کفتارهای گوش بر / مینا اسیر پسرها شده است !
حوادث رکنا: کار را به جایی رساندند که به جای دعا در حق فرزندانم روزهایم را با آه و ناله سر می کنم. از روزی که شوهرم از دنیا رفت روزگار من هم سیاه شد.
این گفته های یک مادر زخم خورده از فرزندان ناخلف اش است. مینا ادامه می دهد: بچه های ناخلف ام به خاطر دروغ های شان در روستا به گوش برها معروف شده اند و کسی حاضر نیست با آن ها وصلت یا داد و ستد کند.
پسرانم با هم سر ارث و میراث جنگ داشتند و اعتبار پدر مرحوم شان را بر باد دادند تا جایی که نام نیکی از شوهرم برده نمی شد. اگر جایی فرد بدنامی را می خواستند مثال بزنند انگشت اشاره به سوی فرزندانم بود.
آن ها از آبروریزی و دله دزدی باکی نداشتند و ندارند. از روزی که معتاد شدند املاک را یکی، یکی دود کردند تا این که نوبت به خانه پدری شان رسید. یک روز که در حال پخت و پز بودم ناگهان متوجه صدای کلنگی شدم، وقتی بیرون رفتم دیدم یکی از پسران ناخلف ام در حال تخریب بخشی از دیوار خانه است تا به قول خودش یکی از اتاق ها را به خانه خودش اضافه کند.
با سر و صدا و تهدید نه تنها پسرم عقب ننشست بلکه با کلنگ من را زخمی کرد. من خوش خیال فکر می کردم سه پسر دیگرم از من حمایت می کنند اما در اشتباه بودم.
وقتی آن ها به ماجرا و نیت برادرشان پی بردند به جای حمایت از من، مثل غنیمت جنگی به جان خانه و اثاثیه افتادند و هر کدام یک اتاق را تصرف و من را از خانه بیرون کردند. التماس و تهدید به شکایت و حتی پا درمیانی بزرگان فامیل کار به جایی نبرد تا این که مدتی خانه به دوش شدم شاید در رفتارشان تجدیدنظر کنند اما صبرم بی فایده بود، انگار نه انگار مادری دارند.
فکر می کردم پسرانم در زمان پیری عصای دستم می شوند اما وبال گردنم شدند. الان مثل موریانه به جان زندگی و خانه ام افتاده اند و من را خانه راه نمی دهند. دیگر درنگ نکردم و به دادگاه پناه آوردم تا قانون دادم را از آن ها بگیرد و بچه های کفتار گونه ام را از آشیانه ام خارج کند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
ارسال نظر