نیمه شب، شاهد ارتباط شیطانی شوهرم با زنی دیگر بودم که ..!

40 سال پیش پشت میزکارم در سرویس حوادث Accidents روزنامه کیهان نشسته بودم که تلفن زنگ خورد. افسر نگهبان کلانتری ۸ تهران بود که تند و سریع، خبر دستگیری زنی را به اتهام کشتن Killing همسرش داد. روابط صمیمانه با ما با حوزه‌های خبری در حدی بود که فرماندهان پلیس، ژاندارمری، رؤسای دادگستری، رئیس پزشکی قانونی، رؤسای بیمارستان‌ها و... خبرهای مهم را به خبرنگار حوزه مربوطه، اعلام می‌کردند. نیم ساعت بعد، در بازداشتگاه کلانتری با زنی روبه‌رو شدم که به پهنای صورت اشک می‌ریخت.

چادری گلدار به سر و دستبندی آهنی دوردستان نحیفش! حلقه زده بود. دمپایی‌های کهنه‌اش، روی زمین بود. مرا که دید، به التماس افتاد که برایش کاری بکنم. زن در لحظه‌های بحرانی به سر می‌برد. مثل غریقی به هر تکه چوبی دست می‌انداخت. نمی‌دانم چرا دلم برایش سوخت. با آنکه می‌دانستم قاتل The Murderer است. امااحساسم نهیب زد که: «کمکش کن»!

همان موقع به یاد توصیه استادم افتادم، اما حال غریبی داشتم. چهره‌اش داد می‌زد که پشیمان است.

از او خواستم حرف‌هایش را شمرده، شمرده برایم تعریف کند. اشک‌هایش را با گوشه چادرش پاک کرد، نفسی عمیق کشید و برایم حرف زد. گفت که نامش نورالسادات است و عصرروزقبل با شوهر، ۳ فرزند و دوست صمیمی‌اش، به شاه عبدالعظیم رفته‌اند و پس از صرف شام به خانه بازگشته‌اند. به‌دلیل دوری راه، از دوستش خواسته بود که شب را همانجا بخوابد و صبح روز بعد برود. خانه نورالسادات فقط دو اتاق داشت که با پرده‌ای پارچه‌ای از هم جدا شده بودند.«من، همسرم و دو فرزندمان در یک اتاق ودوستم زهرا و پسر ۶ ساله‌اش در اتاقی دیگری خوابیدند.

نیمه‌های شب بود که ناگهان از خواب پریدم اما شوهرم را سرجایش ندیدم! از اتاق دیگر، صداهایی به گوش می‌رسید. پرده را کنار زدم با صحنه عجیب وشوکه‌کننده‌ای روبه‌روشدم. شوهرم و زهرا را با هم دیدم! ناگهان با دیدن این صحنه از خود بی‌خود شدم وبی صدا به آشپز خانه رفتم. کارد بزرگی برداشتم و چندین ضربه پیاپی به پشت شوهرم زدم. از سروصدا، بچه‌ها و همسایه‌ها بیدار شدند. مأموران پلیس Police هم آمدند و منو به کلانتری آوردن.»

حرف‌های زن که تمام شد، تصمیمم را گرفته بودم. با خودم گفتم کمکش می‌کنم... آخرین چیزی که از نظرم گذشت همین جمله بود. به روزنامه که بازگشتم و خبر را آنچنان که می‌خواستم، تنظیم کردم و به سردبیر دادم و به سراغ دکتر مصباح زاده-مدیر روزنامه- رفتم.

منشی‌اش وقتی حالم را دید اجازه داد وارد شوم. دکتر از صورتم فهمید که حال خوبی ندارم. ماجرا را برایش تعریف کردم. با هیجان گفتم: آقای دکتر وقتی قانون Law به مردی که زنش را هنگام رابطه با مردی می‌بیند، اجازه می‌دهد که او را بکشد، پس چرا زن این حق را نباید داشته باشد. دکتر لبخند تلخی زد، آرامم کرد و گفت: البته مسأله، به این سادگی‌ها هم نیست. اولاً یک‌مرد باید بتواند این موضوع را ثابت کند وگرنه محکوم به مرگ می‌شود. ثانیاً از کجا می‌دانی که این زن راست می‌گوید؟ دکتر را با التماس قانع کردم که زن راست می‌گوید و ما باید به او کمک کنیم.

سرانجام دکتر تلفن را برداشت شماره‌ای را گرفت و مرا به دکترعلی اکبر مدنی وکیل پایه یک دادگستری و همکار مطبوعاتی کیهان معرفی کرد. بقیه ماجرا را باید به مدد بریده روزنامه‌هایی که در آرشیو خبری‌ام دارم، برایتان بازگو کنم اما همین قدر بدانید که با دکتر مدنی به اداره آگاهی رفتیم. او به‌طور رسمی وکالت نورالسادات را به رایگان برعهده گرفت و از آن پس در تمام جلسات دادگاه این زن بخت برگشته شرکت کردم و خبرهایش را با آب و تاب چاپ می‌کردیم. تیتر خبرها همه به نفع نورالسادات بود. مثلاً یکبار تیتر زدم که: نیمه شب، شاهد رابطه شوهرم با زنی دیگر بودم! یا یک بار از قول وکیلش نوشتم که: نورالسادات، در بحران روحی، خون شوهرش را ریخت! و... البته که یکبار هم مجبور شدم به گفته دادستان تیتر بزنم که زنی که شوهرش را کشت به اعدام execution محکوم شد! اما پس از تلاش‌های بسیار وکیل پرونده و نیز به لطف خبرهای روزنامه کیهان ۴ ماه بعد تلاش‌ها نتیجه داد.

وتیتر روزنامه در صفحه اول، چنین شد: «زنی که شوهرش را کشت، به ۳ سال زندان Prison محکوم شد.» عکسی هم که در آن ۳ فرزند نورالسادات با صورت‌هایی غرق شادی توی بغل مادرشان جا خوش کرده بودند زیر تیتر خود نمایی می‌کرد. نورالسارات از مرگ نجات یافته بود. وقتی این خبر، اعلام شد، پاسبان‌های همراه نورالسادات هم از خوشحالی، می‌خندیدند و...!برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:

ازدواج شوم مینای 20 ساله با مرد 62 ساله / مرا در اتاق خواب زندانی کرد و ..!

تجاوز وحشیانه به نوعروس 16 ساله دور از چشم داماد / 3 جوان دستگیر شدند

زن شوهر دار برای عقب نماندن از دوستانش تن به دوستی های شیطانی داد تا..!

کورس 3 خودرو پورشه و یک مدسدس بنز / عملیات برای خارج کردن راننده ها گرفتار+ فیلم و عکس

کیوان وقیت مرد همسایه به خانه بازگشت به سمت بالکن دوید و..!

وقتی زن شوهردار به تنهایی به سفر رفت / داخل پراید اجاره ای آن بلا سرم آمد!

دزد را کشتم و الان باید اعدام شوم!

ناگفته های تلخ از ساعتی قبل از تصادف قائدی و شاکر / خانواده احمدرضا علیه مهاجم استقلال شکایت کردند +عکس

موزیسین معروف ایرانی تصادف کرد +عکس

تجاوز وحشیانه به سهیلا در یک خرابه / متجاوز 17 ساله است

من در پاتوق سیاه شوهر بی غیرتم به دوستانش سرویس می دادم تا اینکه ..!

پرهام شاگرد تازه وارد بود که مرا به سمت خانه مجردی کشاند و شب ها تا دیر وفت ..!

زن جوان به خاطر ارتباط با مرد غریبه شوهر بی نوایش را داخل چاه انداخت / در اردبیل رخ داد + عکس

دختر 18 ساله ای بودم که به خاطر خماری پیشنهاد شرم آور چند مرد را پذیرفتم و ..!

بدترین خبر پزشک مخصوص به شاه + فیلم