به گزارش گروه حوادث Accidents رکنا، حدود دو سال پیش بود که با علیرضا آشنا شدم، برای تهیه گزارش مراسم شب قدر در کانون اصلاح و تربیت به شهر زیبا رفته بودم، شهری که در انتهای آن و پشت دیوارهای بلند ساختمان کانون، نوجوانان و جوانانی را می‌بینی که زیر بار تجربه‌های زودهنگام و تلخ زندگی‌شان استخوان ترکانده‌اند و وقتی پای حرف‌هایشان می‌نشینی آنقدر عمیق و جدی و تلخ حرف می‌زنند که باور نمی‌کنی 16 یا 17 ساله باشند.
علیرضا هم جز همین بچه‌ها بود،‌ پسر 17 ساله‌ای که در 15 سالگی و در یک درگیری به جرم Crime قتل Murder عمد برادر دوستش به قصاص محکوم شده بود، اولین باری که همدیگر را دیدیم سعی می‌کرد آرام باشد اما نگاهش سراسر اضطراب و افسوس بود.
وقتی از او در مورد حادثه Incident پرسیدم، گفت: ما در محله‌ای زندگی می‌کردیم که از یک طرف چاقو داشتن بزرگی می‌آورد و از یک طرف دیگر باید همیشه برای دفاع از خودت یک تیزی به همراه داشتی، آن روز هم وقتی درگیری پیش آمدم چاقو را درآوردم، ضربه را که زدم فکر کردم به دستش خورده اما بعد دیدم از شاهرگش خون می‌‌آید، به سرعت ماشین گرفتم و مقتول را به بیمارستان رساندم اما متأسفانه سه روز بعد فوت کرد.
دقیقاً یادم است که وقتی از علیرضا در مورد حس و حالش در شب‌های قدر پرسیدم، گریه‌اش گرفت و گفت: این شب‌ها مادرم به دنبال رضایت از خانواده مقتول است و من هم فقط دعا می‌کنم، بارها توبه کرده‌ام، بارها سر نماز به یاد مقتول افتاده‌ام و برایش دعا خوانده‌ام، مادرم در این مدت خیلی از بین رفته و شکسته شده، از خدا خواستم من زودتر از مادرم بمیرم چون طاقت داغ مادرم را ندارم.
در کانون همه او را دوست دارند، کاپیتان هندبال کانون اصلاح و تربیت است و یک بار هم به مصاف قطر رفته است، در همین جا درس خوانده و دیپلم گرفته و امسال، سومین سال متوالی است که به عنوان شهردار کانون از سوی دوستانش انتخاب شده‌ است.
متانت خاصی دارد و مردانه رفتار می‌کند، حضورش در آن محیط آنقدر برایم عجیب بود که اولین بار به محض دیدنش گمان کردم از پرسنل کانون است.
علیرضا به جرم قتل برادر دوستش به قصاص محکوم شده بود اما با تلاش‌های صورت گرفته ،خانواده مقتول از قصاص صرف‌نظر کردند و خواهان دریافت دیه به صورت کامل شدند.
علیرضا باید از جنبه عمومی جرم 2 سال و 3 ماه حبس را تحمل می‌کرد، اما حالا 4 سال و 6 ماه است که در کانون به سر می‌برد، چرا که هنوز نتوانسته مابقی مبلغ دیه را که 60 میلیون تومان است فراهم کند.
پدرش فوت کرده و یک خواهر و برادر کوچک دارد که در حال حاضر زحمت تأمین معاش‌شان با مادر بیمار علیرضا است.
علیرضا می‌گوید: آنقدر پشیمانم که اگر آزاد شوم حتی دیگر یک ناخن‌گیر را هم درون جیب‌ام نمی‌گذارم، پدرم زمانی که فوت کرد امیدش به من بود که پسر ارشد خانواده هستم اما شرمنده شدم که امیدش را نا امید کردم. حالا اگر از اینجا بیرون بروم حتی اگر کسی به ناحق هم نوی گوشم بزند سرم را می‌چرخانم و مسیرم را ادامه می‌دهم تا مبادا دوباره گرفتار یک دعوای بچه‌گانه شوم. اینجا بزرگ شدم و می‌خواهم بعد از آزادی Freedom مردانه کنار مادر و و برادرم بمانم و تمام این 4 سال و 6 ماه را جبران کنم.
علی‌رغم اینکه علیرضا متهم قتل عمد است اما با توجه اینکه او در سن 15 سالگی مرتکب جرم شده است، اگر بخواهد همچنان در زندان Prison بماند آینده‌اش بیش از این تباه می‌شود و دیگر هیچ‌گاه نمی‌تواند رنگ خوشبختی را ببیند.
بر اساس قانون Law علیرضا باید 210 میلیون تومان بایت دیه به خانواده مقتول بپردازد که تا این لحظه تنها 150 میلیون تومان آن جمع‌آوری شده و علیرضا باید 60 میلیون تومان دیگر پول جمع کند.
همین موضوع باعث شده تا نگاه علیرضا و خانواده‌‌اش به دستان خیرین باشد تا با با کمک‌های خود زمینه آزادی هرچه زودتر او را که امروز 19 سالگی را تجربه می‌کند، فراهم کنند.

خیرین برای اطلاع از نحوه کمک به این مددجو می‌توانند با شماره تلفن 42082000-021 داخلی 1234 گروه تماس بگیرند.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.