گفتگو با بی رحم ترین پسران پلید تهران / زنان تنها زیر دست آنان جرات فریاد کشیدن هم نداشتند + فیلم گفتگو و عکس
حجم ویدیو: 68.70M | مدت زمان ویدیو: 00:10:43

به گزارش خبرنگار جنایی رکنا، چندی قبل ماموران پلیس تهران در جریان زورگیری های خشن چند پسر جوان از زنان تهرانی قرار گرفتند.

بدین ترتیب تیمی از ماموران پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران به دستور بازپرس پرونده برای دستگیری سارقان خشن وارد عمل شدند و در گام نخست با بررسی دوربین های مداربسته در نزدیکی های محل سرقت مشاهده کردند که یکی از دزدان ابتدا به بهانه پرسیدن به طعمه هایشان نزدیک شده و سپس پس از بررسی طلاهای آنها با تهدید چاقو و قمه به زنان تهرانی حمله کرده و طلاهایشان را به سرقت می برند.

تیم پلیسی در ادامه با موفق به شناسایی یکی از دزدان شدند و روز 20 خرداد ماه در عملیاتی غافلگیرانه موفق به دستگیری 4 سارق خشن تهران شدند.

راننده باند دزدان خشن

سیاوش که به تنهایی زندگی می کند ادعا می کند به خاطر رییس باند و رفاقتی که با او دست وارد این باند شد و نقش راننده این باند را بر عهده داشته است.

ازدواج کردی؟

نه، تنها زندگی می کنم.

چرا تنها؟

پدرم چند سال قبل به خاطر اعتیادش ما را ترک کرد و رفت، من و مادرم با هم زندگی می کردیم تا اینکه یک سال و نیم قبل به خاطر اختلافاتی که با مادرم داشتم تصمیم به جدایی گرفتم و یک خانه اجاره کردم و تنها زندگی می کنم.

اعتیاد داری؟

2 سال است که اعتیاد به شیره تریاک دارم و قبل از آن بعضی اوقات قرص می خوردم.

چه نقشی در باند داشتی؟

موتور سواری می کردم.

چطور وارد باند شدی؟

از قدیم رامین را می شناختم تا اینکه چند وقت قبل با رامین در پارک بودیم که پیشنهاد این سرقت ها را مطرح کرد و من نیز پذیرفتم.

مخالفت نکردی؟

نه، وسوسه شدم و چون بی پول بودم تصمیم به سرقت گرفتم.

بیکاری؟

قبلا در یک پیک موتوری کار می کردم.

چند بار سرقت کردی؟

در مدت یک ماه 7 بار با رامین دزدی کردم که 10 میلیون تومان به جیب زدم.

از صحنه سرقت هایتان بگو؟

یکبار در تهرانپارس بودیم که یک خانم در پیاده رو دیدم که دستبند طلا دارد که رامین گفت به سمت مخالف او حرکت کنم، بعد از آن رامین از موتور پیاده شد و با چاقو به سمت زن تنها رفت و با تهدید چاقو دستبند طلایش را سرقت کرد و در ادامه سوار بر موتور پا به فرار گذاشتیم.

چرا فقط خانم ها را هدف قرار می دادی؟

بخاطر طلاها.

فکر می کردی دستگیر شوی؟

نه، اصلا فکر نمی کردم دستگیر شوم.

دستگیر نمی شدی این روند سرقت ها ادامه داشت؟

نه، من می خواستم فقط یک موتور بخرم و هزینه هایم تامین شود و وقتی خواب دیدم که دستگیر شدم از رامین خواستم که دیگر دزدی نکنیم.

پس چرا ادامه دادی؟

رامین از من خواست و به ناچار همراهش رفتم که بعد از آن وقتی به خانه بازگشتیم دستگیر شدیم.

روزی چند بار سرقت می کردی؟

هر روزی که می رفتیم معمولا 4 سرقت انجام می دادیم.

هر روز سرقت می کردید؟

نه، هفته ای یکبار دزدی می کردیم.

دزد چاقو به دست

رامین 25 ساله که یکی از دزدان سابقه دار است یک سال و نیم است که با همدستی دوستانش به سراغ زنان تهرانی رفته و دست به سرقت خشن طلاهای زنان می زدند.

سابقه داری؟

بله، یک سال و نیم به خاطر سرقت گوشی موبایل و موتور زندان بودم.

چه سالی از زندان آزاد شدی؟

سال 95 از زندان آزاد شدم و بعد از یک سال و نیم دوباره شروع به سرقت کردم.

از یک سال و نیم قبل همین سرقت ها را انجام می دادی؟

بله، از خانم ها زورگیری می کردم.

چطور تصمیم به این دزدی گرفتی؟

یک دوست به نام امیر داشتم که گفت بیکاری و در آمدی نداری ، بیا با هم دزدی کنیم و از این روش می توانم پول خوبی به دست بیاورم و همین باعث شد تا دوباره دست به سرقت بزنم.

زندان خوب است؟

نه.

چرا زندان مانع کار تو نشد؟

مجبور شدم و به پول نیاز داشتم.

چرا سر کار نرفتی؟

هر جا می رفتم می گفتند که سابقه داری و کار برای من نبود.

قبل از اینکه زندان بروی هم دزدی کردی، آن زمان که سابقه دار نبودی چرا سرکار نرفتی؟

بچه بودم و دنبال راحتی.

فکر می کردی دستگیر شوی؟

نه.

دستگیر نمی شدی این روند سرقت ها ادامه داشت؟

بله.

چقدر پول به دست آوردی؟

80 میلیون تومان که یک ماشین خریدم.

چرا به سراغ زنان می رفتی؟

چون خانم ها همیشه طلا همراهشان است.

چه نقشی در باند داشتی؟

من از موتور پیاده می شدم و با چاقو به سمت زنان می رفتم و پس از سرقت طلاها سوار بر موتور پا به فرار می گذاشتم.

چطور طلاهای زنان را شناسایی می کردی؟

به بهانه آدرس پرسیدن به سراغشان می رفتم که وقتی دستشان را برای نشان دادن مسیر بالا می آوردند من طلاهای دست و روی گردنشان را مشاهده می کردم.

تفاوت طلا و بدل را متوجه می شوی؟

نه، برخی اوقات بدل سرقت می کردم.

سن طعمه هایت مهم بود؟

نه.

برخی از زنان سن بالا بودند و احتمال این بود که از ترس سکته کنند برایت مهم نبود؟

اصلا به چیزی فکر نمی کردم و فقط مهم این بود که طلا به دست بیاورم.

آزاد شوی دوباره دزدی می کنی؟

بمیرم هم دیگر این کار را نمی کنم، ارزش یک ساعت هم ندارد البته فکر نکنم دیگر آزاد شوم.

بار اول هم که زندان بودی چرا دوباره دزدی کردی؟

اولش دزدی نکردم بعد از آن از روی ناچاری دزدی کردم.

چه تضمینی است که دیگر دزدی نمی کنی؟

اصلا دیگر این کار را نمی کنم، اولین بار هم که دزدی کردم از روی نادانی و جوانی بود.

سهم اعضای باند را چطور تقسیم می کردی؟

صاحب موتور، راننده و سارق هر کدام یک سهم داشتند که موتور برای من بود و 2 سهم به من می رسید و اسکورت باند نیز هر کدام یک سهم جداگانه داشتند.

طلا را به چه کسی می فروختی؟

یکی از دوستانمان یک نفر را به ما معرفی کرد که طلاها را نصف قیمت از ما می خرید.

بیشتر در کدام مناطق دزدی می کردی؟

بیشتر شرق تهران، ما از اتوبان امام علی (ع) به سمت بالا می رفتیم و هر جا که احتمال می دادیم خلوت است می رفتیم و دزدی می کردیم.

دزد بیگناه!

حمید 29 ساله که در یک کارگاه مبل سازی مشغول به کار است ادعا می کند که در این باند هیچ نقشی نداشته و چون از ماجرای سرقت های دوستانش اطلاع داشته دستگیر شده است.

سابقه داری؟

نه.

چطور دستگیر شدی؟

به من زنگ زدند و با پای خودم به اداره پلیس آمدم.

چطور؟

من در فراری دادن یکی از اعضای باند نقش داشتم و چون از ماجرای سرقت های آنها با خبر بودم دستگیر شدم.

یعنی بی گناهی؟

بله.

می دانستی دوستانت از چه کسانی سرقت می کنند؟

از نقشه شان خبر نداشتم و فقط می دانستم دزدی می کنند.

وسوسه نشدی؟

نه، ولی خیلی وضع مالی شان خوب شده بود.

«تحقیقات پلیسی برای نقش حمید در این باند در مراحل ابتدایی است و احتمال می رود در سرقت ها نقش داشته باشد.»

بادیگارد باند دزدان خشن

میثم 31 ساله که از همسرش جدا شده ادعا می کند به خاطر پسرعمویش سیاوش وارد باند شده و وقتی متوجه دزدی های آنها شده قصد داشته که به پلیس خبر دهد اما چون پسر عمویش در این باند نقش داشته سکوت کرده و به عنوان اسکورت در باند فعالیت داشته است.

سابقه داری؟

نه.

چطور با این باند آشنا شدی؟

چند بار خانه سیاوش رفتم که پسرم عموم است آنجا با رامین آشنا شدم و دیدم درباره دزدی هایشان حرف می زنند، وقتی دیدم هر سرقت 4 میلیون به جیب می زنند وسوسه شدم.

چه نقشی داشتی؟

به من گفتند که یک بادیگار یا همان اسکورت برای دزدی ها می خواهیم.

اسکورت؟

بله، مثلا اگر سیاوش نتوانست در صحنه سرقت رامین را سوار بر موتور کند من به عنوان نفر دوم وارد عمل می شدم و رامین را فراری می دادم و در صورتی که درگیری رخ می داد من باید به کمکشان می رفتم که در این مدت هیچ کاری نکردم و فقط از دور شاهد سرقت ها بودم.

چند بار با آنها به دزدی رفتی؟

4 بار.

چقدر پول به دست آوردی؟

مثلا اگر 2 میلیون به دست می آوردند من 300 هزار تومان سهم داشتم.

صحنه های سرقت را دیدی؟

بله.

دیدی که از زنان دزدی می کنند؟

بله، حتی تصمیم داشتم به پلیس گزارش دهم اما به خاطر پسرعمویم سکوت کردم. حتی سیاوش خواب دیده بود که دستگیر می شود و قصد داشت دیگر دزدی نکند اما با اصرار رامین پذیرفت تا با آنها دزدی کند که فردای آن روز همگی دستگیر شدیم.

چطور دستگیر شدی؟

خانه سیاوش بودیم که از در و دیوار مامور وارد خانه شد و ما را دستگیر کردند.

فکر می کردی دستگیر شوی؟

بله، یعنی اطمینان داشتم که دستگیر می شوم چون هیچ راه کجی به مقصد نمی رسد، حتی پدرم بارها از من خواسته بود که بیخیال سیاوش شوم اما چون مواد مصرف می کنم بیخیال نشدم.

به چه موادی اعتیاد داری؟

شیره تریاک.

بیکاری؟

قبلا در شهرداری کار می کردم اما وقتی همسرم از من طلاق گرفت و بخاطر رفتن به دادگاه هر روز باید مرخصی می گرفتم به اجبار از کار اخراج شدم.

چرا طلاق؟

همسرم مهریه 313 سکه ایش را می خواست.

پرداخت کردی؟

بله، با پرداخت 113 سکه و دادن حضانت فرزندم به مادرش از همسرم طلاق گرفتم.

پول داشتی؟

باور کنید یک پدر و مادر دارم که مثل کوه همیشه پشت من بودند که همه مهریه و نفقه همسرم را پرداخت کردند.

پس چرا میثم کارش به سرقت های خشن کشید؟

از روی بی عقلی در صورتی که می دانستیم آخر این راه بن بست است اما نادانی کردیم.

بنا بر این گزارش، متهمان برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران پایگاه ششم پلیس آگاهی تهران قرار گرفته اند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.