فاطمه را می شناسید / من سال 63 و در جنگ گم شدم + عکس دختر 3 ساله
حوادث رکنا: پاییز سال 1363 اداره بهزیستی قم میزبان دخترکی3 ساله با چهرهای آفتاب سوخته، سری تراشیده و لهجهای جنوبی بود که تنها نام «جواد» را به لهجه غلیظ جنوبی بیان میکرد.
به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، همان زمان بود که خانوادهای اهل خمین، او و پسری یکساله را از بهزیستی تحویل گرفته و به خمین بردند. دخترک تا 5 سالگی به سختی با دیگران ارتباط برقرار میکرد و قادر نبود به درستی فارسی حرف بزند.
خانوادهای که سرپرستی این دو کودک را به عهده گرفتند نام «فاطمه» را برای دخترک و اسم «مهدی» را برای پسر کوچولوی یکساله انتخاب کردند.
اما فاطمه بعد از چهارسال برای نخستین بار از همبازی دوران کودکیاش میشنود که از بهزیستی آمده است. ولی تا چند وقتی نمیداند که معنی آن چیست و وقتی پی میبرد فرزند خوانده خانوادهای است که او را بزرگ کردهاند و پدر و مادر واقعی او نیستند، از خدا میخواهد هرچه زودتر بزرگ شود و بتواند پدر و مادر واقعیاش را پیدا کند.
او گفت: پدر و مادر خواندهام تا 18 سالگیام که من ازدواج کنم به خاطر وضعیت بد مالی خانواده، دوبار من و مهدی را به بهزیستی بردند تا تحویلمان بدهند اما مسئولان بهزیستی ما را نپذیرفتند. مهدی از 11 سالگی و درست زمانی که کلاس چهارم دبستان بود مجبور شد ترک تحصیل کند و مشغول کار شود تا کمک خرج خانواده باشد. پس از آن، روزشماری میکردم تا زمان ازدواجم سر برسد و دوباره به بهزیستی برنگردم. فاطمه درباره ازدواجش هم میگوید: در 18 سالگی با مردی که حالا بزرگترین تکیه گاه من است، ازدواج کردم و نتیجه این ازدواج یک دختر و یک پسر است که دخترم حالا 17 ساله است و پسرم 13 سال دارد. بعد از ازدواج پیگیریام را برای یافتن خانوادهام جدیتر گرفتم تا اینکه در سن 18 سالگی از مسئولان بهزیستی قم شنیدم مهدی برادر واقعی من نیست و من هم کودک سر راهی نیستم و کودکان سر راهی پروندهای دارند که از کلانتری تحویل گرفته میشوند. اما من گمشدهای در جنگ بودم که فقط شماره نامهای داشتم. به همین خاطر خوشحال شدم که خانوادهام مرا سر راه نگذاشتهاند و در عین حال مصممتر شدم تا پدر و مادر واقعیام را پیدا کنم.
فاطمه میگوید: سه سال راز مهدی را مبنی براینکه برادر واقعیام نبود، در سینه نگه داشتم تا اینکه مادرخواندهام زمانی که 21 سال داشتم ماجرا را برایش فاش کرد و از آن به بعد مهدی که تنها دلخوشیاش داشتن یک خواهر واقعی بود نابود شد و پس از آن هم برای همیشه رفت. حالا من از یک سو به دنبال خانوادهام هستم که 33 سال پیش در جریان جنگ تحمیلی، زمانی که سه ساله بودم، آنها را گم کردم و تا زمانی که بتوانم در پی آنها خواهم بود. چرا که حس میکنم آنها هم به دنبال من هستند و یقین دارم که زندهاند و روزی دوباره آنها را خواهم دید. از سوی دیگر هم به دنبال مهدی هستم که سالهای کودکیام را با او گذراندهام و برایم همیشه یک برادر بوده و برادری را در حقم تمام کرده است.از افرادی که داستان زندگی این خانواده را خواندهاند یا قادر به شناسایی عکس مربوطه هستند درخواست میشود، برای بیان اطلاعات خود ما در ارتباط باشند. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار اختصاصی سایت رکنا را از دست ندهید:
گفتگو با زن بارداری که 16 ساعت زیر آوار بود / صدای شوهرم را می شنیدم ولی..! + عکس
خواننده معروف کشور عزادار شد + عکس
وقتی سر زده به خانه رفتم، زنم خواب بود ولی پسر غریبه ای در بالکن پنهان شده بود که ..!
15 ساله بودم که بیوه شدم! / از ناچاری به مرد میانسال بله گفتم و حالا..!
هجوم بی سابقه مارها به خانه ها + تصاویر
من دختری بودم که زن سوم رامین شدم اما..!
دختری که فریب خواستگار شیطان صفت اینترنتی را خورد و ..!
وقتی شب ها من خواب هستم زنم بیدار می شود و ..! / راز 5 ساله لو رفت
فاطمه را کسی می شناسید / من ساله 63 و در جنگ گم شدم + عکس دختر 3 ساله
با دستان خالی زن و دو فرزند برادرم را از زیر آوار خارج کردم ولی ... + فیلم گفتگو
حمله مار به مرد زلزله زده در سرپل ذهاب + فیلم
شب وحشت در خراسان
145 نفر به خانه برنگشتند!
جدال با مرگ برای زندگی/روایت تصویری رکنا از فاجعه کرمانشاه
فیلم لحظه برخورد شدید مامور پلیس با زلزله زده ها در سر پل ذهاب هنگام توزیع کالا
تجاوز وحشیانه مرد نانوا و دوستانش به دختر 8 ساله در روز تولدش+ عکس
خدا لعنت کند صدام را
دلم برای مهدی میسوزه.ان شاالله هرکجا هست سلامت باشد.امیدوارم که شماهم خانوادهتان رو پیدا کنید.