دردسر کت و شلوار دامادی برای عروس خانم شهرستانی / ساقدوش های داماد مرموز بودند! +فیلم و عکس
حوادث رکنا: این مردان در نقش مامور قلابی به سراغ فروشندگان مواد مخدر می رفتند و از آنها پول و مواد مخدر اخاذی می کردند.
به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، 19 آذر ماه امسال بود که ماموران کلانتری 164 قائم در حال گشت زنی در بلوار ارتش بودند که مرد جوانی را که بیسیم و کلت کمری همراه داشت را مشاهده کردند و زمانیکه ماموران به سمت این مرد مرموز رفتند وی پا به فرار Escape گذاشت و ماموران پس از یک تعقیب و گریز کوتاه موفق به دستگیر مردماممور نما شدند.
بابک 32 ساله همان ابتدا ادعا کرد که با همدستی دوستانم از موادفروشان اتوبان همت سرقت Stealing می کردیم و لحظاتی قبل از یک مرد موادفروش که مواد مخدر Drugs گل می فروشد قرار داشتیم و قصد زورگیری از او را داشتیم که دستمان رو شد.
همین کافی بود تا همدست بابک که سیامک نام دارد با اقدامات فنی پلیس Police دستگیر شود و متهمان به دستور بازپرس ایردموسی از شعبه پنجم دادسرای ناحیه 34 در اختیار ماموران پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.
قسمت دوم گفتگو
گفتگو با مرد مامور نما
بابک 32 ساله دو روز مانده بود که جشن عروسی اش را برگزار کند که به خاطر جعل عنوان و سرقت مسلحانه از فروشندگان مواد مخدر دستگیر شد.
سابقه داری؟
سال 86 به خاطر 14 گرم مواد مخدر دستگیر شدم و 7 سال در زندان Prison بودم.
چطور دستگیر شدی؟
آن زمان مواد مصرف می کردم و یکی از دوستانم که فروشنده مواد بود مرا در خیابان مشاهده کرد و از من خواست از موادی که همراهش است مواظبت کنم تا از خریدار مواد پول بگیرد، وقتی او به سراغ خریدار مواد رفت متوجه که وی مامور است به همین خاطر وقتی پول را گرفت مرا به عنوان فروشنده مواد معرفی کرد و گفت مواد همراه من است که دستگیر شدم و 7 سال در زندان بودم.
از چند سالگی مواد مصرف می کنی؟
دوران خدمت سربازی ام به عنوان سرباز ارشد آسایشگاه همه کلیدها را در اختیار داشتم که یکی از دوستانم هر روز کلید حمام را از من می گرفت و که به او شک کردم و وقتی به سراغش رفتم دیدم مواد مصرف می کند که من نیز همانجا شروع مصرف مواد کردم و اعتیادم از دوران سربازی شروع شد.
چه حسی داشتی وقتی مواد می کشیدی؟
مواد مخدر هیچ فازی ندارد و آخرش دستبند و زندان است.
قسمت سوم گفتگو
تا حالا تصمیم به ترک مواد گرفتی؟
یکبار یکسال مواد را ترک کردم و 7 سالی که در زندان بودم نیز مواد مصرف نکردم تا اینکه یکبار همراه همسرم از شهرشان به سمت تهران در حال حرکت بودیم که تصمیم گرفتم به خاطر اینکه زمان زیادی پشت فرمان است مواد بکشم که خوابم نگیرد که همان شروع اعتیادم بود.
بعد از زندان ازدواج کردی؟
وقتی آزاد شدم پدرم یک مغازه گل فروشی برایم گرفت و شروع به کار کردم اما دوستانم به سراغم آمدند و دوباره به پیشنهاد آنها اعتیادم را شروع کردم تا اینکه تصمیم به ترک مواد گرفتم تا اینکه بحث ازدواج مطرح شد.
همسرت از گذشته ات خبر داشت؟
وقتی به خواستگاری همسرم رفتم همه گذشته ام را به او گفتم و به حرفهایم اعتماد کرد که دیگر سمت مواد نمی روم و به من جواب بله داد و ولی یکبار وقتی از شهر نامزدم به تهران بازمی گشتم بدون اجازه او مواد کشیدم و دوباره اعتیادم شروع شد و قرار بود روز 21 آذرماه جشن عروسی مان برگزار شود که دستگیر شدم.
چطور به فکر مامور قلابی و سرقت از قاچاقچیان افتادی؟
برای جشن عروسی ام باید کت و شلوار می خریدم و نیاز به پول داشتم به همین خاطر به فکر سرقت از فروشندگان مواد مخدر افتادم.
اسلحه و بیسیم را از کجا تهیه کردی؟
اسلحه که یک کلت پلاستیکی بود و بیسیم هم که خراب بود از هئیت محله مان قرض گرفته بودم و اسپری گاز اشک آور هم از قدیم داشتم.
شیوه و شگردت چه بود؟
سوار بر خودرویم به سراغ فروشنده های مواد مخدر می رفتم و پس از شناسایی طعمه ام از آنها می خواستم که سوار بر خودرو شوند و آنها با دیدن بیسیم فکر می کردند که پلیس هستم به همین خاطر به راحتی برای آزاد شدن شان مواد مخدر و پولی که همراهشان بود را در اختیارم قرار می دادند.
چندبار به این شیوه سرقت کردی؟
3 بار که در آخرین سرقت دستگیر شدم.
چطور دستگیر شدی؟
سیامک که فکر می کرد من مامور هستم و از موادفروشان زورگیری می کنم خواست تا سراغ یکی از دو موادفروشان که چندبار به او مواد مخدر گرانقیمت فروخته بود برویم و از او پول و مواد بگیریم. آن روز ساقی مواد سوار بر خودرویش به جلوی خانه سیامک آمد، وقتی سیامک سوار خودرو شد من تحت عنوان مامور سوار بر خودروی آنها شدم و در صندلی عقب دستور دادم تا راننده حرکت کند که در مسیر مرد موادفروش که پشت فرمان نشسته بود متوجه شد که من مامور نیستم و خودرو را متوقف کرد و من که مواد را از او گرفته بودم از خودرو پیاده شدم. به سمت خانه سیامک در حال حرکت بودم که خودروی سمند سفید رنگی به سمتم آمد که متوجه شدم پلیس است و پا به فرار گذاشتم و پس از یک تعقیب و گریز کوتاه دستگیر شدم.
همسرت منتظرت می ماند؟
بله، چون او می داند که من لیاقتم این شرایط نیست و از روی ناچاری دست به این کار زده ام.
پس از آزادی Freedom دوباره سمت مواد مخدر و بزهکاری می روی؟
من اگر همین الان نیز آزاد شوم دیگر سمت مواد مخدر نمی روم چون آخرش زندان و بدبختی است، خسته شدم و میخواهم مثل همه مردم بدون دردسر زندگی کنم و آزاد باشم.
حرف آخر؟
کسانیکه می گوید دوست بد دارند این را بدانند که دوست بد، خودمان هستیم چون تا وقتی که ما نخواهیم کاری انجام دهیم هیچ فردی نمی تواند به اجبار از ما کاری بخواهد انجام دهیم.
قسمت چهارم گفتگو
گفتگو با همدست مامورقلابی
سیامک 38 ساله متهمی است که برای اولین بار دست به تبهکاری زده و دقایقی پس از همدستی با مامور قلابی دستگیر شده است.
سابقه داری؟
نه
اعتیاد داری؟
بله، 17 ساله بودم که برای اولین بار مواد مخدر را تجربه کردم.
چرا سمت مواد مخدر رفتی؟
17 ساله بودم که خواهرم فوت کرد و یکی از بستگانمان برای آرام کردن پدرم برایش شیره تریاک آورد که پدرم از آن استفاده نکرد و آن را داخل انباری گذاشت و من از آن استفاده کردم و تا مدتی به انباری خانه می رفتم و مواد مخدر را می خوردم.
از همان زمان اعتیاد پیدا کردی؟
نه، معتاد Addicted نشدم وپس از آن به صورت تفریحی انواع مواد مخدر را مصرف کردم ولی هیچ وقت به آن اعتیاد پیدا نکردم.
ازواج کردی؟
بله، 17 سال است که ازدواج کردم و صاحب یک پسر هستم.
چرا دستگیر شدی؟
به خاطر همدستی با مامور قلابی و زورگیری از ساقی مواد مخدر.
چطور به این فکر افتادی؟
فکری پشت این ماجرا نبود، یک روز در پاتوق مواد فروشان بابک به سمتم آمد و خودش را مامور پلیس معرفی کرد و شماره موبایلم را گرفت و فردای آن روز به من زنگ زد و ادعا کرد که از ساقیان مواد مخدر زورگیری می کند و از من خواست تا با او همکاری کنم و موادفروشان را به او معرفی کنم.
بابک کارت شناسایی پلیس داشت؟
نه، من فقط بیسیم و گاز اشک آورش را دیدم و به او اعتماد کردم.
نیاز مالی داشتی؟
نه، فقط به خاطر اینکه فکر می کردم مواد مخدر مجانی به دست می آورم پیشنهادش را پذیرفتم.
با ساقی که معرفی کردی اختلاف داشتی؟
اختلافی نداشتم، فقط چندبار مواد گرانقیمت به من فروخت.
روز زورگیری چه اتفاقی افتاد؟
من جلوی خانه بودم که ساقی مواد مخدر آمد من سوار بر خودرویش شدم که همان لحظه بابک که بیسیم به دست بود سوار بر خودرو شد و دستور حرکت داد و موادی را که ساقی مواد مخدربرای من آورده بود را از دستش گرفت. ساقی مواد مخدر از من باهوش تر بود و فهمید که بابک پلیس قلابی است و در کنار خیابان توقف کرد و بابک و من به سرعت از خودرو پیاده شدیم.
چطور دستگیر شدی؟
من تا لحظه آخر نمی دانستم که بابک مامور قلابی است، پس از اینکه از هم جدا شدیم مرد موادفروش به سراغم آمد و پول مواد را از من گرفت که در ادامه من به بابک زنگ زدم که موادی را که با خود برده پس بیاورد که دیدم او با مامور آمده و تازه آنجا بود که متوجه شدم بابک پلیس قلابی است.
حرف آخر؟
هیچ وقت برای خاموش کردن احساساتتون به سمت مواد مخدر نروید و خشم و ناراحتی خود را پنهان نکنید چون مواد مخدر ذهن آدم را از کار می اندازد و باعث بدبختی می شود.
بنا به این گزارش، متهمان برای تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران قرار دارند. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
عکس دردناک یک دختر بچه که دنیا را تکان داد + عکس خیلی تلخ
تجاوز به دختر خاله 16 ساله / پرستودر دادگاه: خودم خواستم !+ عکس
شوهرم به ماموریت رفته بود با جوانی خلوت کرده بودم که او در اتاق را باز کرد و ..!
99 ضربه شلاق خاطر رفتار شیطانی نامادری با مسعود 17 ساله +عکس
اعدام جوانی که پلیس 28 ساله کرجی را به شهادت رساند + عکس
عمل زشت پزشک جراح زیبایی با مردی که سرطان داشت + عکس
مرد شیشه ای گوشت فرزندش را کباب کرد! / در هرمزگان رخ داد + عکس
گوساله لاکچری که ماساژ هم می گیرند! / ماجرای گوشت 900 هزار تومانی برای پولدارها چه بود؟
زنده به گور کردن 2 برادر که با زنی به نام فرزانه به باغ رفته بودند!+عکس
راز عجیب اذیت و آزار هولناک زن 30 ساله / 4 نوجوان چه نقشی داشتند؟
برادر 2 قلویم به خواستگاری مریم رفت ولی با مادرش شهلا ازدواج کرد و ..! + عکس
به دختر دانشجو وعده مهماندار شدن دادم و ارتباط گرفتم / او با دانشجویان مراوده شیطانی داشت!
قاچاق دو زن و یک مرد داخل یک چمدان +عکس
زن سارق، اشک قاضی دادگاه را درآورد و آزاد شد! + عکس
صحنه زشتی که دختر 12 ساله از پدرش دید / ماموریت پلیس تهران در خیابان آفریقا چه بود؟
پسرعمهام نیمه شب درخانه ویلایی فشم به سراغم آمد و ..!
انفجار کاخ الیمامه عربستان در پی شلیک موشک انصارالله + فیلم
حیوانات درنده مرد 40 ساله را تکه تکه کردند/در گیلانغرب رخ داد
ارسال نظر