بزم شیطانی طلافروش پولدار در مشهد
حوادث رکنا: همهچیز داشتم. نگاه پرحسرت فامیل به سر و وضعم و بریز و بپاشهای گاه و بیگاهم را همیشه احساس میکردم و به خودم میبالیدم که توانستهام چنین زندگیای بسازم. من مالک یک طلافروشی بودم. هرچه برای خیلیها آرزوست برای من بازیچه بود.
من از کودکی که درس را برای کار در بازار Store رها کردم، هجده شغل عوض کردم و در همه آنها موفق بودم اما آنچه در غوغای پرسروصدای پول زندگیام را تحت شعاع قرار داده بود رفقایی بودند که بوی کباب از دور به دماغشان خورده بود. به صورت تفریحی، با این دوستان گاهی سر بساط مینشستیم و با کشیدن شیره و تریاک، بهظاهر خوش بودیم. کمکم حشیش هم به بساطمان وارد شد و حسابی سرخوشمان کرده بود.
چند سالی از شروع این بزم شیطانی گذشت تا اینکه به پیشنهاد یکی از همین هممنقلیها با کریستال آشنا شدم. دفعه اول که استفاده کردم، چنان سرخوش شدم که روی ابرها سیر میکردم، و مدت زیادی نگذشت که فهمیدم وابستهاش شدهام.
از وقتی این زهرماری را میکشیدم، پرخاشگر و گوشهگیر شدم. با خانواده و اطرافیانم مدام درگیری داشتم. کمکم به خاطر مصرف کریستال مجبور شدم شغلم را عوض کنم و به مناطق دیگر مشهد بروم. چندبار هم با مشتریها درگیر شده بودم. بعد از آن، به فروش لوازم خانگی روی آوردم و یک فروشگاه لوازم خانگی افتتاح کردم اما وضعیت اقتصادیام روزبهروز خرابتر میشد تا جایی که حتی از پس پرداخت کرایه مغازه هم برنیامدم و مجبور شدم مغازه را تخلیه کنم و لوازم را به خانهام ببرم.
نصیحتهای همسر و اطرافیان کلافهام کرده بود. از طرفی، برای به دست آوردن خرج مواد، آرام آرام شروع به فروش لوازم خانگی به زیر قیمت خرید کردم. بعد هم کاملا ورشکسته شدم. کارم به جایی رسید که برای خورد و خوراکم هم مانده بودم. دیگر نمیتوانستم این وضعیت را تحمل کنم. نگاه اطرافیان اذیتم میکرد. از خانه بیرون زدم و دل به خیابانها و کالها سپردم و رسما شدم یک کارتنخواب، فردی که برای یک وعده مواد، دست گدایی به سمت دیگران دراز میکرد.
همهچیزم را باخته بودم و چیزی نداشتم تا اینکه یک چهارشنبه، افرادی به دیدنمان آمدند و برای من و امثال من غذای گرم و لباس آوردند.آن ها از ما خواستند اگر میخواهیم دوباره به آغوش باز جامعه بازگردیم، به آنها ملحق شویم. حالا پنج ماه از حضور من در خانواده سنا میگذرد و پنج ماه است که دوباره زندگی پاک را تجربه میکنم. امیدوارم با درسی که زندگی به من داد، این بار هم موفق شوم ،اما دیگر نمیخواهم آن آدم لجوج و مغرور قبلی شوم.
جمعیت مردمی حمایت از کارتنخواب ها ( سنا) فعالیت خود را از سال ٩٣ با مجوز رسمی ۵٧٠١ استانداری آغاز کرده است و امروز در مهشد بولوار شاهنامه،میلان یازدهم، پذیرای معتادان کارتن خوابی است که به دنبال جرعه ای زندگی هستند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
دختر نوجوانی که دوبار از پدرش باردار شد + عکس
استادم همسن پدرم بود او من را به اتاقش برد و پیشنهاد عجیبی داد
رمزخوانی جعبه سیاه «آسمان»درفرانسه / در بیستمین روز چه گذشت؟ + فیلم و عکس
بلای وحشتناکی که مرد شیطان صفت سر دختر 31 ساله همسایه آورد
«سیما» زن شوهر مرده بود که قاسم او را به دام وقیحانه کشاند
10 سال زندان، برای مردی که پسرش را به خاطر خرید ترقه کشت / او دخترش را هم به قصد کشت کتک زد + فیلم و عکس
کتک کاری با معشوقه پنهانی شوهر + عکس
انتقام ناموسی از بازیگر مرد معروف سریال های تلویزیونی / او 8 دختر را به خانه اش برده بود + عکس
خط و نشان کتایون ریاحی برای صدا و سیما! + عکس
گزارش تکان دهنده از برداری داری شوم زنان / یک چهارم آن ها باردارند + عکس
لو رفتن بزرگترین سرقت تاریخ در بانک های بلژیک
طوفان شدید در تبریز 12 تن را مسموم کرد!
فوری / حمله به سفارت ایران در لندن
زنم را بخاطر عشوه گری های المیرا کنار گذاشتم! / شوهر این زن اعدامی بود
شهناز دوست همسرم در میهمانی شبانه پیشنهاد بیشرمانه ای به من کرد
برادرزاده رهبری داماد شد + عکس مراسم
-
فیلم آواز باشکوه رحمان و رحیم سریال پایتخت در اولین کنسرت زنده شان ! / مردم در برج میلاد به وجد آمدند !
ارسال نظر