بازخوانی یک پرونده
برادر 12 ساله ام مزاحم خلوتم با دختر همسایه شد / امیر را در اتاقش دار زدم
حوادث رکنا: مرد جوان و همسرش که برای خرید به بازار رفته بودند ساعت ۱۱صبح به خانه برگشتند اما با درهای بسته یکی از اتاق ها مواجه شدند و زمانی که از پنجره به داخل اتاق نگاه کردند با صحنه ای بسیار وحشتناک روبه رو شدند.
به گزارش رکنا، در این لحظه مرد جوان با دیدن پیکر بی جان امیر برادر ۱۲ ساله اش که گویا خود را به دار آویخته بود ناگهان فریادی کشید و برادر دیگرش را که داخل اتاقی در حال استراحت بود صدا زد. آن ها بلافاصله وارد اتاق شدند و با چاقو طناب دور گردن این طفل بی گناه را پاره کردند و او را به بیمارستان رساندند. معاینات اولیه پزشکان حاکی از مرگ این پسر نوجوان بود و با گزارش ماجرا به فوریت های پلیسی ۱۱۰، ماموران انتظامی بلافاصله درمحل حاضر شدند. اما بررسی های اولیه پلیس حاکی از آن بود که پسر نوجوان قبل از به دار آویخته شدن از ناحیه پشت سر آسیب دیده است.
ماموران انتظامی به دستور بازپرس ویژه قتل بازجویی های خود را از برادر ۱۹ساله مقتول که در زمان حادثه در منزل بوده است آغاز کردند. مظنون پرونده که دلهره و اضطراب بسیار زیادی داشت در اعترافاتی تکان دهنده گفت: از چندی قبل با دختر همسایه مان دوست شده بودم و ما گاهی باهم قرار می گذاشتیم و چند دقیقه ای صحبت می کردیم. روز حادثه در حال گفت وگو با دختر مورد علاقه ام بودم که برادر کوچکم بازیگوشی می کرد و مدام مزاحم ما می شد. من چند بار به او تذکر دادم که بیرون برود و مزاحم نشود. اما او همچنان بازیگوشی می کرد.
من که از این بابت خیلی ناراحت و عصبی شده بودم خیلی سریع به سویش حمله ور شدم و با عصبانیت سرش را گرفتم و به دیوار کوبیدم. در این لحظه داداش کوچولویم بیهوش شد و هرچه صدایش زدم جوابی نداد. برادرم نفس نمی کشید و برای این که کسی بویی از این ماجرا نبرد پیکر بی جانش را به داخل اتاق بردم و با صحنه سازی طوری وانمود کردم که خودش را دار زده است.
متهم به قتل افزود: دقایقی بعد برادر بزرگم و همسرش وقتی به خانه برگشتند و با این صحنه روبه رو شدند از من کمک خواستند و با وجود آن که تمام وجودم می لرزید خودم را بی اطلاع از این موضوع نشان دادم. پسر جوان افزود: رابطه دوستی خیابانی من و دختر همسایه به همین راحتی باعث شد تا برادر بی گناهم را به قتل برسانم و از وقتی این حادثه رخ داده هر لحظه که یاد خنده های او و چهره معصوم و مظلومانه اش می افتم دنیا روی سرم آوار می شود و ...
پسر جوان که رشته کلام را از دست داده بود درحالی که اسم برادر کوچکش را ضجه زنان صدا می زد به دیوار تکیه داد و زانو زد تا بار غصه ای بزرگ و مصیبتی سنگین را به آغوش گیرد . برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر