به گزارش گروه جنایی رکنا، متهمان با شناسایی زنان سالخورده سراغ آنها رفته و پس از بیهوش کردن آنها طلاهایشان را سرقت Stealing می‌کردند. پلیس Police با ردیابی‌های ویژه توانست رد زن جوانی را در این پرونده به دست بیاورد و از طریق او به قاتل The Murderer برسد.

سکانس اول
از این‌که مادرش تا آن وقت به خانه نیامده بود، نگران شد. سابقه نداشت بلقیس بعد از مسجد به جای دیگری برود. هر چه به خانه زنگ زد، مادرش جواب نداده و همین مساله زن جوان را نگران کرد. این طور شد که به خانه مادرش رفت، از او خبری نبود.
چاره‌ای نبود جز این‌که ناپدید شدن مادرش را به پلیس گزارش دهد و به دنبال این شکایت بود که کارآگاهان پلیس شهرستان مشهد وارد عمل شدند تا ردی از پیرزن به دست آوردند.
چند روزی از ناپدید شدن بلقیس گذشته بود که مرد میانسالی با پلیس تماس گرفت و گفت: ما در یکی از روستاهای اطراف مشهد زندگی می‌کنیم.
چند روزی است که از چاه متروکه‌ای که در نزدیکی خانه مان است بوی تعفن می‌آید و امروز این بو شدیدتر شده است و به قدری بو زیاد است که اهالی روستا به سختی می‌توانند آن را تحمل کنند. احتمال می‌دهیم جسدی داخل آن باشد.
به‌دنبال این تماس بود که ماموران راهی محل شدند. به محض حضور، آنها با چادر سیاه زنی در دهانه چاه متروکه روبه‌رو شدند. چادر مشکی زنانه این احتمال را مطرح کرد که داخل چاه جسدی قرار داشته باشد و بوی تعفن به خاطر جسد باشد و به این ترتیب چاه مورد بررسی قرار گرفت و جسد پیرزنی از داخل آن کشف شد.

سکانس دوم
محل رها شدن جسد و آثار کبودی روی گردن که حکایت از خفگی داشت نشان می‌داد که پیرزن به قتل Murder رسیده و توسط عامل یا عاملان جنایت Crime به آن محل منتقل شده است.
از آنجایی که هیچ مدرک شناسایی همراه جسد نبود، جنازه پیرزن به پزشکی قانونی منتقل شد. برای شناسایی هویت جسد ،کارآگاهان سراغ پرونده‌های فقدانی رفتند که مشخصات افراد ناپدید شده با مشخصات جسد کشف شده یکی باشد. در میان پرونده‌ها آنها با پرونده بلقیس مواجه شدند و از خانواده او خواستند برای شناسایی جسد به پزشکی قانونی بروند. با شناسایی جسد از سوی خانواده بلقیس راز ناپدید شدن پیرزن برملا شد، اما هنوز مشخص نشده بود که چه کسی عامل این جنایت است.در ادامه تحقیقات مشخص شد بلقیس مدتی است با زن جوانی به نام شهره در مسجد آشنا شده و با او رفت و آمد داشته است. این درحالی بود که طبق تحقیقات پلیسی آخرین فردی که با بلقیس دیده شده بود کسی نبود جز شهره، از این رو تحقیقات برای شناسایی شهره آغاز شد.

سکانس سوم
با سرنخ‌هایی که در تحقیقات به دست آمد، شهره دستگیر شد. زن جوان که ابتدا منکر جنایت بود، زمانی که در برابر مدارک پلیسی قرار گرفت به قتل پیرزن با همدستی شوهرش اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل با مهران ازدواج کردم. مهران سابقه سرقت داشت و همین سابقه سرقت باعث شد تا وسوسه شوم که من هم همدست او شوم. مهران از سرقت‌هایش و پول‌هایی که در این میان به دست آورده بود می‌گفت و من هم وسوسه شدم تا با او همراهی کنم. طبق نقشه‌ای که همسرم طراحی کرده بود به مساجد می‌رفتم و با شناسایی زنانی که از نظر مالی وضع خوبی داشتند ، طرح دوستی می‌ریختم. بعد از آن هم به عنوان مهمان به خانه شان رفته و در فرصتی مناسب طلاهایشان را سرقت می‌کردم.
زن جوان ادامه داد: بلقیس یکی از سوژه‌های من بود. با پیرزن در مسجد آشنا شدم. برق طلاهایش همان لحظه اول مرا گرفت و طرح دوستی با او را ریختم. هر روز به بهانه‌ای با او تماس می‌گرفتم و حالش را می‌پرسیدم. اعتمادش را که به خوبی جلب کردم تصمیم گرفتم نقشه‌ام را اجرا کنم و بلقیس را به خانه‌مان دعوت کردم و او هم پذیرفت. بعد از نماز، باهم از مسجد خارج شدیم و من آژانس گرفتم. راننده آژانس مهران بود، اما بلقیس این ماجرا را نمی‌دانست. مهران بعد از این‌که ما را به مقصد رساند این‌طور وانمود کرد که محل را ترک کرده است، اما منتظر فرصتی برای اجرای نقشه بود. شهره گفت: برای مهمانم میوه آوردم و می‌خواستم داخل شربت داروی بیهوشی بریزم که بلقیس گفت مرض قند دارد و نمی‌تواند شربت بخورد. در همین حین شوهرم بدون آن‌که پیرزن متوجه شود وارد خانه شد. من به آشپزخانه رفتم که برای بلقیس هندوانه بیاورم تا داخل آب هندوانه داروی بی‌هوشی بریزم که مهران با طناب پیرزن را خفه کرد. زمانی که وارد اتاق شدم، تازه فهمیدم که او کشته شده است. چاره‌ای نبود باید به مهران کمک می‌کردم تا جسد را از خانه خارج کند. جسد را باهم داخل ماشین مهران گذاشتیم. مهران حرکت کرد و نزدیکی روستایی نگه داشت. چاه متروکه بهترین محل رها کردن جسد بود؛ البته قبل از آن طلاهای پیرزن را سرقت کردیم.

سکانس پایانی
با اعتراف زن جوان، همدست او نیز بازداشت شد. مهران که سعی داشت جنایت را انکار کند زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد به قتل پیرزن اعتراف کرد و گفت: در سرقت‌های قبلی بدون قتل سرقت را انجام می‌دادیم ،اما در این سرقت مرتکب قتل شدم. برق طلاهای پیرزن باعث شد نتوانم از آن بگذرم و مرتکب قتل شدم. دو متهم به بازسازی صحنه قتل پرداخته و با تکمیل تحقیقات، پرونده برای اجرای حکم به شعبه دوم دادگاه کیفری استان خراسان رضوی ارجاع شد.
قاضی امام وردی و همکارانش پس از شنیدن دفاعیات زوج جوان به شور نشستند. به این ترتیب شهره به اتهام معاونت در قتل به زندان Prison و همسرش به اتهام مشارکت درقتل به قصاص محکوم شد.