مرد جوان که از ابراز علاقه به همسرش خسته شده بود، درباره ماجرای زندگی اش به قاضی دادگاه خانواده چنین گفت: چهار سال است که ازدواج کرده‌ام، ولی در این مدت تمام وقت من صرف ابراز علاقه به همسرم شده است. شاید عجیب باشد، اما این زن بیمار روانی است و از صبح تا شب از من می‌خواهد به او ابراز علاقه کنم.

وقتی به سرکار می‌روم، هر چند ساعت یک بار تماس می‌گیرد و با کوچک‌ترین حرفی می‌گوید که او را دوست ندارم. من هم مجبور می‌شوم در هر شرایطی که هستم به او ابراز عشق و علاقه کنم تا زندگی‌مان به میدان جنگ تبدیل نشود. در اوج کارم وقتی سرم خیلی شلوغ است میترا با من تماس می‌گیرد و من هم باید به او بگویم دوستت دارم. وقتی شب خسته از سرکار به خانه می‌روم، باید بابت تمام رفتارها و کارهای روزمره‌ام به او توضیح بدهم و درنهایت تمام صحبت‌هایمان به مساله عشق و علاقه کشیده می‌شود. آن زمان است که باز هم باید تاکید کنم دوستش دارم. چهار سال است که این زندگی من شده است. هر چه در این مدت به میترا گفتم به او علاقه دارم، فایده‌ای نداشته و باز هم با کوچک‌ترین برخورد، نسبت به عشقم بی‌اعتماد شده است. او با این کارهایش باعث شده که کم‌کم از او فاصله بگیرم و دیگر هیچ علاقه‌ای به او نداشته باشم. وقتی دیدم رفتار این زن بهتر نمی‌شود تصمیم گرفتم دیگر به این زندگی پر از عذاب ادامه ندهم.

در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من عاشق شوهرم هستم و در این مدت فقط می‌ترسیدم که او را از دست بدهم. همیشه کاری می‌کرد که باعث می‌شد تصور کنم دوستم ندارد. شنیدن واژه دوستت دارم از زبان شوهرم برایم شیرین و لذت‌بخش بود، اما در نهایت آنچه که می‌ترسیدم اتفاق افتاد و تازه متوجه شدم شوهرم هیچ علاقه‌ای به من ندارد. در این مدت فقط به من دروغ می‌گفته و نقش بازی می‌کرده است.

در پایان نیز وقتی تلاش‌های قاضی برای منصرف کردن این زوج از جدایی بی‌نتیجه ماند، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.

منبع: جام جم