مرد 40 ساله در حالی که بیان می کرد باورم نمی شود آن نگاه های عاشقانه به چنین نفرتی تبدیل شود، شمع خاطراتش را در کلبه تاریک زندگی اش روشن کرد و با آهی سوزناک به کارشناس اجتماعی کلانتری پنج تن مشهد گفت: از خدمت سربازی که آمدم روزی نگاه های جذاب دختری زیبا مرا میخکوب کرد. آن دختر پرشور که جذابیت های ویژه ای داشت در همسایگی ما زندگی می کرد. در یک نگاه عاشق «شیما» شده بودم و ساعت های زیادی را در کوچه قدم می زدم تا یک بار دیگر از نگاهش سیراب شوم. آرام آرام این عشق خیابانی به اتوبانی دوطرفه تبدیل شد و ارتباط ما با یکدیگر شکل گرفت. از آن روز به بعد «شیما» همه وجودم شده بود. به هر سو می نگریستم، جمال او جلوه گر بود، احساس می کردم او تنها پناهگاه من در تلاطم های زندگی خواهد بود. به همین خاطر تصمیم به ازدواج گرفتم و موضوع را با خانواده ام مطرح کردم اما مخالفت شدید آن ها، آب سردی بود که به رویم ریخته شد. خانواده ام راضی به این ازدواج نمی شدند. من که همه راه ها را بسته می دیدم با یک تصمیم دیوانه وار و احمقانه خودم را از پشت بام یک ساختمان نیمه کاره پایین انداختم و دست به خودکشی زدم ولی خوشبختانه تنها دست و پایم شکست و از این حادثه Incident جان سالم به در بردم. هیچ کس باور نمی کرد آن جوان آرام و سر به زیر این گونه جانش را به خاطر عشق یک دختر فنا کند. بدین ترتیب پدر و مادرم به ازدواج ما رضایت دادند اما هیچ حمایتی از زندگی نوپای من نکردند. بیکار بودم و پولی هم نداشتم به پیشنهاد همسرم مقداری از جهیزیه اش را فروختیم و کارگاه تولیدی کوچکی راه انداختیم. خیلی زود شانس به من رو کرد و کارم رونق گرفت به طوری که در مدت کوتاهی از وضعیت مالی خوبی برخوردار شدم. در همین حال خواسته های همسرم نیز رنگ و بوی دیگری گرفت. میهمانی های شبانه، خریدها و بریز و بپاش هایش شدت گرفته بود. حتی پول های زیادی را صرف جراحی های زیبایی اش می کرد اما بدتر از همه این ماجراها بدبینی شیما نسبت به من بود. چرا که من قبل از ازدواج با او، با دختران دیگری نیز رابطه داشتم و شیما با اطلاع از این موضوع احساس می کرد به او خیانت Cheat می کنم. در همین اوضاع و احوال به یکی از دوستان شیما که با ما رفت و آمد داشت پیشنهاد دوستی دادم چرا که احساس می کردم به او علاقه مند شده ام. آن دختر نه تنها بسیار ناراحت شد بلکه موضوع را با همسرم در میان گذاشت از آن روز به بعد زندگی ما به جهنم تبدیل شد، به طوری که در حین دعوا و کتک کاری بسیاری از لوازم منزل را می شکستم. چند روز قبل هم دختر 16 ساله ام هنگامی که ما مشغول دعوا و کتک کاری بودیم دست به خودکشی زد و رگ دستش را برید. حالا هم این دختر تنها رشته باریک زندگی ماست اما این رشته هم دوامی نخواهد داشت چرا که...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

اخبار زیر را از دست ندهید:

ارتباط سیاه زن شوهردار با پسر جوان / زن سابقم می خواهد در انباری خانه ام زندگی کند اما ...

جزییات زندگی قاتل آتنا / اسماعیل قصد ازدواج مجدد داشت

دخترجوان کرمانشاهی بخاطر یک مهمانی شبانه بی آبرو شد / همه فهمیدند او...

دختر دانشجویی که به خاطر ولخرجی یک مرد در دام شیطانی افتاد

اعتراف دزد ناموس / آنان به التماس زنان شوهردار هم توجه نمی کردند! + عکس

دوست دخترم بعد از ازدواجم با دختر دیگر باز هم رهایم نکرده بود تا اینکه ...

داماد وقتی با دوست صمیمی عروس ارتباط گرفت نمی دانست چه سرنوشتی سرش می آید+ عکس

عملیات نجات 2 دختر و 4 پسر مست در جنگل رامیان

شوهرم با نامحرم ها رفتار کثیف دارد!

دختر جوان در برابر دوربین خودش را جلو قطار انداخت و ...+ فیلم

وحشت زن آبادانی از حمله مرد ساطور به دست

پیمان هنوز زنش در بیمارستان بستری بود که با یک پرستار ارتباط گرفت و ازدواج کرد ...

اعتراف عجیب دانشجوی دانشگاه ارومیه پس از 11 سال / او در سرویس دانشگاه چه کرده بود؟ + عکس

لحظه غافلگیری دزدان فراری در ایست بازرسی پلیس + فیلم و عکس

دزد ناشی برای دزد حرفه ای دردسر درست کرد

فیلم لحظه چاقوکشی دختر 16 ساله در یک تعمیرگاه! + عکس

عملیات نجات راننده کامیون گرفتار در سیل + فیلم و عکس

بلایی که شیرجه ناموفق در ساحل دریا بر سر پسر جوان آورد + فیلم

گزارش خبرنگار پرونده شهلا جاهد از روند پرونده آتنا / ماموریت خاص! + عکس

ارتباط شوم مرد شیطان صفت با جسد مومیایی در موزه + عکس

وقتی دوست همسرم شیما به من پیشنهاد شرم آور داد من تسلیم شدم و ...

مرد شکاک همسرش را از بالای پل به پایین پرت کرد + فیلم 

شوخی های بی شرمانه نوعرس داماد جوان را کلافه کرد و ...

وبگردی