وقتی پدرم با دختری هم سن من ازدواج کرد ! / ناگفته های تلخ یک پسر جوان
رکنا: خودم می دانم ریشه این همه بدبختی ، حقارت و تحمل زندان ها از اعتیادی است که سال ها چون غده سرطانی همه وجودم را فرا گرفته و من اراده ای برای ترک آن ندارم اما این بار دیگر زندگی ام در آستانه فروپاشی است و خوب می دانم تا زمانی که در زندان هستم همسر و فرزندانم با چه مشکلات وحشتناکی روبه رو خواهند بود به همین دلیل تصمیم گرفتم تا ...
فیلم پربازدید از ماجرای فرار دختر محمد بن راشد
جوان 35 ساله ای که بار دیگر به اتهام سرقت آهن آلات از ساختمان های نوساز توسط ماموران تجسس کلانتری الهیه مشهد دستگیر شده است درحالی که با ابراز پشیمانی بیان می کرد کاش بعد از آزادی از زندان دوباره مسیر سرقت را در پیش نمی گرفتم درباره گذشته تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری الهیه مشهد گفت: دوران کودکی ام را در یکی از شهرهای مرزی خراسان رضوی گذراندم به دلیل این که اولین فرزند پسر بعد از چهار خواهرم به دنیا آمده بودم خیلی مورد توجه اطرافیانم قرار می گرفتم. پدرم زمین های کشاورزی زیادی داشت و امور زندگی را از طریق برداشت محصولات کشاورزی می گذراند به همین دلیل من هم در همان مقطع ابتدایی درس و مشق را رها کردم و به کمک پدرم رفتم آن روزها همه مشغول کار کشاورزی یا دامداری بودند به همین دلیل فرزندان روستا کمتر به ادامه تحصیل می اندیشیدند. زندگی آرامی را طی می کردم تا این که در سن 18 سالگی مادرم را از دست دادم او از مدتی قبل به بیماری قلبی دچار شده بود و با این بیماری دست و پنجه نرم می کرد ولی زمانی در زندگی مسیر انحرافی را در پیش گرفتم که پدرم یک سال بعد از مرگ مادرم با یکی از دختران کم سن و سال روستا ازدواج کرد. آن زمان من هم وارد دوران جوانی شده بودم و نمی توانستم جایگاه نامادری ام را در منزل تحمل کنم این بود که سر ناسازگاری گذاشتم و در نهایت به دلیل بروز اختلافات شدید به منزل عمه ام رفتم و کنار او به زندگی ادامه دادم.
دو سال بعد از این ماجرا عاشق دختری شدم که در یکی از روستاهای اطراف زندگی می کرد. طولی نکشید که من و «کبری» ازدواج کردیم ولی بعد از تولد پسرم دخالت های خانواده همسرم در زندگی من بیشتر شد چرا که به دلیل بیکاری بیشتر سرزنشم می کردند به همین علت روستا را رها کردم و به امید یافتن شغلی مناسب راهی مشهد شدم اما چون سواد و سرمایه ای نداشتم همچنان سرگردان بودم تا این که با فروختن طلاهای همسرم یک دستگاه وانت پیکان مدل پایین خریدم و به جمع آوری ضایعات مشغول شدم در همین روزها بود که به سوی مصرف مواد مخدر کشیده شدم و خشت کج زندگی ام را بنا نهادم دیگر درآمدم برای پرداخت اجاره خانه و امرارمعاش کافی نبود چرا که بیشتر آن صرف هزینه های اعتیادم می شد در شرایط سختی قرار داشتم که تصمیم به سرقت آهن آلات در پوشش جمع آوری ضایعات گرفتم ولی طولی نکشید که توسط نیروهای انتظامی دستگیر و روانه زندان شدم بعد از آزادی از زندان باز هم به دنبال اعتیاد رفتم ولی دیگر به مواد مخدر صنعتی آلوده شده بودم.
بعد از این ماجرا دوبار دیگر نیز به دلیل حمل مواد مخدر صنعتی زندانی شدم اما نتوانستم مسیر درست را بیابم و دست از این خلافکاری ها بردارم در واقع هیچ گاه اراده ای برای ترک اعتیاد نداشتم. اکنون نیز که برای چهارمین بار به اتهام سرقت آهن آلات دستگیر شده ام نمی دانم همسر و سه فرزند خردسالم چگونه زندگی خود را می گذرانند ولی این بار اگر زندگی ام متلاشی نشود تصمیم دارم بعد از آزادی از زندان دیگر به مواد مخدر به چشم یک هیولای وحشتناک نگاه کنم به طوری که هیچ وقت از کنار آن نیز عبور نکنم و ...
شایان ذکر است به دستور سرهنگ توفیق حاجی زاده (رئیس کلانتری الهیه) این متهم سابقه دار به مراجع قضایی معرفی شد.اخبار 24 ساعت گذشته رکنا را از دست ندهید
ارسال نظر