دوازدهم دی‌ماه سال 87، مأموران پلیس شهریار از قتل Murder زن سالخورده‌ای در یکی از خانه‌های شهر باخبر و راهی محل شدند. شواهد نشان می‌داد پوران 65 ساله به خاطر سرقت Stealing طلاهایش به قتل رسیده است. پسر مقتول گفت: مادرم بعد از فوت پدرم تنها زندگی  می‌کرد. هر روز به او سر می‌زدم و هر کاری داشت، برایش انجام می‌دادم. امروز وقتی وارد خانه شدم دیدم روی صورتش ملافه‌ای کشیده شده و جوابم را نمی‌دهد. ملافه را کنار زدم متوجه شدم فوت شده‌است و طلاهایش در دست و گردنش نیست. پسر جوان در ادامه گفت: پسر همسایه به شیشه اعتیاد دارد و سابقه‌دار است. احتمال می‌دهم دراین ماجرا نقشی داشته باشد. با این توضیحات پلیس پسر همسایه را به نام مراد 30 ساله بازداشت کرد.
مرد جوان ابتدا جرمش را انکار کرد، اما در مراحل بعدی بازجویی، ماجرای قتل را فاش کرد و با اقرار به جرمش گفت: روزی روی پشت‌بام خانه پرسه می‌زدم که پیرزن همسایه را در حیاط خانه ویلایی‌اش دیدم. او در حالی که طلاهای زیادی انداخته بود مشغول شستن لباس بود. طلاهای پیرزن مرا وسوسه کرد و نقشه سرقت به سرم زد. با دو نفر از دوستانم صحبت کردم و قرار شد آنها نیز همراه شوند. متهم در خصوص قتل گفت: روز حادثه Incident وقتی وارد حیاط پیرزن شدیم یک ملافه روی صورتش انداختیم تا شناسایی نشویم. سپس طلاهای او را از دست و گردنش سرقت کردیم. می‌خواستیم فرار Escape کنیم که پیرزن شروع به داد و فریاد کرد. از ترس برگشتم و جلوی دهانش را گرفتم و دستم را دور گردنش انداختم. با فشار دستانم پیرزن نفسش قطع شد.
آنجا بود که پا به فرار گذاشتیم. متهم بعد از بازسازی صحنه جرم Crime روانه زندان Prison شد و پرونده با کامل شدن تحقیقات به شعبه دهم دادگاه کیفری  یک استان تهران فرستاده شد. در آن جلسه اولیای‌دم درخواست قصاص کردند و متهم بنا به این درخواست به قصاص محکوم شد. این حکم بعد از تأیید در دیوان عالی کشور در آستانه اجرا قرار داشت که متهم توانست با پرداخت 250 میلیون تومان رضایت اولیای‌دم را جلب کند. به این ترتیب پرونده روز گذشته از جنبه عمومی جرم به ریاست قاضی قربان‌زاده رسیدگی شد و متهم در آخرین دفاعش گفت: پشیمانم از اینکه وسوسه حرف‌های دوستانم شدم. بعد از تأیید حکم هر روز چوبه‌دار را جلوی چشمانم می‌دیدم که با کمک بستگان از رؤیای مرگ نجات پیدا کردم. در پایان هیئت قضایی وارد شور شد. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.