او خواست دست دوستش را بگیرد اما خبر نداشت دوست حیله گرش نمک می خورد و نمکدان را می شکند.

به گزارش رکنا، او می گوید: دوست بی معرفتم از رابطه خانوادگی ما سوءاستفاده کرد و زندگی ام را به یغما برد. زن ساده و خوش باور که به دوست مطلقه اش اعتماد کامل داشت اصلاً فکر نمی کرد روزی از او رو دست بخورد.

کارمند بود و شوهرش شغل آزاد داشت و بابت این ماجرا در زندگی مشترک شان مشکلی نداشتند تا این که پای دوست مطلقه اش به زندگی شان باز شد.

زن جوان می گوید: رابطه خانوادگی مان با دوست مطلقه‌ام گرم شد ولی بعد از مدتی رفته رفته اخلاق شوهرم تغییر کرد، تندخو شد و به من و تنها فرزندمان بی محلی می کرد.

صبح ها سر کار بودم و بعد از ظهر که به خانه برمی گشتم شوهرم تا آن موقع لم می داد و با بازگشت من از سرکار، خانه را به بهانه انجام کارهای ساختمانی ترک می کرد و بعضی از مواقع غیبت اش چند روز به درازا می کشید. زمانی که به او اعتراض می کردم چرا نسبت به زندگی مان بی تفاوت شده است مشغله کاری را بهانه می کرد و با ادامه سوال هایم به شدت عصبانی می شد و با فحاشی از من می خواست یا ساکت شوم یا خانه را ترک کنم. برای زن جوان این سوال پیش می آید که چرا رفتار شوهرش با او و فرزندشان سرد و خشن شده است؟

این ماجرا مدتی ادامه می یابد تا این که یک روز متوجه می شود شوهرش خانه و ماشین زیر پای شان را فروخته است. هنوز از شوک اول خارج نشده است که با دریافت پیامک های ناشناس و تهدیدآمیز از یک فرد غریبه شوک دوم به او وارد می شود.

مضمون پیامک تهدیدآمیز فرد ناشناس، خارج شدن او از زندگی شوهرش است. زن جوان ابتدا فکر می کند شاید کسی قصد سر به سر گذاشتن او را دارد اما زمانی که این ماجرا مدتی ادامه می یابد و دنبال قضیه را می گیرد متوجه پشت صحنه شوک آور آن می شود. او می گوید: اصلاً باورم نمی شد پشت همه این جنجال ها دوست صمیمی و خانوادگی ام به نام رعنا باشد. او بعد از جدایی از شوهرش به صورت پنهانی با شوهرم رابطه داشت و بعد از آن به عقد موقت او درآمد. با رو شدن ماجرا چنان سرگیجه گرفتم و حالم بد شد که چند روز در بیمارستان بستری شدم. بعد از این که از بیمارستان مرخص شدم درباره این اتفاقات تلخ به شوهرم اعتراض کردم و وقتی دید حقیقت آشکار شده است با خشونت تمام من را عقب راند و پاسخ های گستاخانه و شرم آوری را به زبان آورد. شوهرم رو به من گفت من هم مثل او می توانم با هر کسی که دوست دارم ارتباط برقرار کنم و او هیچ مشکلی ندارد.

با شنیدن این جملات شوک آور انگار پتکی بر سرم کوبیده شد و دوباره از هوش رفتم. زن جوان بعد از این اتفاقات به جای خالی کردن صحنه برعکس تصمیم می گیرد برای زندگی مشترکش بجنگد و پای دوست حیله گرش را از زندگی زناشویی شان قطع کند.

هوویش به جای عقب نشینی در کمال تعجب هر بار جلوی خانه اش می آید و با آبروریزی از او می خواهد میدان را خالی کند و شوهرش با حمایت از زن دومش بیشتر از پشت به او خنجر می زند.

زن جوان با دلی پر از اندوه و چشمانی گریان می گوید: وقتی دیدم شوهرم دلش با من نیست و دوست صمیمی ام به من نارو و رودست زده است از آن ها بابت متلاشی کردن زندگی ام شکایت کردم.

الان بیش از 2 سال است که با شوهرم درگیر هستم و از طرفی هوویم با گستاخی تمام مدام می گوید او همسر اول و آخر شوهرم است و من باید از زندگی شان کنار بروم. الان بعد از گرفتن حضانت تنها فرزندم قصد دارم با دریافت مهریه ام از شوهر بی مهرم جدا شوم تا دیگر بیش از این نزد دوست و آشنا تحقیر و خوار نشوم. این اتفاق شوم درس عبرتی برایم شد که دیگر کسی را بیش از حد در زندگی خصوصی ام راه ندهم تا چنین سرنوشت غم انگیزی برایم رقم نخورد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

صدیقی

وبگردی