اینها را گفتم تا اول ماجرا بگوییم که خبرهای شاد حوادث Accidents با خبرهای شاد دیگر گروه‌ها خیلی فرق دارد و قابل قیاس نیست. وقتی یک سالی را که گذشت ورق می‌زنم، تیتر خبرها که در جلوی چشمانم پدیدار می‌شود ناخودآگاه عکس متهم و چرا و چگونگی ماجرا جلوی چشم‌هایم مجسم می‌شود، اما یکی از خاص ترین پرونده‌های امسال که خدا را شکر با اقدام به موقع پلیس Police و قوه قضاییه پنج روزه جمع شد، مربوط می‌شود به سرقت Stealing خودروی حمل پول یکی از بانک‌های پایتخت. خبر تکان‌دهنده بود، اولین خبر را روی یکی از کانال‌های تلگرامی خواندم، تعجب‌آور و ناراحت‌کننده بود اما ناخواسته مرا به سال‌ها قبل برگرداند و بدون آن‌که بخواهم به یاد صلاح‌الدین افتادم. سردسته باند سرقت مسلحانه از خودروهای حمل پول. شاید گفتن این حرف درست نباشد، اما سرقت‌های صلاح الدین قابل مقایسه با سرقت سارقان خودروی حمل پول نبود، سرقت‌ها حرفه‌ای بود و در گفت‌وگویی که از صلاح‌الدین به‌دست آوردم مشخص شد که او نابغه‌ای برای خود بود. شاگرد اول مدرسه‌ای که به خاطر فقر دزد The Thief شده بود. صلاح الدین کلکسیونی از جرایم را در پرونده خود داشت از سرقت گرفته تا قتل.

صلاح‌الدین عشق فیلم بود و ساعت‌های زیادی را پای تلویزیون می‌گذراند و فیلم‌های هالیوودی می‌دید. سارقان خودروهای حمل پول هم همین‌طور، نسخه‌برداری سناریوی سرقتشان از روی همین نوع فیلم‌ها بود.

صلاح الدین با تمام هوش و ذکاوت و بعد از چند سرقت مسلحانه درحالی که در تیراندازی استاد بود، به دام افتاد. سارقان خودروی حمل پول هم همین‌طور و ده‌ها سارق مسلح دیگر هم، دستگیر شدند. برای همین وقتی خبر را شنیدم مطمئن بودم که خیلی زود سارقان دستگیر می‌شوند که دستگیر هم شدند، اما با تمام این اوصاف یک سوال هنوز در ذهن من بی‌پاسخ مانده است آنها که می‌دانند دستگیر می‌شوند و راهی که می‌روند پایان خوشی ندارد، حتی اگر همان فیلم‌های هالیوودی را تا انتها می‌دیدند مطمئن می‌شدند که سارقان به بهشت نمی‌روند و دستگیر می‌شوند، پس چرا بازهم از چاله درمی آیند و به چاه می‌افتند و... البته من این سوال را پرسیده‌ام و قریب به اتفاق یک پاسخ را می‌دهند «نقشه ما حرف نداشت.» اما همین حرف نداشتن‌ها بازهم با دستگیری و زندانشان همراه بود.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.