دردسر رجزخوانی یک زورگیر برای زورگیرهای دیگر/می خواستم بگویم کارم درست است!
رکنا: زورگیر مسافرکش می گوید با شگرد خاصی که داشت می خواست به دیگر زورگیرها بگوید کارش درست است.
سوژههایش خریداران پاساژهای بالای شهر بود. با شناسایی آنها نقشه سرقتهایش را اجرا میکرد. مازیار، مثل تمام سارقان که برای رسیدن به پول، از شگرد ساده و نخ نمایی به نام مسافربرنما استفاده کرد، اما یک وجه متمایز داشت، سارقان سعی میکنند در سرقتهایشان هیچ سرنخی از خود به جا نگذارند، اما سارق جوان از خود سرنخ به جا گذاشت. سرنخی به تابلویی رنگ قرمز بهجا گذاشت.
او در تمام سرقتهایی که انجام داده بود سوار بر خودروی آلبالویی رنگ بود. زمانی که پلیس Police از ماجرا با خبر شد، با کنار هم گذاشتن شکایتها، مشخص شد که سرقتها کار یک نفر است.
با کمک مالباختگان به چهرهنگاری از او پرداخت و با زیر نظر گرفتن مسیرهای احتمالی تردد متهم، او بازداشت شد. راننده خودروی آلبالویی رنگ که هرگز تصور نمیکرد به دام بیفتد در گفتوگو با تپش، از شگردش گفت.
سرقتها را چطور انجام میدادی؟
خیلی ساده، در مقابل پاساژهای بالای شهر پرسه میزدم. با دیدن سوژه مناسب آنها را به عنوان مسافر سوار میکردم. به بهانه ترافیک، تغییر مسیر داده و در محلی خلوت خودرو را نگه میداشتم. با تهدید چاقو، وسایل باارزش و پولهای نقدشان را میگرفتم و همانجا پیادهشان میکردم.
سوژههایت را چطور انتخاب میکردی؟
هر کسی که با دست پر از پاساژ میآمد و وضع ظاهریشان معقول بود، نشان میداد که پولدار هستند. بنابراین به عنوان مسافر سوارش میکردم.
زن ها سوژه سرقتت بودند؟
زن و مرد نداشت، هر کسی که وضع مالی خوبی داشت، سوژه سرقت Stealing بود.
در بین کسانی که از آنها سرقت کردی، سوژهای بود که دلت برایش سوخته باشد؟
مسافری سوار کردم که کارمند بود. خیلی التماس کرد که از او سرقت نکنم، دار و ندارش ظاهرا همان پولی بود که همراه داشت. میگفت پول کرایه خانهاش است.
چه ساعتهایی برای سرقت میرفتی؟
عصرها بهترین زمان برای سرقت من بود. شهر شلوغ است و مسافران دنبال خودرویی برای سوار شدن هستند. برایشان فرقی نمیکند که چه ماشینی سوار شوند، چیزی که برایشان مهم است این است که زودتر به خانههایشان برسند.
ماشینت رنگ خاصی دارد؟
بله، قرمز آلبالویی است.
چرا با این ماشین برای سرقت میرفتی؟
دلم میخواست متمایز از دیگر سارقان باشم. دزدهای دیگر حتی شماره پلاک خودرویشان را عوض میکردند تا سرنخی از خود به جا نگذارند، اما بازهم دستگیر میشدند. من با خودروی آلبالویی رفتم سرقت تا به همه بگویم کارم درست است و دم به تله نمیدهم.
به آرزویت رسیدی؟
نه، خیلی زود دستگیر شدم.
میدانی چطور به دام افتادی؟
نه، اما میدانم که تصویر چهرهنگاری شدهام را داشتند، اما اینکه چطوری شناسایی شدم و به دام افتادم را باید از ماموران بپرسید.
داخل خودرو دو قبضه چاقو کشف شده، در سرقتها از چاقو استفاده میکردید؟
از چاقو استفاده نمیکردم. چاقو به همراه داشتم تا مسافران را بترسانم.
اما مسافران میگویند که از چاقو استفاده کردید؟
متهم جوان سرش را پایین میاندازد.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.
منبع: جام جم
ارسال نظر