از وقتی که در سالن زیبایی با ساناز آشنا شدم ارتباط با پسرهای بی بند و بار شروع شد
حوادث رکنا: از نگاه کثیفش فهمیدم چه نیت شومی در سر دارد. میخواستم در ماشین را باز کنم و خودم را پایین بیندازم. اما درها را قفل کرده بود و بدون توجه به خواهش و التماسهای من با سرعت زیاد رانندگی میکرد. نمیدانستم چهکار کنم. شیشه را بازکردم و با جیغ و فریاد از مردم درخواست کمک کردم.
از نگاه کثیفش فهمیدم چه نیت شومی در سر دارد. میخواستم در ماشین را باز کنم و خودم را پایین بیندازم. اما درها را قفل کرده بود و بدون توجه به خواهش و التماسهای من با سرعت زیاد رانندگی میکرد. نمیدانستم چهکار کنم. شیشه را بازکردم و با جیغ و فریاد از مردم درخواست کمک کردم. او که خیلی ترسیده بود با همان سرعت به داخل کوچهای فرعی پیچید و من را از ماشین پیاده کرد و متواری شد. در این لحظه یکی از دوستانش را دیدم که با موتورسیکلت پشتسرمان میآمد. او کنارم توقف کرد و گفت اگر میخواهید شما را برسانم. هرچه دهانم رسید نثارش کردم و گریهکنان به خانه رفتم. مادرم نگران شده بود. دروغی سرهم کردم و گفتم یک موتورسیکلت با من تصادف کرده است و... . دو روز از این ماجرا گذشت. پسری که ادعا میکرد عاشقانه دوستم دارد با پیامهای تهدیدآمیز چهره واقعیاش را نشانم داد. او تصویری را که دوستش از لحظه پیادهشدنم از خودرو گرفته بود برایم در فضای مجازی فرستاد و گفت آبرویت را به باد میدهم. تهدیدها خیلی جدی شد و من به ناچار خانوادهام را در جریان گذاشتم. همراه مادر و پدرم به کلانتری آمدم. البته این را هم بگویم که خودم مقصرم. راستش را بخواهید بعد از دیپلم در یک آرایشگاه زنانه مشغول کار شدم. ذوق و شوق خوبی داشتم. توانستم خیلی زود کار را یاد بگیرم. حدود یک سال قبل با دختر خانمی به نام ساناز آشنا شدم که به سالن زیبایی رفتوآمد داشت. دوستی من و ساناز با وجود مخالفتهای شدید پدر و مادرم ادامه یافت. او با چند پسر در فضای مجازی ارتباط داشت و قبح این مسئله در اثر دوستیمان شکست.
با پسری در فضای مجازی ارتباط برقرار کردم که دوستم به من معرفی کرده بود. این ارتباط حالت عاطفی به خود گرفت و با وعده و وعیدهای کذایی به قرار ازدواج ختم شد. اما پسر مورد علاقهام به این بهانه که مادرم میخواهد قبل از ازدواجمان با من صحبت کند من را سوار ماشین کرد و به طرف خارج شهربرد.
معلوم نبود اگر عکسالعمل نشان نمیدادم با دوستش که پشت سرمان میآمد چه بلایی سرم میآوردند. مشکل من این بود که از پدر و مادرم فاصله گرفتم و در خیلی از کارها بدون مشورت با آنها پنهانکاری کردم. باز هم شانس آوردم که توانستم خودم را نجات بدهم. امیدوارم دختران جوان فریب هیجانات رادر فضای مجازی نخورند و بدانند کسی که قصد ازدواج دارد باید مردانه و با پشتیبانی بزرگترهایش پا پیش بگذارد.
متین نیشابوری
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
رسوایی دختر جوان چند ساعت قبل از مراسم عقد با امیر!
غرق شدن دو مامور انتظامی در سد شهر بیجار
مرگ دردناک و غم انگیز زهرا دختر جوان در صف توزیع کارت کنکور
رفتار زشت خواننده معروف پس از طلاق از شوهرش دردسر ساز شد +عکس
مامور پلیس کودک 7 ماهه را در مقابل چشمان مادرش آزار داد! +عکس
جوان 35 ساله ایرانی به خاطر اجاره دادن خانه های لوکس به گنگسترهای امریکایی دستگیر شد
اعدام مرد جوانی که به زن دوستش نظربد داشت
زنم آنقدر بد حجابی کرد تا جای که شرور محل دست از سرش بر نمی دارد!
مال حرام زنم را از من گرفت!
خبر بد برای خانواده فردین / افغانی ها در مرگ او چه نقشی داشتند؟+عکس
ناصر دست از سر نوعروس بر نمی داشت / او سمیه را در محل کارش دیده بود!+عکس
التماس های زن جوان مرا بیشتر تحریک می کرد / گفتگو با جوانی که مسافر زن را به خلوتگاه می برد + عکس
ارسال نظر