ماجرای درخواست های نامتعارف یک دختر پولدار از پسر سر براه!
حوادث رکنا: زل زده بود و چشم از من بر نمیداشت. دلم لرزید و شیفته نگاه شیطانیاش شدم. آشنایی من و این دختر از آن جشن تولد لعنتی شروع شد. تا به خودم آمدم دیدم یک دل نه صد دل عاشق و دلباختهاش شدهام.
ارتباط ما در فضای مجازی ادامه یافت. چند بار هم با ماشینش دنبالم آمد و این طرف و آن طرف رفتیم. دلم خوش بود که یک دختر پولدار پیدا کردهام و اگر با او ازدواج کنم به سروسامان خواهم رسید. نمیدانستم این آشنایی و دلباختگی احساسی مرا با چه خطری روبهرو خواهد کرد. من پسری بودم که همه فامیل و آشنایان به سرم قسم میخوردند. یک روز دختر موردعلاقهام که تیپ و آرایش اجقوجقی برای خودش درست کرده بود گفت: «تو تا حالا خود واقعیات را کشف کردهای؟» نمیفهمیدم چه میگوید. پیشنهاد داد کمی مشروب بخورم و بعد حالتی را که پیدا میکنم برایش تعریف کنم. نمیدانم با کدام عقل و بدون هیچ مقاومتی خواستهاش را پذیرفتم. من برای اینکه نظر او را به خود جلب کنم چند بار دیگر هم این کار را کردم. بعد هم از من خواست قرصهای آرامبخش استفاده کنم، قرصهایی که هم مخدر بودند و هم روانگردان. یک بار هم به این خواستهاش عمل کردم اما وقتی موضوع را به پسرخالهام اطلاع دادم سرش سوت کشید. او از من خواست هرچهزودتر رابطهام با این دختر را قطع کنم. او که فکر میکرد شاید معتاد Addicted شده باشم مرا به مرکز مشاوره آرامش پلیس Police آورد. در اینجا با صحبتهای کارشناس مشاوره فهمیدم چه اشتباهی کردهام و چه خطر بزرگی از بیخ گوش سرنوشتم رد شده است. حالا میفهمم چرا پدرم میگفت برای ازدواج باید هوش و حواسم را جمع و چشمهایم را باز کنم تا یک آدم باخانواده و پاک و اصیل شریک یک عمر سرنوشتم بشود. اگر پسرخالهام به دادم نمیرسید معلوم نبود چه بدبختیای سرم میآمد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
متین نیشابوری
ارسال نظر