کمی او را آرام کردم و بعد خواستم آنچه برایش رخ داده است را بازگو کند. پسرنوجوان گفت: چند روز پیش قرار ملاقاتی با دوستم داشتم و برای دیدن او مقابل یکی از باشگاه‌‌های ورزشی رفته بودم. هر چه منتظر شدم خبری از او نشد. همین که خواستم آنجا را ترک کرده و به خانه‌مان بازگردم، یک دستگاه خودروی تیبا مقابلم توقف کرد و سه مرد که سرنشینان آن بودند، نام مرا صدا زدند. آنها مرا کتک زده و به زور داخل خودرو انداختند و با خود بردند. آنها مرا به خانه‌ای در اطراف شهر بردند. لباس‌هایم را درآوردند، کتکم زدند و بعد از تهیه فیلم سیاه، دوباره سوار خودرویم کردند و در یکی از محله‌های کرج مرا از خودرو بیرون انداختند و فرار Escape کردند. آدم‌رباها را نمی‌شناختم و نمی‌دانم انگیزه‌شان از این کار چه بوده است.

با شکایت این نوجوان، پرونده به جریان افتاد. مشخصات خودروی آدم‌رباها را از او گرفتیم و خواستم به پزشکی قانونی برود و بعد هم در پلیس Police آگاهی حاضر شود. دستورهای لازم را دادم و از ماموران خواستم درباره صحت ادعای شاکی نوجوان تحقیق کنند.

ماموران ابتدا به تحقیق از دو تن از دوستان شاکی پرداختند. آنها گفتند که شاکی برایشان تعریف کرده که از سوی سه نفر ربوده شده و این بلا سرش آمده است.

در ادامه ماموران به چهره‌نگاری از سه آدم‌ربای فراری پرداختند، اما هر چه بیشتر پیش می‌رفتند کمتر به نتیجه می‌رسیدند. این در حالی بود که گزارش پزشکی قانونی نیز نشان می‌داد که پسر ربوده شده کتک خورده و آثار کبودی و ضرب و شتم در نقاط مختلف بدن او وجود دارد‌. همین موضوع صحه‌ای بر وقوع آدم‌ربایی داشت‌. تلاش‌های شبانه‌روزی مراجع قضایی و انتظامی برای دستگیری آدم‌رباهای فراری ادامه داشت تا این‌که مدتی بعد مردی با وکیل شاکی تماس گرفت و مدعی شد که یکی از آدم‌رباهای فراری است و به دلیل عذاب وجدان، می‌خواهد خودرا تسلیم کند و دیگر نمی‌تواند با این عذاب وجدان زندگی کند.

او سپس با پای خود به اداره پلیس آمد و تسلیم شد‌. زمانی که در مواجهه حضوری با نوجوان ربوده شده قرار گرفت از سوی او به عنوان یکی از ربایندگان مورد شناسایی قرار گرفت‌. در این مرحله ماموران به تحقیق از مرد آدم‌ربا پرداختند که وی درباره انجام این آدم‌ربایی گفت: مدتی بود که فردی ناشناس برای پسر نوجوانم در تلگرام ایجاد مزاحمت می‌کرد. به دلیل این‌که شاکی با پسرم کمی دلخوری داشت‌، گمان کردم او به این کار دست زده است. خشم و ناراحتی از این مزاحمت‌ها باعث شد فکرم به درستی کار نکند. بی‌آن‌که درباره ماجرا با پسرم حرف بزنم، خودسرانه تصمیم عجیبی گرفتم. تصمیم گرفتم پسر نوجوان را در خیابان ربوده و با انتقال به خانه‌ای از او فیلم سیاه تهیه کنم تا دیگر هوس نکند مزاحم پسرم شود‌. ماجرا را با برادر همسرم و دوست او در میان گذاشتم و سه نفری تصمیم گرفتیم این نقشه آدم‌ربایی را عملی کنیم. آن روز از طریق گوشی تلفن همراه پسرم برای دوستش پیامک زدم و خواستم که برای ملاقات با هم به مقابل باشگاه ورزشی بیاید‌. پسر نوجوان بی‌آن‌که بداند این پیامک واقعی است یا نه و چه سرنوشتی در انتظارش است، ناخواسته در تله دام سیاه ما افتاد.

یک ساعتی داخل خودرو نشستیم و منتظرش بودیم‌. سرانجام پسر نوجوان از راه رسید‌. 10 دقیقه در خیابان و مقابل باشگاه ورزشی ایستاد‌. بعد سراغ پسرم را از بچه‌‌های باشگاه گرفت‌. زمانی که دید خبری از پسرم نمی‌شود، در حال ترک آنجا بود که پیاده شدیم و صدایش کردیم. او بازگشت تا بفهمد ما با وی چه کار داریم که به زور دست و پایش را گرفتیم و دهانش را بستیم تا صدا نکند. پسر نوجوان را به داخل خودرویمان انداختیم‌ تا پیش از آن‌که کسی متوجه حضورمان شود، به سمت خانه‌ای که پیش از این برای نگهداری از او در نظر گرفته بودیم ، حرکت کردیم. پسر نوجوان التماس می‌کرد و می‌خواست تا رهایش کنیم، اما من آنچنان خشم وجودم را گرفته بود که به حرف‌های او توجهی نمی‌کردم. گمان می‌‌کردم او مزاحم تلگرامی پسر‌م است. پسر ربوده شده را به مخفیگاهمان بردیم و با تهیه فیلم سیاه او را تهدید کردیم. کتکش زدیم و بعد هم پنج ساعتی او را در آن خانه به گروگان hostage گرفتیم و بعد هم با انداختن وی داخل خودرو، او را در یکی از محله‌های کرج از خودرو بیرون انداختیم، اما چند هفته بعد زمانی که متوجه شدم مزاحم فرد دیگر بوده و اشتباهی اقدام به ربودن آن نوجوان کرده‌ایم، دچار عذاب وجدان شدم. در ادامه پی بردم او از ما شکایت کرده و پلیس در جست‌وجویمان است. می‌ترسیدم خودم را به پلیس یا دادسرا معرفی کنم. سرانجام تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم تا از بارگناهی که بر دوشم سنگینی می‌کرد کم شود و ازاین عذاب وجدانی که در زندگی‌ام سایه افکنده بود، خلاص شوم. اکنون هم از پسر نوجوان که اشتباهی این همه بلا سرش آورده بودم، درخواست بخشش دارم.

با اعتراف‌‌های آدم‌ربای پشیمان ، همدستانش هم یکی پس از دیگری بازداشت شدند. آنها نیز در تحقیقات گفتند: گمان می‌کردیم که شاکی مزاحم تلگرامی پسر نوجوان شده و برای کمک به تنبیه او دست به چنین کاری زدیم. باورمان نمی‌شد که اشتباهی دست به این کار زدیم وخود و آینده‌مان را این‌گونه به مخاطره انداخته‌ایم. برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.