به گزارش رکنا، همسرم مهدی در ابتدای زندگی مشترک مان بیکار و معتاد بود و وضعیت مالی خوبی نداشتیم. این ماجرا ادامه داشت تا این که صاحب یک دختر شدیم. روزی جلوی در خانه مادر شوهرم رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم و او با ناراحتی منکر شد که فرزندم نوه اوست. بعد از این اتفاق همسرم به شدت عصبانی شد که چرا راز ازدواج مان را پیش خانواده اش فاش کرده ام.

روزی از من خواست او را تا جایی همراهی کنم. وقتی به محل رسیدیم با بی رحمی تمام دختر چند ماهه مان را به زمین زد و او را کشت. بعد از فوت فرزندمان، همسرم او را در گوشه ای در یک خرابه دفن و مرا تهدید کرد اگر از این ماجرا کسی باخبر شود همان سرنوشت در انتظارم خواهد بود.

همسرم چند روزی مرا در خانه حبس کرد و زمانی که مادرم دید از من و بچه خبری نیست به دیدن مان آمد و متوجه اصل داستان شد و پلیس را در جریان گذاشت. بعد از آن همسرم مدتی به زندان افتاد. پدر شوهرم، او را با گذاشتن سند از زندان بیرون آورد و همسرم مرا تهدید کرد اگر با او زندگی نکنم در خانه پدرم مواد جاسازی می کند و آن ها را به دردسر می اندازد. ترسیده بودم و با خودم گفتم وقتی او به بچه خودش رحم نمی کند به خانواده ام که اصلاً امان نمی دهد.

روزگار بی پولی را در کنار همسر بی رحمم می گذراندم که روزی همسرم که حالت طبیعی نداشت در حین موتورسواری با یک خودرو تصادف کرد و از بیمه دیه گرفت. پول دیه زیر زبانش مزه کرد و همین اتفاق جرقه ای شد تا به فکر کلاهبرداری از بیمه با تصادف ساختگی بیفتد غافل از این که سرانجام دستش رو خواهد شد. شوهرم حتی به زندگی مشترک مان هم رحم نکرد و از پشت به من خنجر زد و با برقراری ارتباط با زنی دیگر به من خیانت کرد. او می دانست اگر مثل او شیشه ای شوم دیگر مطیع اش می شوم و درخواست هایش را مو به مو انجام می دهم.

من عاشق قلیان بودم برای همین مدام قلیان می کشیدم و همسرم مواد آن را برایم می خرید. برایم سوال بود چرا در پاکت موادی که برایم می خرد باز است؟ تا این که راز آن برملا شد.

یک شب در خانه یک قلیان چاق کردم و تا نزدیک صبح قلیان کشیدم. بعد از مصرف دیدم حالم دگرگون شده است. وقتی به پدرم گفتم به موضوع مشکوک هستم گفت خیالاتی شده ام. صبح که بی خوابی به سرم زد سوار خودرو شدم و به دل جاده زدم. اصلاً در حال خودم نبودم و نمی دانستم که در جاده یک طرفه خلاف جهت حرکت می کنم. با سرعت رانندگی می کردم و خیلی دوست داشتم با یک خودرو به شدت برخورد کنم اما همه از دستم فرار می کردند تا این که خودرویم توسط پلیس متوقف شد.

وقتی دستگیر شدم و آزمایش اعتیاد از من گرفتند تست اعتیاد به شیشه مثبت شد اما باور نمی کردم چون فقط قلیان کشیده بودم. بعد از مثبت اعلام شدن اعتیادم، مرا به کمپ آوردند و وقتی به خودم آمدم متوجه اصل قضیه شدم.

شوهرم داخل پاکت مواد قلیان شیشه ریخته بود تا با این روش مرا در دام اعتیاد بیندازد اما خواست خدا بود که با این اتفاق دستش رو شود. الان درخواست طلاق داده ام چون دیگر حاضر نیستم با یک مرد کلاهبردار زندگی کنم. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

صدیقی

وبگردی