مرد 50 ساله در حالی که عنوان می کرد «دیگر به چه کسی می توان اعتماد کرد!»و چه کسی باید پاسخ گوی دروغی باشد که امروز همه زندگی ام را به هم ریخته است، به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری سجاد مشهد گفت: هنوز یک ماه از پایان خدمت سربازی ام نگذشته بود که پدر و مادرم برای ازدواج با من اصرار کردند. آن روز به پدرم گفتم من که شغل و درآمد مناسبی ندارم چگونه باید ازدواج کنم و دختری را به فلاکت و سختی بیندازم. پدرم در حالی که سرش را رو به آسمان گرفته بود، گفت: خدا ارحم الراحمین است. روزی که من هم با مادرت ازدواج کردم کار درست و حسابی نداشتم، مطمئن باش خداوند به برکت این ازدواج راهگشا خواهد بود و تو هم کار مناسبی پیدا می کنی. در برابر نصیحت های دلگرم کننده پدرم دیگر حرفی برای گفتن نداشتم و سرم را به نشانه رضایت تکان دادم. مادرم از روز بعد دختران زیادی را برای ازدواج من پیشنهاد کرد تا این که پس از چند بار خواستگاری، در نهایت با دختر یکی از دوستان مادرم ازدواج کردم. «مستانه» دختر خوب و باوقاری بود و به کسی کاری نداشت من هم از این ازدواج راضی بودم به طوری که حدود یک هفته بعد از برگزاری مراسم عقدکنان، مغازه کوچکی راه اندازی کردم و کار و بارم رونق گرفت. روزها می گذشت و من هر روز از نظر مالی در وضعیت بهتری قرار می گرفتم تا آن جا که صاحب خانه و ماشین و چند دربند مغازه شدم. حدود 10 سال از زندگی مشترک من و مستانه می گذشت اما صاحب فرزند نشده بودیم. همین موضوع موجب نگرانی پدر و مادرم شده بود و بستگانمان با نگاه هایی توام با کنایه از علت بچه دار نشدن مان می پرسیدند. در این میان مستانه مدام به پزشک متخصص نازایی مراجعه می کرد و من هم به ناچار جملاتی را سر هم می کردم تا از پاسخ گویی به سوالات اطرافیانم فرار Escape کنم. با آن که مستانه هزینه های زیادی صرف می کرد ولی باز هم خبری از بارداری او نبود.تا این که روزی به من گفت طبق اظهارنظر پزشکان من مشکلی برای بارداری ندارم، بهتر است تو هم برای انجام آزمایش های پزشکی مراجعه کنی. وقتی نتیجه آزمایش ها را به پزشک متخصص نشان دادیم گفت مشکل از من است و شاید تا پایان عمر نتوانم شیرینی داشتن فرزندی را در زندگی ام بچشم. در حالی که به شدت ناراحت بودم از مطب پزشک بیرون آمدیم. به همسرم گفتم بیا از یکدیگر جدا شویم. تو نباید به آتش من بسوزی! اما او گفت تا پایان عمر در کنارت خواهم ماند! دیگر این حرف ها را هیچ وقت بر زبان جاری نکن! آن روز از گذشت و فداکاری مستانه به خودم بالیدم و تصمیم گرفتم هیچ گاه نگذارم او در زندگی با من احساس خستگی و ناراحتی کند و به همین خاطر، همه زندگی و عاطفه ام را به پایش ریختم تا این که 20 سال بعد از این ماجرا یکی از دوستان مستانه با من تماس گرفت و عنوان کرد به خاطر عذاب وجدان می خواهد رازی را برایم فاش کند. وقتی سرقرار با آن زن 48 ساله رسیدم او در حالی که گریه می کرد گفت 20 سال قبل من که در آزمایشگاه پزشکی کار می کردم ، با همسرت دوست شدم. او از من خواست برای حفظ بنیان خانواده اش، نتیجه آزمایش های شما را طوری تغییر دهم که شما عامل نازایی همسرتان معرفی شوید در حالی که «مستانه» نازا بود. اکنون به خاطر این دروغ بزرگ دچار عذاب وجدان شده ام و ...برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

 

اخبار زیر را از دست ندهید:

خودسوزی دختر 16 ساله تهرانی در پارک جنگلی / معلم او را هنگام تقلب گیر انداخته بود!

ملکه زیبایی فیلیپین به گلوله بسته شد+عکس

دختر ۱۱ساله تهرانی در دام نانوای شیطان صفت / او مرا داخل برد و در را بست تا اینکه...

قطع انگشت کودک ۷ ماهه توسط یک پرستار! / رییس بیمارستان بعثت همدان توضیح داد

خودسوزی الهه 16 ساله دانش آموز تهرانی در پارک مقابل مدرسه / نگهبان دید که او بنزین روی سرش ریخت و کبریت را کشید+جزئیات و عکس

راز هولناکی که زنم 20 سال آن را پنهان کرده بود / دوست مستانه وقتی او را لو داد خشکم زد و ...

مرد اهوازی خانه را به آتش کشید / این مرد به همراه همسر و یکی از اقوام به شدت سوختند

اقدام وحشتناک با سمانه 35 ساله هنگامی که شوهرش در خانه نبود +عکس

زن تنها خواب بود و من از خود بی خود شدم / اعتراف یک دزد شیطان صفت

خانواده دختر جوان پسر عاشق را به تیر چراغ برق بستند و زیر کتک کشتند+عکس

بلایی که زن ورزشکار قوی هیکل سر راننده مزاحم آورد+این فیلم را از دست ندهید

عید دیدنی شوم دو مرد در نوروز 96 از خانه‌های شمال تهران+عکس

قتل مرموز 4 محکوم درزندان فوق امنیتی+عکس

فرار عروس ایرانی از خانه اش در آلمان / زنم با یک آفریقایی ازدواج مصلحتی کرده بود و ...

حلقه تقلبی عروس راز ارتباط شیطانی داماد با 20 زن و دختر جوان را بر ملا کرد+عکس

وقتی زنم از درخواست شوم دوست صمیمی ام گفت دنیای روی سرم خراب شد+ عکس

سارقان مسلح 2 سگ را در خیابان دماوند تهران ربودند!+عکس

شیما از اقدام شیطانی پسر خاله همسایه به من گفت / وقتی خانه نبودم ...

شوهرم 7 سال مرا دروغکی عقد کرد / وقتی فهمیدم که دیگر دیر شده بود+ عکس

دختر شهرستانی پایش به اروپا نرسید اما آبرویش را به یک جوان در تهران باخت+ عکس

وقتی زنم 3 شب به خانه نیامد تازه فهمیدم او پرستار یک زن نبود بلکه...+عکس

دختر جوان پوست صورت پسری را کند و خورد!+ عکس

 

 

وبگردی