عفتم را در حالی که مست بودم باختم ! / علیرضا شوهرم قهر کرد و من همان شب به پارتی رفته بودم
حوادث رکنا: غرور و خودخواهی مرا به این جا کشاند و اگر شوهرم بفهمد کجا و چگونه دستگیر شده ام بدون هیچ عذر و بهانه ای طلاقم خواهد داد، چون او خیلی نصیحتم کرد تا دست از لج بازی بردارم و خودم را اصلاح کنم. اما افسوس که من گوش به فرمان مادرم بودم و با اشتباهاتی که مرتکب شدم خودم را بدبخت و روسیاه کردم.
به گزارش رکنا، زن ۲۶ ساله که توسط مأموران کلانتری به همراه چند زن و مرد جوان در یک مجلس پارتی دستگیر شده است در دایره اجتماعی کلانتری گفت: اختلافات مادرم با مادر شوهرم از لحظه برگزاری مراسم عروسی ام آغاز شد و مادرم که نسبت به خانواده همسرم کینه به دل گرفته بود همیشه می گفت به شوهرت و خانواده اش نباید رو بدهی و او حتی اجازه نمی داد با خانواده علیرضا رفت و آمد کنم.
«حنانه» افزود: حمایت های مادرم و حرف های تحریک آمیزی که می زد باعث شد تا من جوگیر شوم و رفتارهای بی ادبانه و توهین آمیزی با خانواده شوهرم داشته باشم. بیچاره همسرم که هر روز با مذاکره و گفت وگو سعی می کرد مرا به سر عقل بیاورد و این اواخر که کم آورده بود از حدود یک هفته قبل قهر کرد و به خانه پدرش رفت.
راستش را بخواهید مشکل من و همسرم از حدود چهار ماه قبل و زمانی که با دختری به نام شعله در یکی از آرایشگاه ها آشنا شدم اوج گرفت. من دوستم را به خانه خودمان دعوت کردم و همسرم به محض آن که این دختر جوان را دید از کوره در رفت و گفت: تو نباید با چنین فرد بی حجابی رفت و آمد کنی.
زن جوان گفت: بی توجهی من به حرف ها و خواسته های علیرضا او را از زندگیمان دلسرد کرد و آن قدر لج بازی کردم و روی اعصابش راه رفتم که دیگر نتوانست طاقت بیاورد و رهایم کرد و به خانه پدرش رفت. مادرم با اطلاع از این موضوع گفت صبر کن تا شوهرت به خانه برگردد و حالا که تو را تنها گذاشته طوری خودت را آرایش کن و با لباس هایی از خانه بیرون برو که اگر او و خانواده اش تو را در خیابان دیدند حرصشان دربیاید. متأسفانه من از مدتی قبل با پیشنهاد دوست جدیدم به مصرف شیشه آلوده شدم و او مرا به بهانه شرکت در جشن تولد خواهرش به خانه ای کشاند که مجلس پارتی در آن برگزار شده بود. شرم دارم بگویم که با اولین گام به این لانه شیطانی من که ندانسته مقداری مشروب هم خورده بودم و در حالی که خودم را گم کرده بودم با جوانی ارتباط جنسی برقرار کردم و به لجنزار بدبختی فرو رفتم و... . اصلا فکر نمی کردم کارم به این جا کشیده شود. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر