ردپای دختر 18 ساله یک اعدامی در باند تبهکاران تهرانی + عکس
حوادث رکنا: دختر تهرانی که عضو باند سرقت از خانه های اعیانی بود سرنوشتی خاکستری دارد.
به گزارش رکنا، حکم زندان این دختر تبهکار بعد از 3 سال تحقیق و روند قضایی در دادگاه تجدید نظر استان تهران مهر تایید خورد.
سرقت های سریالی
به گزارش رکنا، سال 96 بود که ماموران پلیس تهران در جریان سرقت از یک خانه قرار گرفتند و تیمی از ماموران برای تحقیقات پلیسی وارد عمل شدند .
در بررسی های ابتدایی مشخص شد که دزدان با تخریب قفل درهای ورودی وارد ساختمان شده و سپس سناریوی سرقت را به اجرا گذاشته اند.
ماموران در ادامه پی بردند دزدان با ورود به خانه طلا و پولهای داخل خانه را به سرقت بردند و بررسی ها برای شناسایی دزدان به صورت ویژه در دستور کار ماموران قرار گرفت.
تجسسهای پلیسی ادامه داشت که ماموران در جریان سرقت مشابه دیگری قرار گرفتند که در آن دزدان نیز با تخریب قفل درها وارد عمل شده بودند.
نخستین سرنخ
ماموران در بررسی دوربینهای مداربسته تصویر یک زن جوان را که ابتدا به جلوی در خانه آمده بود به دست آوردند و مشخص شد زن جوان پس از زنگ زدن در خانه و با اطمینان از نبود اهالی داخل خانه همدستانش را که سوار بر خودروی پژویی بودند با خبر کرده و 2 پسر جوان برای سرقت اقدام به تخریب قفل در ورودی ساختمان کردهاند.
بازداشت سارا
همین سرنخ کافی بود تا ماموران با بررسی شماره پلاک خودروی دزدان به صاحب پژو که پسر جوانی به نام دانیال است را ردیابی کردند و وقتی برای دستگیری او وارد عمل شدند موفق به بازداشت دانیال و دختر جوانی به نام سارا شدند.
سارا خود را بیگناه می دانست اما وقتی تصویر دوربین های مداربسته را پیش روی او قرار دادند به ناچار لب به سخن باز کرد و رییس باند را که سجاد نام داشت لو داد.
بدین ترتیب ماموران در گام بعدی برای دستگیری سجاد عملیات ویژه ای را تشکیل دادند و در عملیاتی غافلگیرانه و قبل از اینکه رییس باند با اطلاع از دستگیری همدستانش پا به فرار بگذارد دستگیر شد.
رییس باند
سجاد در اعترافاتش به ماموران گفت: با آزادی از زندان بیکار بودم و نیاز به پول داشتم به همین خاطر تصمیم گرفتم بار دیگر دست به سرقت بزنم و در ابتدا از دانیال کمک خواستم که او نیز به پول نیاز داشت و پذیرفت در سرقت ها مرا همراهی کند.
وی افزود: دانیال در شروع کار خواست تا دختر جوانی که نیاز به پول دارد در سرقت ها همراهی مان کند به همین خاطر او را به باندمان آوردم و برای اینکه از خالی بودن خانه ها اطمینان پیدا کنیم سارا ابتدا زنگ خانه ها را به صدا در می آورد و در گام بعدی سرقت ها او جلوی در زاغ زنی می کرد و اگر کسی قصد ورود به ساختمان را داشت آنها را سرگرم می کرد تا ما راه فرار پیدا کنیم.
زندگی خاکستری
سارا که 18 سال دارد می گوید هیچ راهی جز دزدی ندارد و برای اینکه بتواند هزینه های زندگی برادر و خواهر کوچکترش را تامین کند مجبور به سرقت شده است.
سابقه داری؟
نه
شغل؟
بیکار بودم که دزد شدم.
چرا دزدی؟
باید هزینه زندگی برادر و خواهرم را تامین می کردم.
پدر و مادرت کجا هستند؟
پدرم اعدام شده و مادرم در زندان است.
پدرت چرا اعدام شد؟
سال ها قبل پدرم در کار قاچاق مواد مخدر بود و وضعیت مالی خوبی داشتیم تا اینکه سوار بر خودرویش با مواد مخدر زیادی دستگیر شد و به اعدام محکوم شد. پدرم سال ها در زندان بود تا اینکه حکم اعدام اجرا شد و در همان سن نوجوانی یتیم شدم.
مادرت چرا زندان است؟
روزهایی که پدرم در زندان بود و اعدام شد مادرم با دوستان پدرم در ارتباط بود و بعد از مرگ پدرم نیاز به پول داشتیم و چون کسی ما را حمایت نمی کرد مادرم مجبور شد تا با دوستان پدرم که در کار قاچاق مواد مخدر بودند همکاری کند. مادرم در چند مرحله در کار قاچاق مواد موفق بود تا اینکه در یک ایست بازرسی در مسیر ورودی تهران مادرم دستگیر شد و به زندان افتاد.
کسی شما را حمایت نمی کند؟
نه، بعد از اینکه پدرم اعدام شد رابطه ما با بستگانمان قطع شد و هیچ کسی از ما حمایت نمی کرد، حتی چندبار به سراغ خانواده پدری ام رفتم اما پدربزرگم می گفت که من هیچ فرزند و نوه ای ندارم و به طور کل رابطه شان را با من قطع کردند به همین خاطر ما تنها افتادیم.
چرا دزدی کردی؟
گفتم نیاز به پول داشتم و مدتی بود که با دانیال آشنا شده بودم، شرایط او تا حدی مثل من بود، پدر و مادرش در یک تصادف فوت کرده بودند و به تنهایی زندگی می کرد، وقتی شنیدم قصد دارد با یکی از دوستانش دست به دزدی بزند تصمیم گرفتم با او همراه شوم چون نیاز به پول داشتم.
فکر نمی کردی دستگیر شوی؟
به هیچ چیزی فکر نمی کردم، چون زندگی خواهر و برادرم برای من از هر چیز دیگری مهم تر بود و نمی خواستم بی پولی به آنها فشار بیاورد و آواره خیابان ها شویم.
خواهر و برادرت چند ساله هستند؟
برادرم 15 ساله است و خواهرم 18 سال دارد.
چه نقشی در باند داشتی؟
وقتی برای سرقت به خیابان ها می رفتیم، ابتدا خانه هایی را که چراغشان خاموش بود تحت نظر می گرفتیم و بعد از دقایقی من برای اطمینان زنگ خانه ها را به صدا در می آوردم و اگر کسی جواب نمی داد از همدستانم می خواستم که وارد عمل شوند.
اگر کسی داخل خانه بود چه می کردی؟
یک فامیلی می گفتم و طوری رفتار می کردم که انگار اشتباهی زنگ زدم.
چرا آنقدر نگران هستی؟
2 سال است که در زندان هستم و نگران سرنوشت خواهر و برادرم هستم، نمی دانم چطور زندگی را می گذرانند، باور کنید من داخل زندان هستم اما همه فکر و ذهنم بیرون از زندان پیش خواهر و برادرم است.
بعد از آزادی چه کار می خواهی بکنی؟
این را می دانم که دیگر دزدی نمی کنم، به دنبال کار می گردم و به سراغ خانواده پدری ام می روم و التماسشان می کنم که به ما کمک کنند چون واقعا هیچ کسی را نداریم.
از مادرت خبر داری؟
فقط می دانم در زندان است و قرار است دادگاهش به زودی حکم نهایی را صادر کند.
حرف آخر؟
نمی دانم چرا باید سرنوشت من اینطور باشد، اگر در یک خانواده بی دردسر به دنیا می آمدم هیچ وقت کارم به اینجا کشیده نمی شد، بخاطر اشتباه پدر و مادرم زندگی ام تباه شد و بهترین روزهایی که دختران از زندگی شان لذت می برند من باید در زندان باشم و به جای فکر کردن به آینده ام به فکر خواهر و برادرم باشم.
بنا به این گزارش، سارا و همدستانش هرکدام از 3 تا 7 سال زندان ، ردمال و شلاق محکوم شدند و این حکم مورد تایید شد.
تحلیل کارشناس / فلسفه ارتکاب جرم
دکتر علیرضا شریفی یزدی جامعه شناس و استاد دانشگاه
در بحث حمایت از فرزندان یا کودکان بی سرپرست باید به چند نکته توجه داشت برخی افراد به دلایل مختلف والدین خود را از دست می دهند برخی از آنها والدین شان در زندان بوده و برخی دیگر فرزند طلاق هستند و عده ای نیز پدر و مادرشان فوت شده اند در چنین شرایطی معمولا تمام مسئولیت های زندگی و تامین هزینه ها به عهده یکی از فرزندان است و این فرد به دلیل وجود فشارهای اقتصادی و روانی بی شمار ممکن است در گروه های بزهکاری و خلاف قرار گیرد تا بتواند نیازهای خانواده آشفته خود را تامین کند.
اغلب افرادی که از سن کم وارد محیط های اجتماعی می شوند و کسب درآمد می کنند کودکان کار نامیده می شوند و به خاطر وجود خانواده آشفته ای که دارند مجبور به تامین هزینه ها دارند این قبیل افراد از سوی اقوام و هیچ نهاد حمایتی مورد کمک قرار نمی گیرند و به همین دلیل است که افراد سودجو آنها را بزهکار می کنند و در باندهای فساد ، فحشا و... عضو می شوند تا بتوانند کسب درآمد کنند.
برخی از این افراد به دلیل سن کم و مسئولیت های بی شمار تحت فشار اقتصادی قرار می گیرند و چون کمبودهای عاطفی زیادی دارند سرکرده های باندهای خلافکارانه از آنها سوء استفاده کرده و پای شان را به بزهکاری و جرائم خرد و کلان می کشانند.
این افراد در ابتدا و در کوتاه مدت مشکلات مالی و اقتصادی شان حل خواهد شد اما در دراز مدت به یک تبهکار حرفه ای تبدیل می شوند که انواع و اقسام جرائم را مرتکب می شوند. وقتی آنها در وادی خلاف گرفتار می شوند و در چرخه فساد قرار می گیرند مرتکب سرقت، اعتیاد، فروش مواد مخدر و .... می شوند و برای گروهی کار می کنند که جزو گروه های شیادی هستند. این قبیل افراد پس از جور و ظلم بی شماری که به آنها وارد شده است خشم و پرخاش فراوانی در وجودشان نهفته است و رو به شرارت می آورند و به همین دلیل دیده می شود اغلب این جوانان مرتکب قمه کشی، چاقوکشی و... می شوند.
زیرا فلسفه ارتکاب جرم این است که خلاف راه خلاف های جدیدتر را باز می کند و این زنجیره معیوب آسیب های اجتماعی بی شماری را رقم می زند. بیشتر کسانی که در معرض این خطرات قرار می گیرند جزو خانواده های بی سرپرست هستند که به دلایل مختلف خانواده شان را از دست داده اند . فقر فرهنگی، فقر اقتصادی و اعتیاد آسیب های این افراد به شمار می رود که با خود به جامعه تحمیل و تزریق می کنند البته فرزندان طلاق رسمی و عاطفی نیز آسیب های زیادی را به جامعه وارد می کنند که نباید تاثیر آنها را نادیده گرفت.
خلا قانونی یکی از عوامل این مشکلات به شمار می رود و مهم تر از آن نداشتن غربالگری های به موقع است زیرا اگر چنین افرادی که مستعد هستند قبل از ارتکاب جرم شناسایی شوند و هنوز در چرخه فساد قرار نگرفته اند می توان آنها را نجات داد اما متاسفانه افرادی که در چرخه فساد غوطه ور شده اند را به سختی می توان از این منجلاب بیرون کشید زیرا عضو گروه هایی شده اند که با خلاف و جرم رشد کرده اند. افراد در معرض خطر را ابتدا باید شناسایی کرد سپس قبل از ورود به باندهای فساد با کمک سازمان های مردم نهاد حمایت شان کرد و با همکاری بهزیستی می توان توانمندی هایی برای شان ایجاد کرد تا به شغل سالم و کسب درآمد صحیح هدایت شوند و از فساد و اسارت در باندهای تبهکاری نجات یابند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
حالا واقعا اين سه تا نوجوان بي سرپرست و بدون پول تو اين دنيا بايد چكار ميكردند به نظر شما كه انداختينش زندان؟ شما در شرايط اينها بوديد چكار ميكرديد؟