ماجرای دختر فراری تهرانی که بارها جرم های دوست پسر مورد علاقه اش را گردن گرفت / گفتگو در راه زندان

لیست بازداشتی هایی که باید تحویل زندان می شدند را روی میز مسئول بازداشتگاه زنان گذاشتم و منتظر شدم تا مامور بازداشتگاه روال اداری ترخیصشان را از بازداشتگاه آگاهی انجام دهد .

بازداشتی ها 4 متهم زن از ادارات مختلف آگاهی بودند که با دستور قضائی باید تحویل زندان ورامین می شدند.

بازداشتی ها برای تحویل لباس و اموال شان ،متعجب و مضطرب از بازداشتگاه خارج شدند. در بین آنها تنها یک زن جوان حدودا 30 ساله بود که هیجان زده فریاد می زد" وای خدایا راحت شدم. .

نمی دونین چقدر دعا کردم که هر چه زودتر منو به زندان منتقل کنند" و ذوق زده آغوشش را سمت یکی از ماموران بازداشتگاه باز کرد و گفت " وای خانم بذار بغلت کنم خیلی خوشحالم. مامور زن سریع رفت پشت میز و گفت: خودتو کنترل کن زیبا چه خبرته ؟مگه داری آزاد میشی؟" دخترک خندید و گفت: " نه ولی زندان خیلی راحت تر از بازداشتگاهه و تازه دوستهای صمیمی من اونجا هستند."

با دیدن این حرکات این‌بار نگاهی دقیق‌تر به سرتاپای دخترک انداختم .دختری بلند قد با موهای زرد و چشمهای عسلی وابروهایی که به طرز فجیعی تتو شده بودند و مشخص بود چند وقتی است به خاطر حضور در بازداشتگاه نتوانسته معایب ابرو رنگ باخته اش را با لوازم آرایش بپوشاند و دو ابرو با دوشکل و رنگ متفاوت ظاهر عجیبی به صورتش داده بودند .

لباسهایش را که تحویل گرفت و پوشید در برابر خود دختری با یک مانتوی کوتاه جلوباز که بیشتر شبیه کت بود دیدم و شلواری که یک وجب کوتاهتر از شلوارهای معمولی بود و شالی که به زور وسط سرش را می پوشاند .

ابراز هیجاناتش بیشتر از حد یک فرد عادی بود و به راحتی می شد ابتلا به اختلالات خلقی را در وجودش مشاهده کرد یه ظاهر 30 ساله بود اما رفتار و حرکات وابراز احساساتش انگار در 12 سالگی تثبیت شده بود و از نشانه‌های رشد شخصیتی چیزی در وجودش نبود و تنها قد کشیده بود .از لحظه نشستن در ون دوباره صحبت از احساسات و خاطراتش را شروع کرد و مدام از این شاخه به آن شاخه می پرید و معلوم بود که تا ورامین خبری از سکوت نیست و در واقع زیبا اصلا قادر به تمرکز و سکوت نبود. تصمیم گرفتم به حرفهایش جهت بدهم و در فاصله بین آگاهی تا زندان با او هم صحبت شوم و به عنوان روانشناس پلیس از شیفت بدرقه بازداشتگاه برای گفتگو با یک سوژه ویژه استفاده کنم .

دریچه پشت سرم را باز کردم و گفتم زیبا بیا بشین کنار دریچه و با من صحبت کن .ذوق زده گفت چی بگم ؟

گفتم چرا دستگیر شدی ؟چند سالته ؟

من 32 سالمه و به خاطر دوست پسرم که سرقت کرده بود دستگیر شدم انقدر دوستش داشتم که جرمشو گردن گرفتم با اینکه اصلا از ماجرای سرقت خبر نداشتم .

گفتم این چند روز که آگاهی بودی خانواده ت پیگیر کارت نشدن؟

دخترک آهی کشید و گفت: خانم من! خانواده‌ای ندارم، یعنی دارم ولی 20 ساله که باهاشون ارتباط ندارم . دقیقا از روزی که برای آخرین بار از خانه فرار کردم 12 ساله م بود و سر رفاقت همراه دوستم که قصد ازدواج با دوست پسرش را داشت از شهرمان به تهران فرار کردم .دوستم به خواسته ش رسید اما برای من اتفاقاتی افتاد که کلا زندگیم را زیر و رو کرد دوستم مرا توی یک خانه با چند مرد غریبه تنها گذاشت و بعد هم که قرص روانگردان و شیشه مصرف کردم و دیگر آن دختر قبل نشدم و با وجود اینکه چند بار خانواده م به تهران آمدند و مرا برگردانند دیگر نمی‌توانستم به زندگی عادی گذشته برگردم آنقدر فرار کردم که دیگر رهایم کردند و الان 20 سال است که دیگر از آنها خبر ندارم .

زندگی توی خیابان چطوریه ؟ وقتی جایی نداری وقتی ¬مواد لازم داری و وقتی¬¬گرسنه ای ؟

هیچی .من که توی خیابون نمی موندم همیشه یه پاتوقی جایی بود که دوستام بودند.البته بیشتر پسرهایی که با من دوست می شدند ، منو به خونه شون می بردند و چند وقت خرجمو می دادند، وقتی می دیدم که با دوست خودم به من خیانت کردن و بعد دوستم جای منو می گرفت و منو از خونه بیرون می انداختند و باز بی جا می شدم و مجبور می شدم فرد دیگه ای رو برای پول مواد و غذا پیدا کنم و خوب اینها آدم حسابی که نبودند پا به پای من مواد می کشیدند و سارق و مواد فروش بودند. مثلا من یک بار به زندان رفتم برای اینکه جرم حمل مواد دوست پسرم را گردن گرفتم مثل الان که سرقت دوست پسر آخرم را گردن گرفتم .

من توی این 20 سال خیلی ضربه خوردم از همه ،یکبار از بچه دوستم که همراه شوهرش در زندان بود مراقبت کردم و حتی برای اینکه بتوانم برایش شیر و لباس تهیه کنم پسرها را تیغ می زدم تا خرج بچه کنم .آخرش فکر می کنید چی شد ؟ والدینش که از زندان آزاد شدند بچه را از من گرفتند و مرا از خانه اشان بیرون انداختند .

زیبا اگر توی این 20 سال به جای این همه غریبه از خانواده‌ات کمک می خواستی بهتر نبود؟ چرا برنمی گردی ؟

بغض کرد و گفت: "می ترسم. خانم از اینکه برگردم و ببینم پدر و مادرم زنده نیستند می ترسم از اینکه ببینم پدرم توی چشم براهی مرده می ترسم . تازه زنده باشند برگردم و بعد از 20 سال بگم از کف خیابان برگشتم پیش شما ؟ نه شوهری نه فرزندی نه زندگی آبرومندی. نه من برنمی گردم .من وقتی برمی¬گردم که بتونم سربلند بگم ترک کردم زندگی آبرومندی دارم این مغزی که از مواد داغون شده درست شده باشه و عقلم به کارهایی که می کنم برسه . الانم دیگه چیزی ازم نپرسین دیگر توضیحی نمی‌دهم، دیگر دلم نمی خواهد حرف بزنم و بعد بغضش گریه شد .

غم 20 سال تنهایی و آوارگی در خیابانها و پاتوقهای تاریک شهر را می شد درآهنگ گریه اش به خوبی حس کرد .سکوت کردم و گذاشتم دخترک 12 ساله ای که 20 سال پیش توی شلوغی تهران گم شد، راحت اشک بریزد برای جوانی اش ،زیبایی اش،سعادت از دست رفته اش و روح خط خورده و زخمی اش ....

ون وارد محوطه زندان شد و همراه با غروب خورشید پشت دیوارهای بلند زندان، زیبا در میان زنان دربند گم شد .

نظریه کارشناس:

دوران بلوغ و نوجوانی یکی از حساس ترین مراحل زندگی هر فردی است . اگر والدین نسبت به نحوه برخورد با فرزندان و ویژگیهای این دوره آگاهی لازم را نداشته باشند متاسفانه در برخورد با خطاها و لغزشهای فرزند به جای اصلاح سبک زندگی اش ، موجبات تکرار¬خطا و اشتباه در وی¬را فراهم می آورند.

- دختران نوجوان در این دوران به شدت تحت تاثیر گروه همسالان بوده و برای کسب تایید آنان دست به هر کاری می زنند .لازم است به عنوان والدین بر دایره دوستان و نوع ارتباطات فرزند خود نظارت و حساسیت کافی داشته باشید .

- نوجوانان در این سن به شدت جسور می باشند جسارتی بدون فکر و به همین دلیل، بدون احساس ترس یا دوراندیشی دست به انجام هر رفتار پر خطری می زنند .

- در صورت فرار نوجوان از منزل صرفا به بازگرداندن وی اکتفا نکرده و وی را تحت نظر یک روانشناس و روانپزشک خبره قرار دهید .

- گاهی اوقات اتفاقاتی که در طی زمان فرار از منزل برای فرزند دختر یا پسر شما رخ می دهد بسیار دردناک و نابخشودنی به نظر می رسند اما با نگاهی واقع بینانه و همراه با آینده نگری مانع از ویرانی باقی مسیر زندگی فرزندتان شوید و با القا حس امیدواری به او بفهمانید که در کنارش هستید و در جبران و اصلاح گذشته به او کمک می کنید .

- اعتیاد به مواد مخدر در نوجوان و حتی در فرد بزرگسال تنها جنبه فیزیکی نداشته و گاهی بعد روانی آن بسیار مهم تر از درمان جسمانی می باشد لذا از ترک مواد مخدر بدون نظارت روانپزشک و افراد متخصص خودداری نمایید زیرا درمان، بدون از بین بردن دلایل روانی اعتیاد، تنها به ترک موقتی می انجامد و تکرار لغزش را به همراه دارد .

- در پایان یادآوری این نکته ضروری است که هر فرد که مسئولیت والدینی را می پذیرد و صاحب فرزند می شود باید در برابر فرزندان خود احساس وظیفه کرده و با مطالعه و افزایش دانستنی های خود در مورد هر دوره از رشد فرزند آمادگی لازم برای رویارویی با بحرانها و آسیبهای خاص آن دوره را داشته باشد تا بتواند با قدرت و آمادگی لازم در برابر ناملایمات و معضلات پیش آمده از خانواده و فرزندان خود محافظت کند .برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

سروان سمانه مهربانی – کارشناس آموزش همگانی پلیس آگاهی تهران بزرگ