صحنه هولناکی در تهران رقم خورد
ناگفته های تلخ پسر جوان تهرانی از همسلولی بودن با زندانیان خطرناک / فرزین هنگام فرار یک مامور را زیر گرفت + عکس
حوادث رکنا: پسر جوانی که از رفتن به زندان وحشت داشت دست به اقدام خطرناکی زد و بیشتر به دردسر افتاد. این پسر وقتی پلیس او را به خاطر همراه داشتن مواد مخدر بازداشت کرد صحنه هولناکی را کلید زد.
به گزارش رکنا، وی با دستبند پلیس پشت فرمان ماشین شاسی بلند پرید و هنگام رانندگی یک مامور و رهگذر جوان را زیر گرفت و سرانجام دستگیر شد.
شامگاه عجیب
شامگاه پنج شنبه 12 دی امسال تیمی از ماموران کلانتری 102 پاسداران در حال گشت زنی در محدوده استحفاظی خود بودند که به خودروی شاسی بلند دانگ فنگ که یک پسر جوان سوار بر آن بود و رفتاری غیرعادی داشت مشکوک شدند و دستور ایست برای وی صادر کردند.
پسر جوان تصمیم به فرار داشت اما ماموران با عملیات هوشیارانه و غافلگیرانه مانع فرار این پسر جوان شدند و او را دستگیر کردند.
ماموران پسر جوان را پس از پیاده کردن از خودرویش سوار بر خودروی گشت پلیس کردند و در ادامه دو مامور پلیس برای بازرسی خودروی جوان مرموز به سراغ خودروی دانگ فنگ رفتند.
فرار عجیب
دو مامور جوان سرگرم بازرسی خودروی پسر جوان بودند که ناگهان فرزین خود را به پشت فرمان خودروی پلیس رساند و پا روی پدال گاز خودرو گذاشت تا راهی برای فرار پیدا کند.
یکی از ماموران که متوجه این اقدام سارق دستبند زده شده بود به سرعت خودش را به جلوی خودرو انداخت تا مانع فرار متهم شود اما فرزین بدون توجه به مامور پلیس به مسیر خود ادامه داد و در نخستین مرحله فرار مامور پلیس را زیر گرفت.
وی که کنترل خودرو را از دست داده بود در ادامه فرار یک عابر پیاده را نیز زیر گرفت و پس از آن با یک خودروی تیبا برخورد کرد و مسیر فرار برایش بسته شد.
این سناریوی دستگیری تا فرار نافرجام این متهم 10 دقیقه طول کشید و ماموران موفق به دستگیری این پسر جوان شدند و در ادامه نیز امدادگران اورژانس مامور پلیس و عابرپیاده را که مصدوم شده بودند به بیمارستان منتقل کردند که در بازرسی از خودروی این متهم مواد مخدر نیز به دست آمد.
اعترافات تلخ
فرزین 36 ساله صبح روز شنبه برای تحقیقات بیشتر پیش روی دادیار حسین پور در شعبه دوم دادسرای ناحیه 34 قرار گرفت و گفت: چهار ماه قبل از زندان آزاد شدم و چون در مدت زمان هشت ماه که در زندان بودم شرایط برایم سخت بود دیگر از زندانی شدن متنفر بودم و هیچ وقت دوست نداشتم به آن جا بازگردم.
وی افزود: وقتی پلیس دستور ایست داد ترسیدم، همراه خانواده ام قصد رفتن به سفر را داشتیم و کمی مواد برای مصرف تهیه کرده بودم و داخل خودرویم بود و وقتی پلیس جلوی راهم را گرفت به دنبال هر راهی برای فرار بودم که دیگر به زندان بازنگردم و به خاطر همین دست به این فرار احمقانه زدم.
فرزین که از زندان رفتن می ترسید می گوید مسیر بدبخت شدنم و رفتن به زندان به خاطر دوستی با یک دختر بود که سرنوشت مرا به این جا کشیده است.
سابقه داری؟
سال گذشته به دلیل حمل مواد مخدر دستگیر شدم و مدت هشت ماه در زندان بودم.
اعتیاد داری؟
بعضی اوقات مواد می کشم.
چرا؟
به خاطر یک دختر زندگی ام تغییر کرد.
چطور؟
قبل از این که به زندان بروم با یک دختر آشنا شدم، چون خودش مصرف کننده بود به واسطه دوستی با او من نیز برای این که دوستی مان ادامه داشته باشد همراهی اش کردم و وقتی به خودم آمدم متوجه شدم آلوده به مواد مخدر شده ام.
چطور دستگیر شدی؟
یک بار مواد همراهم بود که پلیس مرا دستگیر کرد و به خاطر همین هشت ماه زندان بودم.
از دختر مورد علاقه ات خبر داری؟
نه، دیگر خبری از او ندارم.
چرا می خواستی به از دست پلیس فرار کنی؟
چون نمی خواستم به زندان بروم، هشت ماه از بدترین دوران زندگی ام را در زندان گذراندم.
چطور؟
در سلول ما، محکومان اعدامی یا مواد مخدر بودند و از من باجگیری می کردند و می خواستند کارهایشان را انجام دهم، شرایط برایم سخت بود و نمی خواهم دوباره به آن جا بازگردم.
دو نفر را زیر گرفتی؟
دستبند پلیس روی دستم بود و به سختی خودم را پشت فرمان رساندم و نمی توانستم به راحتی رانندگی کنم، کنترل خودرو برایم سخت بود و تنها موضوع مهم برای من فرار بود که مامور پلیس و یک عابرپیاده را زیر گرفتم.
داخل خودروات مواد داشتی؟
باور کنید می خواستم همراه خانواده ام به سفر برویم که برای استفاده شخصی خودم و یکی از بستگانم کمی مواد تهیه کردم اما قبل از این که بخواهم از تهران خارج شوم و به سفر بروم دستگیر شدم.
چرا ترک نمی کنی؟
برای خوشگذرانی مصرف می کنم و معتاد نیستم.
فکر نمی کردی فرار کنی دوباره دستگیر می شوی؟
به هیچی جز فرار فکر نمی کردم و فقط می خواستم دوباره به زندان بازنگردم.
بنا بر این گزارش، فرزین برای سیر مراحل قانونی در اختیار مقام قضایی قرار گرفته و تحقیقات تکمیلی در این پرونده ادامه دارد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
روز جمعه این خبر شنیدم خیلی داغون شوتم دانشجو هستم اصلا نمیتوانم درس بخوانن
سردار سرلشکر وجودت قوت قلب بود
سپهبد شهید ازقطره قطره خونت هزاران
سلیمانی خواهند رویید ولی جایت همیشه خالی است نبو دنت را هنوز باور
نمی کنم پر از بغض ودردم هنوز
ای شهیدی که شکوه کشورشدی
من به جرم این فرد کاری ندارم ولی اظهارتش را در خصوص شرایط زندان تائید میکنم چون خودم سال ۹۲ وقتی از تهران کوچ کردم به ماهدشت در زمان ریاست لاریجانی در ماهدشت کرج با اختلاف نظر با چند بنگاهی بومی که قصد تضیع حقوقم را داشتند از نفوذ خود سواستفاده کردند و با تبانی دادسرای شعبه ۳۳ و رئیس دفترش با قرار غیر قانونی ۲ماه بازداشت موقت روانه زندان شدم و از نزدیک شاهد باجگیری در زندان با شراکت مسئولین بند از زندانیان که از زندان وحشت داشتند میشد و اگر پول نمیدادی شب در راهرو باید میخوابیدی و اگر پول میدادی داخل اطاق تخت بهت میدادند و مانند هتل البته زیر ستاره زندگی میکردی لازم به ذکر است وقتی آزاد شدم و زندان را دیدم جسارتم بیشتر و از دادیار به جرم قرار خلاف قانون شکایت کردم که همین موضوع بعداز یکسال پیگیری منجر به برکناری دادیار و مسئول دفتر و حتی دادستان ماهدشت شد البته فراموش نشه فرمانده کلانتری و افسر پرونده هم در این پرونده سازی نقش داشتند کله پا شدند البته من فقط شگایتم از دادیار بود در روند رسیدگی خودشان خودشان را کشیدند پائین