عباس سه بار تا پای دار رفت اما بالای دار نرفت! + عکس
رکنا: جوان محکوم انگار عمرش به این دنیا بود؛ سه بار تا پای دار رفت، اما بالای دار نرفت! او باید قدردان دوندگیهای رئیس(اصغر ملکشاهی) و کارکنان زندان خرم آباد و اطرافیانش باشد که برای گرفتن رضایت، از هیچ تلاشی دریغ نکردند.
حالا اما عباس تیموریان سرازپا نمیشناسد. از تله مرگ جسته است و به خاطر همین جستن هم هست که مدام از زندان Prison مرکزی خرم آباد تماس میگیرد و میخواهد از اولیای دم و از مسئولان زندان و مسئولان ارشاد و هنرمندان شهر و بستگانش و همه کسانی که دست در دست هم برای رهایی او از چوبه دار تلاش کردند، قدردانی کند. می خواهیم داستانش را از زبان خودش بشنویم؛ از 15 فروردین سال 93 به تلخی یاد میکند و میگوید: در محله اسدآباد خرم آباد زندگی میکنیم. من با خودرویی که داشتم مسافرکشی میکردم تا هزینه زندگی خانواده 5 نفرهمان را تأمین کنم. آن روز تلخ را فراموش نمیکنم. همسرم دوقلو باردار بود و بزودی خانواده ما 7 نفره میشد. با مقتول و برادرانش در یک محل زندگی میکردیم و با آنها صمیمیت داشتم. آن روز به خاطر یک شوخی بیش از حد و نابجا از دست هم دلخور شدیم و همین آغاز درگیری بین ما شد. او و برادرانش با من درگیر شدند. بسرعت به خانه آمدم و اسلحه کلاشنیکف را که از پدرم به ارث رسیده بود برداشتم و به کوچه آمدم! جنون همه وجودم را فرا گرفته بود. ماشه را چکاندم و رگبار گلولهها سکوت محله را در هم شکست. سامان و سه نفر دیگر از برادرانش غرق خون روی زمین افتادند. جای ماندن نبود و بسرعت فرار Escape کردم و به قزوین رفتم و مخفی شدم. چند روز بعد شنیدم که سامان جان خود را از دست داده است و سه برادر دیگرش نیز زخمی شدهاند. عذاب وجدان داشتم اما نمیخواستم خودم را تسلیم کنم. چهار ماه بعد پلیس Police آگاهی مرا دستگیر کرد و به خرم آباد منتقل شدم. نمیتوانستم به صورت پدر و مادر سامان نگاه کنم. پرونده من در دادگستری خرم آباد رسیدگی و حکم قصاص صادر شد و این حکم در شعبه 32 دیوان عالی کشور تأیید شد. وقتی در زندان بودم دوقلوهایم به دنیا آمدند و تنها دغدغهام سرنوشت 5 فرزندم بعد از من بود. عباس ادامه داد: وقتی برای نخستین بار مرا پای چوبه دار بردند همه بدنم میلرزید. تنها دلخوشیام دلداریهای رئیس و کارکنان زندان بود که برای رهایی من تلاش میکردند. سرانجام تلاش آنها و بستگان و ریش سفیدها نتیجه داد و اولیای دم مهلت دادند. دوبار دیگر با اتمام مهلت و ناتوانی در تأمین دیه پای چوبه دار رفتم. من پول و ثروتی نداشتم و تنها دلخوشیام تلاشهای رئیس زندان و مدیر ارشاد استان و هنرمندان شهر و اطرافیان بود که برای تأمین دیه تلاش میکردند. سرانجام وقتی برای آخرین بار پای چوبه دار رفتم قبل از من یک قاچاقچی Smuggler مواد مخدر Drugs به دار آویخته شد. نفسهایم بهشماره افتاده بود و چشمهایم را بستم. اولیای دم اجرای قصاص را به قانون Law واگذار کرده بودند و خودشان حضور نداشتند. در آن لحظات صدای دو نفر از کارمندان زندان را شنیدم که برگهای در دست داشتند که در آن اولیای دم مرا بخشیده بودند. از خوشحالی نمیتوانستم روی پاهایم بایستم. از اینکه فرصت دوبارهای برای زندگی به من داده شد خوشحالم و سعی میکنم تا اشتباهات گذشته را تکرار نکنم. به پدر و مادر سامان قول دادم که از خرم آباد بیرون بروم و خیرین هم قول دادهاند تا برای من کاری مهیا کنند تا بازهم بتوانم در کنار همسر و 5 فرزندم زندگی کنم. ذبیح شکری برادر قربانی حادثه Incident نیز با بیان اینکه پدرش به خاطر خدا از قصاص قاتل The Murderer برادرمان گذشت کرد گفت: ما با قاتل هم محلهای هستیم و روز حادثه او با اسلحه برادرانم را به رگبار بست. در این حادثه سامان که فقط 22سال داشت کشته شد و برادران دیگرم نیز مجروح شدند. پدر بعد از مرگ برادرم بشدت بیمار شد و هرگز نتوانست داغ مرگ پسرش را فراموش کند. سامان برادر چهارم ما بود و ناجوانمردانه کشته شد. از آنجایی که ما عشایر هستیم حرف ریش سفیدها و بزرگ عشایر برای ما قابل احترام است و وقتی آنها از ما خواستند به خاطر خدا و 5 بچه صغیر قاتل از قصاص او گذشت کنیم پدرم قبول کرد و زندگی دوبارهای به او بخشید.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
اخبار زیر را از دست ندهید:
بلایی شومی که 2 مرد بر سر کارمند زن آوردند / او 2 ساعت اسیر شیطانی آنان بود
سعید برایم هدایای گران می خرید و بهترین رستوران ها می برد و من هم درخدمت او بودم تا اینکه ...
وقتی بالای سر خواهرم رسیدم خواستگارش او را برای اقدام شیطانی بیهوش کرده بود و ...
سر زده به خانه برگشتم و زنم را در حال خداحافظی عاشقانه با یک مرد دیدم و ... + فیلم و عکس
فرزاد روز تولدش مرا به خارج از شهر برد و من تن به خواسته های شوم او دادم ولی ...
شوهرم در خانه نبود، مرد همسایه نیمه شب به اتاق خوابم آمد و ...
نقاشی مادرم را می کشیدم و به دیوار مسجد می زدم تا خدا او را برایم پیدا کند و ...
مرد خشن دختر 11 ساله را زیر پله ها برد و ... / فیلم مدار بسته بلای شیطانی را ثبت کرده بود
راز کشف وسایل زنانه در خانه متروکه دو مرد در قائمشهر + عکس متهمان
سرنوشت نامعلوم 3 ایرانی در آتش سوزی برج لندن + عکس و اسامی
فیلمبرداری دختر زیرک راننده شیطان صفت را به دام انداخت + عکس
انتقام گیری خونین از نامزد خواهر + عکس
داماد وقتی دفتر خاطرات نوعروس را خواند دنیا روی سرش خراب شد و ...
مشتری تنبل با ماشینش وارد سوپر مارکت شد + فیلم
تنبیه عجیب راننده بنز به خاطرپارک در پارکینگ دیگران+ تصاویر
خوشحالم که پلیس مرا همراه جوان ایرانی دستگیر کرد چون او نقشه شومی برای من داشت و .../ زن خارجی عاشق به ایران سفر کرده بود تا اینکه ...
پسر جوان به خاطر امتحان دادن به جای پدرش در رودهن دستگیر شد!
صهیونیست ها دست و پای کودک 8 ساله فلسطینی را بستند تا به آتش بکشند اما.... +عکس
از رژه زامبیها تا دفن نوزادان در درخت + تصاویر
اعتراف وحشتناک زن ورزشکار به بارداری ناخواسته و سقط جنین
دستگیری بازیگر مشهور پس از طلاق زن دومش
سقوط مشکوک و مرگبار مرد جوان از برج بلند مرتبه
تصاویر دیده نشده از زندان مخوف داعشی ها
دختر پول گرفت و به باغ رفت اما 6 جوان را به دردسر انداخت و ...
ارسال نظر