هوشنگ وقتی از بالکن وارد خانه شهلا شد که مهناز هم آنجا بود و ..!
حوادث رکنا: ما در ساختمان چند طبقهای ساکن هستیم و با همسایه طبقه بالاییمان به نام مهناز رابطه خیلی خوبی داریم. دیروز مهناز به خانهام آمد و همزمان من کارهای خانه را انجام میدادم. هنگامی که مهناز در خانه بود خواستم ظرفها را بشورم ...
سالها قبل، زمانی که ستوان دوم بودم، پروندهای را رسیدگی کردم که با گذشت سالها هنوز آن را بهخوبی به خاطر دارم. ماجرا از این قرار بود که یک روز زن و شوهری به اداره آمدند و از زن جوانی به نام مهناز شکایت داشتند.
از شاکی که خانم جوانی به نام شهلا بود خواستم ماجرا را برایم توضیح دهد. او گفت: «ما در ساختمان چند طبقهای ساکن هستیم و با همسایه طبقه بالاییمان به نام مهناز رابطه خیلی خوبی داریم. دیروز مهناز به خانهام آمد و همزمان من کارهای خانه را انجام میدادم. هنگامی که مهناز در خانه بود خواستم ظرفها را بشورم و برای همین دستبند گرانبهایم را روی میز پذیرایی گذاشتم. همینطور که باهم حرف میزدیم یک دفعه مهناز گفت صدای گریه بچهام میآید، من باید بروم و خیلی سریع خانه را ترک کرد. حدود 20 دقیقهای مهناز در پذیرایی تنها بود و من داخل آشپزخانه داشتم ظرفها را میشستم. وقتی به اتاق برگشتم دیدم خبری از دستبندم نیست. مهناز آن را برداشته است، البته به غیر از مهناز هم کسی نمیتواند دستبند را بردارد، چون در آن موقع از روز من در خانه تنها بودم. حالا از او شکایت دارم و با دستور قاضی Judge میخواهم او را بازداشت کنید.»
زن همسایه، تنها مظنون
با صحبتهای شهلا، راهی خانه مهناز شدیم و او به اتهام سرقت Stealing و با دستور قضایی بازداشت شد. از مهناز درباره دستبند پرسیدم و او گفت: «وقتی من داخل خانه شهلا بودم دیدم او دستبندش را درآورد و روی میز گذاشت، زمانی هم که خانه را ترک کردم دستبند روی میز بود. من آن را برنداشتهام، خانواده من آنقدر آبرومند هستند که آبرویشان را خرج یک دستبند نکنند. از طرفی وضع مالی من خوب است و جواهرات من از شهلا بیشتر است، چرا بخواهم دست به چنین کار زشتی بزنم.»
مهناز دستبند را دیده بود و از طرفی شخص دیگری هم در خانه نبود. تمامی سرنخها حکایت از آن داشت که زن همسایه در ناپدید شدن دستبند نقش دارد، اما مهناز درحالی بازداشت شد که اصرار به بیگناهیاش داشت. با اینکه مدارکی که داشتیم نشان میداد زن جوان در این ماجرا نقش داشته، اما با خودم میگفتم اگر مهناز راست گفته باشد پس چه اتفاقی برای دستبند افتاده و چه کسی میتوانسته آن را سرقت کرده باشد. بررسیهای ما ادامه داشت و مهناز نیز با سند آزاد شد.
سرقتهای سریالی از خانهها
چند ماهی از آن ماجرا گذشت و پرونده این سرقت هم درحالی که زن جوان منکر ماجرا بود آخرین مراحلش را طی میکرد که اتفاق جدیدی رخ داد. در آن روزها سرقتهای سریالی خانههای پایتخت به ما گزارش شد. سرقتهایی که در طول روز صورت میگرفت و سارق تکرو با ورود به تراس خانهها، وارد آپارتمان Apartment شده و نقشه سرقتش را انجام میداد.
تحقیقات ما نشان میداد عامل این سرقتها پسر جوانی به نام هوشنگ است که سابقه کیفری هم دارد. با شناسایی عامل این سرقتها، بررسیها برای دستگیری او ادامه داشت تا اینکه متوجه شدیم پسرجوان قصد سرقت از خانهای را دارد. با کمینی که گذاشتیم هوشنگ را ساعات اول صبح دستگیر کردیم.
هوشنگ در همان تحقیقات اولیه به سرقتهایش اعتراف کرد و در اعترافاتش راز یک سرقت قدیمی را برملا کرد. او گفت: من سرقتهای متعددی مرتکب شده ام و حاضرم محل سرقت همه آنها را به شما نشان دهم. همانطور که پسر جوان آدرس محلهای سرقت را مینوشت چشمم به آدرسی افتاد که برای من خیلی آشنا بود. آدرس محل سرقت با آدرس خانه شهلا یکی بود.
این موضوع برایم کمی عجیب بود و زمانی که متهم برای بازسازی صحنه راهی مجتمع محل زندگی شهلا شد تعجب من چند برابر شد. متهم جوان ماجرای سرقت را توضیح میداد و من متعجب از گفتههای او بودم. او گفت: «صبح بود، از طریق تراس وارد خانه شدم. زن جوان داخل آشپزخانه در حال شستن ظروف بود و من بدون آنکه متوجه شود وارد خانه شدم و دستبندی را که روی میز بود برداشتم و خارج شدم.»
اثبات بیگناهی
تازه آن موقع بود که متوجه شدیم مهناز حقیقت را بیان کرده و عامل سرقت دستبند گرانقیمت سارقی بوده که چند ماه بعد او را بازداشت کرده بودیم. از اینکه به خاطر یکسری دلایل و مدارک درباره زن جوان قضاوت Judgment کرده بودم و او را عامل این سرقت میدانستم ناراحت بودم. از کارم پشیمان بودم که چرا یک بیگناه، محکوم شده بود و حتی زن جوان چند روز هم در بازداشتگاه بود. هر چند آن زمان ما با مدارک، تصمیمگیری کرده بودیم، اما کاری که انجام داده بودیم درست نبود.
زمانی که شهلا از این موضوع با خبر شد، خیلی شرمنده شد، اما شرمندگی تنها آسیبی نبود که زن جوان دید. چرا که مهناز به خاطر تهمتی که به او زده شده بود از همسایهاش شکایت کرد و شهلا محکوم شد. مهناز درباره شکایتش گفت: «من آدم آبروداری بودم که شهلا در سالها همسایگی با من باید این موضوع را متوجه میشد. زمانی هم که بازداشت شدم چند بار قسم خوردم که بیگناه هستم، اما او حتی قسمهایم را هم باور نکرد.»
با شکایت زن جوان، شهلا در دادگاه محکوم شد و مجازاتی را که برایش در نظر گرفته شده بود نیز اجرا شد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
مرد رامسری با اسلحه بالای سر زنش و مرد غریبه رفت و ..! +عکس
4 دزد مسلحانه سوپر مارکت های تهران اعدام شدند / در زندان کرج صورت گرفت+عکس
نقشه زشت 3 مرد سیاهپوش برای نوعروس فریمانی در حاشیه شهر + عکس
بلایی که 10 شبانه روز در باغ متروکه بر سر پسر 23 ساله آمد / این باغ در حاشیه جنگل های لویزان است
دستگیری در میدان آزادی + عکس
اولین فیلم از حادثه تکان دهنده شب گذشته در بلوار ارتش تهران + عکس
آخرین وضعیت پرونده قتل فجیع در مهاباد/ عاملان قتل صادق برمکی در انتظار محاکمه + فیلم لحظه قتل
فوری / شرور 130 کیلویی در فلاح تهران دستگیر شد / برادر این شرور کشته شده بود+ عکس
واکنش فرماندار مشهد به خبر تیراندازی به تجمع کنندگان
پشت پرده خبر دستگیری ۱۵۰ دختر و پسر در یک مهمانی در شهر یزد
ادمین گروه تلگرامی یک از اعضای را در کوهدشت کشت
معمای پیدا شدن جسد خونین پسر 18 ساله در اتوبان تهران - قم
بهروز با زن سابق دوستم ازدواج کرده بود / یک شب چند نفری داخل خانه او شدیم و ..!
گفتگو با دختر 16 ساله ای که قاتل است / مادرم به زودی اعدام می شود و من ..!
نقشه شوم 2 برادر عروس برای خواهر شوهر جوان / پلیس تهران در تعقیب این دو است
ضرب و شتم خانم معلم یک مدرسه ابتدایی توسط پدر دانش آموز در ارومیه
با سلام
اگرچه از جزییات پرونده فوق اطلاعی نداریم با این حال چنانچه دادگاه به صرف اینکه شهلا مهناز را عامل سرقت معرفی کرده و بعداً بیگناهی مهناز اثبات شده است شهلا را به مجازات افتراء محکوم کرده است این حکم دادگاه عجیب و قابل انتقاد به نظر میرسد. اساتید حقوق جزا میگویند: برای تحقق هر جرمی سه عنصر یا رکن باید وجود داشته باشد تا آن جرم محقق شود; ۱- رکن قانونی جرم ۲- رکن مادی جرم ۳- رکن معنوی یا روانی جرم. آن اساتید در ادامه میگویند: عنصر روانی جرم "افتراء قولی" این است که مفتری (کسی که افترا میزند) سوءنیت داشته باشد یعنی با علم به نادرستی انتساب رفتار مجرمانه، ارتکاب جرمی را به دیگری منتسب کرده باشد. یعنی در این پرونده برای اینکه شهلا را مفتری بدانیم شهلا باید میدانسته مهناز سارق نیست (میدانسته که انتساب جرم سرقت به مهناز نادرست است) ولی با این حال ارتکاب سرقت را به مهناز نسبت داده باشد. در صورتی که در این پرونده شهلا سوءنیت یا همان علم به نادرستی انتساب سرقت نداشته است یعنی اینگونه نبوده که شهلا بداند مهناز سارق نیست و با این حال از مهناز شکایت کرده باشد بلکه هر کس دیگری هم جای شهلا بود با وجود قرائن و امارات موجود، مهناز را به عنوان سارق معرفی میکرد. اگر تمام دادگاهها بدون توجه به سوءنیت شاکی مانند این دادگاه حکم بدهند دیگر کسی جرأت نمیکند از کسی شکایت کند چون ممکن است به دلایلی مانند این پرونده، متهم تبرئه شود و با شکایت متهم، شاکی به عنوان مفتری مجازات شود با این اوصاف کسی جرأت شکایت از دیگری نخواهد داشت.
نتیجتاً اینکه چنانچه کسی از دیگری به اتهام ارتکاب جرمی شکایت کند و متهم تبرئه شود در صورتی میتوان شاکی را به مجازات مفتری محکوم کرد که الزاماً شاکی سوءنیت که همان علم به نادرستی انتساب عمل مجرمانه است داشته باشد تا جرم افتراء محقق شود به عبارت دیگر شاکی با وجود اینکه میدانسته جرمی را که به دیگری نسبت میدهد نادرست است ولی ارتکاب آن را به دیگری نسبت داده باشد و فقط در این صورت است که دادگاه با احراز سوءنیت شاکی(عنصر معنوی افترا) از روی ادله و قرائن و امارات یقینآور، شاکی را به مجازات مفتری محکوم میکند و چنانچه علم شاکی به نادرستی انتساب رفتار مجرمانه محرز نشود سوءنیت شاکی و عنصر معنوی(روانی) از ارکان سهگانه تحقق جرم افتراء، مفقود بوده و جرم محقق نمیشود در نتیجه دادگاه نمیتواند کسی را به سبب جرمی که محقق نشده است مجازات کند.
این توضیح لازم است که چون از جزییات پرونده فوق اطلاع دقیقی در دست نیست باید این احتمال را داد که دادگاه بر اساس ادله و مدارک و مستنداتی که در اختیار داشته شهلا را منطبق بر قانون، مفتری شناخته که در این صورت حکم دادگاه بدون خدشه است. ولی چنانچه به صرف آنچه فوقاً از نظر گذشت شهلا به عنوان مفتری محکوم شده است حکم دادگاه از این نظر و به علت فقدان سوءنیت یا عنصر معنوی جرم، قابل انتقاد به نظر میرسد.