عروس روستا دانسته از دست شوهرش سم خورد / معصومه عاشقانه مطیع علی بود!
حوادث رکنا: یک زن با وجود آگاهی از اینکه شوهرش قصد دارد او را به قتل برساند سم را خورد اصلا دفاعی نکرد درواقع تا لحظه مرگ مطیع شوهرش بود و فقط یک مقاومت داشت آن هم زندگی در شهر پدری اش و شوهر می گفت باید به شهر پدری او بروند.
به گزارش رکنا، آنها در یک مراسم جشن عروسی فامیلی با هم آشنا شدند و ابراز علاقه علی به معصومه آنقدر زیاد بود که پذیرفت شهر پدری اش را ترک کند و به شهری برود که خانواده و فامیل های همسرش در آنجا زندگی می کنند.
بعد از سالها علی دیگر آن عشق آتشین را نداشت و اصرار می کرد به شهر خودشان برگردند معصومه همه بداخلاقی ها را پذیرفت اما روی شرط روز عروسی اش ماند:
اصل واقعه نشانگر یک کینه و پرخاشگری شوهر نسبت به زن است. این واقعه را نمیتوان یک حالت هیجانی آنی به شمار آورد، زیرا عناصر زیادی دلالت بر این دارد که مرد در هنگام وقوع جنایت از هوشیاری و خود آگاهی نسبتاً بالایی برخوردار بوده، زیرا علیرغم ضربه ای که به سر زن میزند ولی زن هنوز به هوش است که سم را به او میخوراند و بقیه صحنه را به گونهای ترتیب میدهد که وانمود کند همسرش خودکشی کرده است.
علت چنین کینهای چه میتواند باشد؟ زن فردی است مطیع، صبور و تودار و مدافع حقوق شوهرش در حضور و غیاب او و حتی تا بدانجا مطیع بوده که شوهر درمورد او میگوید:« زن خیلی خوبی داشتم. با تمام بدی های من می ساخت. اگر به او میگفتم بمیر، میمرد». این اطاعت تا به آنجا پیش میرودکه وقتی شوهر به او سم میدهد، او مقاومت زیادی از خود نشان نمیدهد. شوهر در این رابطه می گوید: « میدانست آنچه به او میدهم سم است، بدون هیچ مقاومتی آن را خورد و نمیدانم چراهیچی نگفت»
چنین زنی چرا میباید مورد کینه مرد واقع میشود؟ تنها عاملی که میتوانست این کینه را ایجاد کند، مقاومت او برای نرفتن به نزد مادرشوهر بود. این مقاومت از ابتدای ازدواج وجود داشته است. تا بدانجا که موافقت نهایی خانواده مرد بر سر همین موضوع ششماه به تعویق میافتد. این مسأله برای زن چنان جدی بوده که علیرغم تمامی اطاعتش از شوهر، روز حادثه بدون اجازه شوهر از ده آنها بیرون آمده و به خانه خود میآید.
این تعارض بین اطاعت و عدم اطاعت ریشه اصلی این فاجعه است. مرد تنها پسر خانواده و فرزند کوچک خانواده بوده است قطعاً یک وابستگی عمیق عاطفی بین او مادرش حاکم بوده که به راحتی نمیتوانسته از قید این وابستگی رها شود و آن را تبدیل به یک رابطه معقول و مشروع کند. وضعیت روحی مرد در طول ششسالی که از ازدواجش میگذشته این بوده که این با روی خوش و حالت اطاعت و با داشتن تمامی صفات مثبت می خواهد مرا از مادرم جدا کند.او شاید بارها زن را به شکل یک شیطان که با چهره دلنشین خود قصد گمراهی او را دارد تصور کرده است. او در پشت چهره دوست داشتنی همسرش، یک چهره کینهتوز را تصور میکرده است. این تصورها او را به کینه دیرینه کشانده به طوری که آن را به صورت یک پرخاشگری نهفته تا وقت حادثه نگه داشته و در آن زمان به صورت یک فاجعه بیرون ریخته است. در چنین شرایطی اگر زن گاه به گاه بر سر موضوعات دیگری نیز با شوهر سر ناسازگاری باز میکرد، این خود زمینهای میشده است برای ظهور تدریجی کینه شوهر. از این طریق حداقل کینه شوهر زودتر از اینها و با حالت تدریجی ظاهر میشد. این واقعه را می توان به زلزلهای تشبیه کرد که در صورتی که خرده زلزلههایی واقع شود، از شدت زلزلهنهایی میکاهد ولی عدم وجود این خرده زلزلهها میتواند زلزله شدید و مخربی را به دنبال داشته باشد مثل زلزله ای که باعث شد علی همسرش «معصومه» را نابود کند. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر