهم که پلیس تهران پیدا کرد

با شکایت زن جوان تحقیقات از سوی مأموران پلیس پایتخت آغاز شد. همان‌طور که زن جوان گفته بود درهای ورودی سالم بودند و هیچ نشان و اثری از ورود فرد غریبه به خانه دیده نمی‌شد. نخستین احتمالی که از سوی مأموران مطرح شد سرقت از سوی فردی آشنا بود. در حالی که بررسی‌ها در این خصوص ادامه داشت، شاکی بار دیگر به اداره پلیس رفت و سرنخ اصلی را در اختیار پلیس قرار داد.

سرقت از مهوش زن تهرانی / زن سارق می خواست ماشین بخرد

زن جوان گفت: سرقت‌ها را دوستم مهوش انجام داده است. زن جوان ادامه داد: امروز وقتی داشتم ماجرای سرقت و شکایت را برای همسرم تعریف می‌کردم، پسر 4 ساله‌ام گفت خاله مهوش را دیدم که در کمد را باز کرده و طلاها را برداشت. آن‌طور که پسرم می‌گفت زمانی که من در آشپزخانه بودم دوستم از فرصت استفاده می‌کند و به اتاق خواب می‌آید و طلاهایم را سرقت می‌کند. مهوش با این تصور که پسرم مشغول بازی است و متوجه او نمی‌شود، این کار را انجام داده بود.

او ادامه داد: از یکی از دوستانم شنیدم که به تازگی خودرویی خریده است، درصورتی که وضع مالی او طوری نبود که بتواند خودرو بخرد. هر چه هم از او پرسیدم که پول خرید خودرو را چطور تهیه کردی مدام بهانه آورد، ولی من می‌دانم که پول خودرو، از فروش طلاهای من به‌ دست آمده است.

اعتراف به سرقتی عجیب در تهران

با توجه به اظهارات زن جوان، مأموران پس از هماهنگی‌های لازم به سراغ مهوش رفتند. او ابتدا منکر سرقت بود اما زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد به سرقت طلاهای دوستش اعتراف کرد. دختر جوان گفت: محل کارم تهران بود و من هر روز باید از کرج به تهران می‌آمدم. بعد از شیوع کرونا مشکلاتم زیاد شد. می‌ترسیدم در این رفت و آمدها با مترو و تاکسی به کرونا مبتلا شوم به همین خاطر می‌خواستم خودرو بخرم تا با آن رفت و آمد کنم. اما خودرو هم گران شد و من پولم کافی نبود. خواستم وام بگیرم اما برای گرفتن وام چندتا ضامن می‌خواست. ترس و هراسم برای خرید خودرو زمانی بیشتر شد که مادرم مبتلا به کرونا شد. فکر می‌کردم من عامل انتقال بیماری بودم خیلی دوران سختی بود.

دختر جوان گفت: وقتی به میهمانی خانه دوستم رفتم یاد طلاهای او افتادم. دوستم وضع مالی خوبی داشت. هر چند این سرقت به زندگی او لطمه می‌زد اما واقعاً گره بزرگی از زندگی من باز می‌کرد. دل را به دریا زدم و به سراغ طلاهای دوستم که می‌دانستم کجا نگهداری می‌کند رفتم. فوراً داخل کیفم گذاشتم و وقتی برگشتم پسردوستم را دیدم که وارد اتاق شده بود. فکر نمی‌کردم مرا موقع برداشتن طلاها دیده باشد. هیچ وقت فکر نمی‌کردم دستگیر شوم؛ می‌خواستم بعد از مدتی طلاهای دوستم را بخرم و به‌عنوان ناشناس برایش ارسال کنم.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

وبگردی