2 زن اجازه دادند شوهرشان زن سوم بگیرد! / مرد 3 زنه چه رازی داشت؟!
رکنا: رضایت دو هوو برای آنکه همسرشان زن دیگری اختیار کند، آنقدر عجیب بود که همه را شگفتزده کرده بود. این مرد ثروتمند با خریدن یک خانه سه طبقه تصمیم گرفت هووها در کنار هم زندگی کنند. مرد میانسال بود. وارد دفترخانه که شد فکر میکردی آمده تا قرار عقدی برای پسر یا دخترش تعیین کند.
شناسنامهاش را که روی میز گذاشت موجب تعجب اسداللهی ـ سردفتر ازدواج ـ شد. او با لبخند گفت: میخواهم با دخترخالهام ازدواج کنم.
سردفتر ازدواج گفت: ولی رضایت دو همسرتان لازم است.
روز عقد که فرا رسید سه زن وارد دفترخانه شدند. دو زن میگفتند: سالها پیش بود که با این مرد ازدواج کردهایم. در این سالها در کنار او احساس رضایت داریم. او مردی است که همیشه همه امکانات را برای ما فراهم کرده است و هیچوقت بدون عدالت و بیتوجه از کنار مسائل نگذشته است. مرد در حالی که سرش را زیر انداخته بود، گفت: همسران من میدانند که من دوست دارم همیشه به دیگران کمک کنم. دخترخاله من برای من فردی مهم و باارزش است. کودکیهای ما در کنار هم گذشته و همیشه دوست داشتهام که در زندگی خوشبخت باشد. چند سال پیش او همسرش را در یک سانحه از دست داد و اکنون با چند بچه کوچک زندگی میکند. هدف من از این ازدواج آن است که او کمتر احساس ناراحتی کرده و با امکاناتی که میتوانم در اختیارش قرار دهم، فرزندانش را به راحتی بزرگ کند. میدانم که با این ازدواج راحتتر میتوانم به او کمک کنم و او نیز شرایط بهتری را خواهد داشت. صیغه عقد با 114 عدد سکه خوانده شد. هووها همدیگر را در آغوش کشیده بودند و تبریک میگفتند که مرد گفت: برای اینکه بتوانم به هر سه همسرم یکسان توجه و خدمت کنم و برای آنکه بتوانم فرزندانم را در کنار خودم داشته باشم یک خانه سه طبقه با امکانات یکسان خریدهام و میخواهم در یک زمان هر سه همسرم را به این آپارتمان جدید ببرم.
خدا کند زن سوم قاتل این مرد شود
چه قدر خانم های فهمیده ای بودند
دیووونه.....